جبهه ملی ایران: دو خطری که موجودیت ایران را تهدید میکند

By | ۱۳۹۷-۰۵-۰۷

سخنان و اقدامات دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و وزیر خارجه وی، مایک پمپئو در روزهای اخیر و رجزخوانیهای حسن روحانی، سرداران سپاه و آیت الله خامنه ای نشان میدهد که دو حکومت آمریکا و جمهوری اسلامی عملا در راهی قدم بر میدارند که نهایتا موجودیت ایران را تهدید میکند.

هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
کامبیز قائم مقام ـ بهمن مبشری – همایون مهمنش

تحریمها و کارزار تبلیغاتی که وزارت خارجه آمریکا در مورد ابران اعمال میکند، قبلا نیز در کشورهائی چون عراق، لیبی و تا حدودی سوریه بکار گرفته شده است و نتایج آن در مقابل ماست: نابودی شالوده حکومت و سامانه های اجتماعی در این کشورها همراه با جنگ، جنگ داخلیو تجزیه باعث آوارگی و قربانی شدن میلیونها انسان، ویرانی شهرها و از بین رفتن زیربناهای تولیدی در این کشورها شده است. چنین سرنوشتی میتواند در انتظار ایران باشد.

نگاهی به لیست تحریمهائی که دولت آمریکا قصد دارد در مورد ایران اعمال کند، کافی است تا بدانیم این تحریمها نه فقط حکومت جمهوری اسلامی بلکه موجودیت ایران را نشانه گرفته است. این تحریم‌ها عبارت است از تحریم دلار آمریکا، تحریم ریال – تحریم ضمانت اوراق بهادار، تحریم طلا و فلزات گرانبها، تحریم خودروسازی، تحریم خرید هواپیماهای مسافربری، تحریم صادرات محصول ایران و بالاخره تحریم صادرات و فروش نفت و گاز. اگر چنین تحریمهائی را نه فقط در مورد ایران بلکه در اقتصاد هر کشور دیگری به اجرا بگذارند، گرانی، قحطی وبیکاری معیشت را در آن نابود خواهد کرد.

سران جمهوری اسلامی امیدوارند این تحریمها کار را به برخورد نظامی بکشانند تا از این طریق بتوانند ناتوانی های خود را در حل بحرانهای موجود لاپوشانی کرده آنرا به عوامل دیگری منتسب کنند. برخلاف این امید وانتظار دونالد ترامپ هر گونه اقدام نظامی را از لیست اقدامات خود برای مقابله و فشار به حکومت ایران حذف کرده است زیرا اعمال تحریمهای شدید را کافی میداند. دولت ایالات متحده ناظر بر این است که جمهوری اسلامی ایران از هم اکنون نگران تاثیر تحریمها و همزمان شدن آن با گسترش اعتراضات مردم میباشد.

 

خطر دوم: نظام جمهوری اسلامی

خطر دیگری که موجودیت ایران را تهدید میکند، جمهوری اسلامی و اقداماتی است که سران حکومت برای ادامه بقا خود در پیش گرفته اند. در راس آنها سرکوب اعتراضات مردم و تحریک آمریکا و کشورهای خاورمیانه با تهدیدات تو خالی است.

چهل سال است که الیگارشی روحانیت با کمک نهادهائی چون شورای نگهبان، مجلس خبرگان، امامان جمعه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، دستگاههای تبلیغاتی، هیئت ها، جمعیت ها، بنیادها و هولدینگ های مافیائی، ابزار سرکوب مانند سپاه پاسداران و بسیج و…علیه خواست مردم حکومت کرده با غارت و چپاول سرمایه های ملی کار را بجائی رسانده که امروز شاهد آن میباشیم. از همان ابتدا عده ای ناکارآمد، بیسواد و نادان را بعنوان ذوب شدگان در ولایت بر سر کارها گمارده اند تا مردم را با تهدید، تحمیق، فریب، دروغ، دوروئی، حصر، زندان و اعدام وادار نمایند تن به سرنوشتی بدهند که استبداد دینی برایشان تعیین کرده است.

در نتیجه مردم ستمدیده ما بین دو سنگ آسیاب تحریمهای آمریکائی و ناتوانی نظام جمهوری اسلامی برای مقابله با نتایج آن گرفتار شده اند و استیصال و خستگی و ناامیدی در آنها تشدید میشود. برای آنها چاره ای نمانده جز اینکه برای جلوگیری از خطر اضمحلال کشور با شدت بیشتری روند فروپاشی حکومت را تسریع نمایند.

 

زمان مصاف نهائی مردم با حکومت کی فرا میرسد؟

مفسرانی که نبض جامعه را در دست دارند پیش بینی میکنند، این اتفاق با اجرائی شدن بخش دوم تحریمهای آمریکا رخ خواهد داد. میگویند همه جا صحبت از در پیش بودن یک شورش و قیام همگانی است و مردم منتظر بهانه اند تا به خیابانها بریزند و کار حکومت دینی را یکسره کنند. حکومت به چوپان دروغگو تبدیل شده که انتظار دیگری جز وعده های پوچ و رجز خوانی و تهدیدات توخالی نمیتوان از آن داشت. کار بران در فضای مجازی جنگ و جدال لفظی رئیس جمهور و سران سپاه را با دونالد ترامپ به موضوع خنده و مزاح و تمسخر تبدیل کرده اند. صحبت از دم شیر است و بستن تنگه هرمز و دهان گشاد حسن روحانی!

بخشهای آگاه جامعه با وجود اینکه دریافته اند نجات از این مخمصه فقط از طریق یک اراده جمعی و با ایجاد همبستگی بین گروههای آزادیخواه ممکن میشود، بخوبی میدانند دو خطری که ذکر کردیم بقاء و موجودیت کشور را تهدید میکند. آنها به علت تجربه تلخ انقلاب در سال 1357 و ثمراتی که ببار آورد، هشدار میدهند که نباید برای بار دوم بیگدار به آب زد زیرا در آن دوران نیز زمانیکه جنبش با شعار«استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی» در حال اوج گرفتن بود، معلوم نشد از کجا واژه «جمهوری اسلامی» جانشین «عدالت اجتماعی» شد و چگونه عده ای با شگردهائی چون گرفتن چهلم برای کشته شدگان تظاهرات و خواندن نماز در تظاهرات موسوم به قیطریه مبارزه سیاسی را که علیه استبداد سلطنتی برای نائل شدن به آزادی در جریان بود به مبارزه برای «اسلام سیاسی» تبدیل کردند.

زمانی که آن روزها در تظاهرات تصاویر مصدق پاره میشد و زنان بی حجاب را از صف تظاهرکنندگان جدا میکردند، عده ای ملا و طلبه مردم را به حفظ «وحدت کلمه» فرا میخواندند و آنها را با شعار «همه با هم» مرعوب مینمودند. بویژه نسلی که آن دوران را تجربه کرده آیت الله خمینی را فراموش نمیکند که در بهشت زهرا، در برابر هزاران نفر ادعا کرد که همه چیز را مجانی خواهد کرد و قانون اساسی دستآورد جنبش انقلاب مشروطه را نیز در یک چشم بهمزدن باطل اعلام نمود.به این ترتیب امروز نیز برای بسیاری از هموطنان مسئله ماهیت، خصلت و هدف گیری جنبش مهمتر از راه افتادن در خیابانهاست. بسیاری از آنها که تاریخ معاصر را از انقلاب مشروطه تا کنون مطالعه کرده اند، از خود میپرسند چرا جامعه ما تا کنون نتوانسته دموکراسی دستاورد مشروطه را (به استثنا دو سال و چهار ماه حکومت ملی مصدق) در کشور نهادینه کند.

واقعیت این است که طی قرن گذشته قدرت استبدادی بین دربار و روحانیت دست بدست شده است. این دو گروه باوجود اختلافات گوناگون همواره بر سر دو چیز اشتراک نظر داشته اند:

  • بی اعتقادی ریشه ای به تاثیر آحاد ملت در تعیین سرنوشت سیاسی کشور
  • نقش دولتهای ذینفع خارجی در تعیین حکومت در ایران.

علت تردید و تامل را برای شرکت در یک قیام همگانی باید فهمید و فکری برای آن کرد. زیرا سیلی که دیر یا زود جاری شده و طومار نظام جمهوری اسلامی را در هم خواهد پیچید، مجالی برای فکر کردن به آینده را به کسی نمیدهد.

 

فردا بجای خود، اکنون باید چه کرد؟

سخنی خطاب به فعالان جنبش کارگری، کشاورزان و کامیون داران ایران،

به سازمانهای صنفی و سراسری معلمان ایران،

به فعالان گروههای دانشجوئی،

خطاب به فعالان جنبش زنان،

بازاریان، وکلای مستقل و هنرمندان آزادیخواه ایران!

ابتدا از دست آوردهای جنبش مدنی مردم ایران آغاز میکنیم. زمانیکه طی چهل سال گذشته دستگاههای سرکوب جمهوری اسلامی قادر شدند سازمانهای سیاسی سکولار را منحل کرده و با قتل و دستگیری رهبران و اعضاء فعال این گروه ها عملا امکان هرنوع فعالیت اجتماعی را از آنها سلب نمایند، جامعه مدنی توانست با وجود دستگیریها و سختگیریهای متداوم به مطالبات خود ادامه دهد و نگذارد سکوت قبرستانی بر کشور حاکم شود. چند ماهی است که اعتراضات و اعتصابات شما در شهرهای مختلف کشور قطع نمیشود. رژیم جمهوری اسلامی که فکر میکرد بتواند با گسترش سرکوب و مجازات ارتباطات بین مردم را قطع نماید و با اتمیزه کردن جامعه ملت ایران را به امت تبدیل کند تا جلو همبستگی ملی ‌را بگیرد اکنون ناظر ایجاد شبکه های گسترده ای است که جامعه مدنی در بخشهای مختلف ایجاد نموده و بدینوسیله سازماندهی اعتراضات را ممکن کرده است. مدتهاست که گفت‌ و‌ گوی سیاسی بدون کوچکترین واهمه ای صورت میگیرد و هر جا که گروهی به مناسبتی دور هم جمع میشوند، حرف و صحبت از فساد طبقه حاکمه و فروپاشی احتمالی آن در پیش است. آحاد جامعه بویژه پس از اعتراضات دیماه 96 وارد مرحله جدیدی شده است و بدنبال پاسخ دادن به پرسش «چه خواهد شد؟» میگردد. در یک کلام برای بسیاری دوران سکون و بی عملی به پایان رسیده و لحظه عمل فراسیده است. متاسفانه در شرایطی که نیروهای آزادیخواه می بایست در کنار شما باشند حکومت آنها را از انجام این وظیفه محروم کرده است. زمانیکه برای نمونه به هیات اجرائی جبهه ملی ایران اجازه داده نمیشود یک نشست معمولی را حتی در خانه یکی از اعضا خود برگزار نماید، و سازمانهای جبهه ملی در خارج از کشور نیز به علت دوری جغرافیائی نمیتواند در تماس حضوری با فعالان جامعه مدنی باشد و با آنها به تبادل نظر و مشورت بپردازد، چاره ای نیست جز اینکه از این طریق بحث در مورد روند ایجاد فکر و خواست اجتماعی را با شما به پیش ببریم و نگرانیهای خود را از این طریق با شما در میان بگذاریم.

از مهمترین دغدغه خود آغاز میکنیم. تاریخ با قیمت بسیار گزافی به ما آموخت که بدون داشتن تصوری روشن از حکومتی که باید جانشین استبداد شود، نباید دست به اقداماتی زد که نهایتا به ضرر استقرار آزادی و دموکراسی تمام شود. نسلی که تحت تاثیر جو التهابی و شورش اعتراضی قرار گرفت و به گرایشهای پوپولیستی این امکان را داد تا سوار بر موج احساسات مسلط شوند. نسل های جدید باید اینبار با احتیاط و با استفاده از تجربه فاجعه بار انقلاب 1357 عمل کنند.

برای همین لازم میدانیم که از هم اکنون نظر خود را در مورد حکومت آینده اعلام نمائیم. ما دوران زمامداری مصدق را به عنوان نماد و الگوئی برای حکومتی که باید جانشین نظام کنونی شود، پیشنهاد مینمائیم. ما غیر ازپیروزی ملت ایران در دوران دولت ملی دکتر مصدق مثالی که بتوان با تکیه بر آن دموکراسی را در ایران نهادینه کرد، نداریم. پیروزی که ملت ایران در دوسال و چهارماه دولت ملی در مبارزه با استعمار و ارتجاع داخلی کسب نمود چنان اثری درحافظه تاریخی ما بجای گذاشته است که اشاره به آن منظور مان را که بر سر کار آمدن یک حکومت ملی با همه سجایای آن است به مخاطب میرساند. غرور ملی و خودآگاهی ناشی از این پیروزی تاریخی است که امروزه نیز میتواند چون الگوئی ما را قادرسازد کاری را که در 28 مرداد 32 ناتمام ماند به اتمام برسانیم و بقول دکتر شاپور بختیار با بستن پرانتز دوران سیاه جمهوری اسلامی استبداد را در ایران برای همیشه غیر قابل بازگشت بنمائیم.

نکته دوم

بنظر ما این ادعا که رهبری و یا آلترناتیوی برای دوران گذار نداریم درست نیست. پر کردن خلاء قدرت توسط یک دولت دوران گذار دومین قدم ما برای نزدیک شدن به هدف است. بنظر ما دولتی میتواند با استقرار آرامش زمینه را برای برگزاری انتخابات مجلس موسسان آماده سازد که از حمایت و پشتیبانی اکثریت مردم ایران برخوردار باشد. جامعه مدنی ایران تنها نیروئی است که نمایندگان آن میتوانند به علت برخوردار بودن از اعتماد مردم و قدرت بسیج ایشان ایجاد چنین دولتی را در دستور کار خود قرار دهند. جامعه مدنی ایران با رهبران شناخته شده ای که برخی از آنها هنوز در زندانها بسر میبرند توان چنین اقدامی را دارد. آنها نماد شجاعت، استقامت، مقاومت و مبارزه برای حقوق و آزادی در دوران ما هستند.. ما معتقدیم که با وجود چنین انسانهای بارزی نه به کسانی احتیاج است که زیر درخت سیب بنشینند و یا مردم عکسشان را در کره ماه رویت کنند و نه مانند سنگواره های نقوش سربازان هخامنشی از عمق تاریخ 2500 ساله پا به قرون معاصر بگذارند. به نظر ما ایران آینده به رهبرانی نیاز دارد که اولین خصیصه اشان درک جهان مدرن امروز و مبارزه برای حقوق و آزادی ها در هر مقام و منزلت باشد.

زنده و پاینده باد ایران

سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور

6 مرداد 1397 برابر 28 ژوئیه 2018

info@iranazad.info

http://www.iranazad.info

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *