علی خامنهای فردی است که میتواند با چیدن مقدمه و تالی به نتیجه برسد اما تمرکز وی بر بقای نظام است و نه مصالح و خیر عمومی.
عقلانیت وسیله-غایت و هزینه-فایده برای خامنهای تنها در یافتن راههای مهندسی جامعه و تاراج منابع و جهانگشایی و کاهش هزینههای سیاسی و افزایش فواید برای کاست قدرت در آن حوزهها خلاصه میشود و نه ملاحظه خیر و مصلحت عمومی. این موضوع را در مواضع مختلف وی در باب مسائل و سیاستهای کشور میتوان مشاهده کرد. به چند مورد اشاره میکنم.
نحوه مواجهه با رسانههای جدید
او خطاب به طلاب و روحانیون میگوید: «این وسایل رسانهای جدید، هم یک فرصت است و هم یک خطر . فرصت از دو نظر، خطر از یک جهت. خطر از اینجهت که ممکن است این حرفها و شبههها، در ذهن جوانها و در ذهن غیرجوانها اثر بگذارد و اینها را منحرف کند؛ اما از دو جهت فرصت است: یکی اینکه ما مطلع میشویم که چه شبهههایی وجود دارد. … ما به برکت فضای مجازی و این رسانه عظیم عمومی میتوانیم کشف کنیم که چه چیزهایی امروز مطرح است؛ فرصت دوم هم این است که از همین طریق میتوانیم شبهه را برطرف کنیم و آن را ازاله کنیم.» (۱ خرداد۱۳۹۶)
فراتر از آن که شبهه چیست (هر ایدهای که روحانیت شیعه نپسندد) و چرا و چگونه باید آن را بر طرف کرد، پیشفرض خامنهای این است که رسانههای جدید ناگزیرند و باید با آنها واقعبینانه برخورد کرد.
اگر خامنهای واقعا به فواید و فرصتهای فوق باور دارد طبعا نباید سایتهای اینترنتی را فیلتر کرد، بر روی کانالهای ماهوارهای خبری و تحلیلی پارازیت فرستاد و کتابها را سانسور کرد و روزنامهها و نشریات را بست. سه دهه عملکرد خامنهای علیه همین دو جملهای است که گفته است. رسانهها تا حدی که ابزار تبلیغاتی و دستکاری افکار عمومی و توزیع دروغ برای بقای رژیم و تاراج منابع هستند مفیدند اما اگر در خدمت منافع و مصلحت عمومی قرار گیرند قابل تحمل نیستند.
درسآموزی از گذشته
خامنهای این نکته را میداند که میشود از گذشته درس آموخت. به همین علت مدام به اعتراضات سال ۸۸ یا تنشهای دوران بنی صدر یا تجربه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری اشاره میکند اما درسآموزیهای وی فقط متوجه به حفظ و بقای حکومت است. اگر خلاف این بود باید از تجربه گروگانگیری، ادامه بیحاصل جنگ بعد از فتح خرمشهر، برنامه فاجعهآمیز هستهای و مداخلات خارجی علیه مصالح عمومی درسهایی گرفته میشد. او حتی امنیت ملی را نیز به «انقلاب» که همانا نظام سیاسی موجود از آن مراد میشود تقلیل میدهد. اگر وی از گذشته درس می گرفت وقتی میدید عمر متوسط یک ساختمان در ایران ۳۰ سال است به جای تاکید بر معماری اسلامی (اندرونی- بیرونی) بر راههایی برای بالا بردن این عمر متوسط تاکید میکرد.
محوریت درآمدهای نفتی
خامنهای به خوبی بدین نکته واقف است که درآمدهای نفتی شیشه عمر نظام است و نباید آن را با هیچ ارزشی معاوضه کرد. وقتی پای کاهش درآمدهای نفتی نظام در میان باشد میتوان «نرمش قهرمانانه» کرد و با ایالات متحده هم وارد مذاکره شد در حالی که سه دهه علیه این موضوع صحبت کرده بود. همچنین تا وقتی قراردادهای نفتی با هند برقرار است از مسلمانان کشمیر سخنی گفته نمیشود اما تا میزان واردات نفت به هند به دلیل وارد کردن فشار به ایران برای بستن قرارداد میدان گاری فرزاد ۲۰درصد کاهش مییابد. خامنهای در تیرماه ۱۳۹۶ تازه یاد مسلمانان کشمیر میافتد. همان طور که میبینید خامنهای به خوبی ایجاد توازن میان هزینه و فایده را متوجه است اما هدف، صرفا حفظ درآمدهای نظام است و نه منابع منزلتی و اقتصادی جامعه.
هزینه فرصتهای از دسترفته
آتشافروزی، تروریسم و تولید و اشاعه سلاحهای کشتار جمعی توسط جمهوری اسلامی بسیاری از فرصتها را از کشور گرفته است. موارد این فرصتها بسیار زیاد و متنوع است و صدها میلیارد دلار خسارت نصیب کشور کرده است. تنها در یک مورد بنا به گفته مدیر عامل اسبق شرکت ملی صنایع پتروشیمی تعلل و رفتن توتال «میزان زیانی که این شرکت فرانسوی به دلیل تأخیر در فاز ۱۱ پارس جنوبی به کشور ایران وارد کرده است معادل ۱۶سال ضربدر ۳۶۵ روز، ضربدر روزی ۱۵میلیون دلار ارزش گاز است.» (کیهان ۳خرداد۱۳۹۷) این معادل است با حدود۸۷ میلیارد دلار.
در مورد برنامه اتمی جمهوری اسلامی هزینههای فرصت از دست رفته حدود صدها میلیارد دلار تخمین زده میشود. موسسه کارنگی و فدارسیون دانشوران آمریکا در گزارشی اعلام کردند که ایران بیش از ۱۰۰میلیارد دلار به دلیل کاهش درآمدهای نفتی و سرمایهگذاری خارجی زیان دیده است (سایت کارنگی ۲آوریل۲۰۱۳). ۲۶ دی ۹۵ روزنامه دنیای اقتصاد برآورد کرد که تشدید تحریمها و از دست دادن بازارها باعث شد که «در مجموع عدمالنفع یا فرصتهای از دست رفته حدود ۴۰۰میلیارد دلاری در صنعت نفت، گاز و پتروشیمی به کشور تحمیل شد.» احمد خرم، وزیر راه و ترابری دولت خاتمی گفت که خسارت تحریم به اقتصاد ایران در سال های ۹۰ تا ۹۲، ۴۲۰ میلیارد دلار بوده است. (خبر آنلاین۱۷ اردیبهشت۱۳۹۳)
برهم افتادن فساد و اتلاف
در دوران تحریمهای گذشته مقامات تصمیم گرفتند ۲۶۰میلیون دلار از منابع عمومی یعنی شرکت ملی نفتکش ایران وابسته به «صندوق بازنشستگی کشور» (۳۴ درصد سهام)، شستا (شرکت سرمایه گذاری تأمین اجتماعی با ۳۳ درصد سهام) و صندوق بازنشستگی صنعت نفت (۳۳ درصد دیگر سهام) را صرف خرید اجناس دست دوم کنند؛ مبلغ این سرمایه گذاری ۲۶۰میلیون دلار در سال ۲۰۱۲ بوده است. خرید ۸ فروند نفتکش بخشی از این خرید بوده است. بر اساس این قرارداد چند کشتی کارکرده به کشور تحویل شد و چند فروند کشتی دیگر تحویل نشد. فروشنده این کشتیها تاجری یونانی تبار به نام «دیمیتریس کامبیس» سه کشتی فرسوده را در قالب این قرارداد خریداری کرد و ترجیح داد به جای تحویلشان آنها را اوراق کرده و از فروش آهن قراضه و دیگر بقایاشان بر ثروت خود بیفزاید.
این خرید در حالی صورت گرفت که در آن دوره بسیاری از کشتیهای شرکت ملی نفتکش ایران هنوز زمینگیر بودند و کارکردشان صرفا استفاده به عنوان مخزن برای انبار کردن نفت و محصولات نفتی بود. یکی از نتایج این معامله زیان ۲۸ میلیون دلاری برای شرکت ملی نفتکش و زیانی بیش از ۱۱۰میلیارد تومان از جیب بازنشستگان و مستمری دهندگان تامین اجتماعی بوده است (تابناک ۱۵آبان ۱۳۹۶).
غیبت محاسبه هزینه- فایده در تصمیمات سیاسی
آنچه غیبت عقلانیت در حوزه مصالح عمومی در اداره جامعه را توضیح میدهد استبداد دینی و تبعیضها و امتیازات و فسادهاست به علاوه عدم شفافیت و فقدان آزادی رسانهها. حکومت با مجموعهای از توهماتی که به جامعه القا میکند بر سرکار است. توهم میتواند جای واقعبینی و محاسبه هزینهها و فواید برای مصالح عمومی را بگیرد. جامعه ایران نیز از سال ۵۷در انبوهی از این گونه توهمات زندگی میکند: توهم جامعه آزاد و عادلانه تحت قدرت روحانیون، توهم اصلاحات، توهم قطع دست نظامیان توسط مجلسی که با نظارت استصوابی شکل گرفته، توهم عادیسازی تروریسم و آتشافروزی جمهوری اسلامی برای دنیای پیرامون، توهم بهتر شدن اوضاع بدون تغییر سیاستها، و توهم سقوط رژیم به زودی بدون سازماندهی و رهبری.