کوروش: بنیانگذار، امپراتور یا پیامبر

By | ۱۳۹۷-۰۷-۱۰

– پرسشی که برای ناظران و تحلیلگران مسائل ایران مطرح است این است که چه نیازی در زمانه‌ی ما به کوروش احساس می‌شود؟

نقاشی قدیمی از آرامگاه کوروش

کوروش برای ایرانیان چه معنایی دارد؟

چرا وی تا این حد در میان ایرانیان محبوبیت یافته که حتی دستگاه تبلیغاتی تلاش می‌کند او را از آن خود سازد؟

چرا اعلام روز کوروش؟ چرا توجه به منشور کوروش؟

همچنین چرا طیفی گسترده و متنوع از هواداران کوروش به چشم می‌آید: از اسلامگرای موعودگرا تا ملی‌گرای سکولار و از اسلامگرای سنتگرا تا اسلامگرای نظامی‌گرا؟

چرا بخشی از حکومت می‌خواهد روز کوروش را غصب کرده و از آن خود سازد؟

کیهان چاپ لندن: مجید محمدی

با نزدیک شدن به روز کوروش (۷ آبان‌ماه) حکومت جمهوری اسلامی که از ورشکستگی مزمن در مواجهات ایدئولوژیک رنج می‌برد در تدارک مقابله با کسانی برآمده و بر خواهد آمد که می‌خواهند بر سر مزار این پادشاه هخامنشی جمع شوند. این کار با بستن همه‌ی محورها و جاده‌های منتهی به پاسارگاد انجام شده است. مقامات در سال ۹۶ پس از ممانعت از حضور علاقمندان کوروش در پاسارگاد اعلام کردند که کسی به مراسم ۷ آبان نیامده است! کار حکومت از منظر امنیتی بسیار دقیق و حساب شده (ارسال پیامک تهدید، میله‌گذاری دور مقبره، بستن جاده در کنار بسیج تبلیغاتی برای اعلام کوروش به عنوان پیامبر در وبسایت‌های دولتی و شبه‌دولتی) بود اما از منظر رقابت فکری و ایدئولوژیک اعلام شکست کامل در برابر کسی بود که ۲۵ قرن از مرگش گذشته است.

حکومتی که می‌تواند صدها هزار نفر را در سالمرگ خمینی برای بزرگداشت وی بسیج کرده و آنها را با اتوبوس و قطار از نقاط مختلف کشور بیاورد و برای آنها جای خواب و غذا تهیه کند از جمع شدن ده‌ها هزار نفر بر مزار یکی از شاهان باستانی کشوری که در یک انقلاب (نه فرایند دمکراتیک) رژیم شاهنشاهی را برانداخته هراس دارد.

کوروش در شکارگاه، کاخ ورسای پاریس، نقاشی از کلود آدران دوم

پرسشی که برای ناظران و تحلیلگران مسائل ایران مطرح است این است که چه نیازی در زمانه‌ی ما به کوروش احساس می‌شود؟ کوروش برای ایرانیان چه معنایی دارد؟ چرا وی تا این حد در میان ایرانیان محبوبیت یافته که حتی دستگاه تبلیغاتی تلاش می‌کند او را از آن خود سازد؟ چرا اعلام روز کوروش؟ چرا توجه به منشور کوروش؟ همچنین چرا طیفی گسترده و متنوع از هواداران کوروش به چشم می‌آید: از اسلامگرای موعودگرا تا ملی‌گرای سکولار و از اسلامگرای سنتگرا تا اسلامگرای نظامی‌گرا؟ چرا بخشی از حکومت می‌خواهد روز کوروش را از آن خود سازد؟

بحران هویت

رمز توجه به کوروش در دوران اخیر را می‌توان در ابعاد مختلف بحران هویت در جامعه‌ی ایران جستجو کرد. جامعه‌ی ایران از دوران پیش از مشروطه در این بحران غوطه‌ور است و انقلاب دینی بجای حل متصور آن، این بحران را تشدید کرده است. هر چه زمان گذشته این بحران گسترش یافته و چندبُعدی‌تر شده است. امروز ما با  ملتی سرگردان میان دینگرایی و عرفیگرایی، درونگرایی و برونگرایی، بیگانه‌دوستی و بیگانه‌ستیزی، تجددگرایی و سنتگرایی، و ایرانگرایی و جهانگرایی روبرو هستیم. در میانه بحران هویت برخی از ملت‌ها نهادهای موجود را تخریب می‌کنند (دولت‌های محلی یا ملی)،  برخی به ملت‌های دیگر تجاوز می‌کنند (علیه همسایگان جنگ راه می‌اندازند)، برخی دست به انقلاب می‌زنند (ایران سال ۵۷)، برخی چندگانگی و آشفتگی هویتی را پذیرفته و با آن می‌سازند (ملل آزاد) و برخی هم به تاریخ خود رجوع می‌کنند. بزرگداشت کوروش از جنس رجوع به تاریخ خود است.

در تورات، وصایای عهد عتیق، آمده که کوروش در بابل فرمان به آزادی ادیان و رها کردن اسیران یهودی داد

قدرت امروز کوروش نه در سلسله‌‌ی هخامنشی و امپراتوری ایران باستان، نه در قدرت بسیج وی در شکل دادن به ارتش شاهنشاهی و نه در منابع ملل تحت سلطه‌ی وی (همه‌ی آنها به تاریخ پیوسته‌اند) بلکه در باوری است که معترضان وضع موجود یا «دیگری»ها به قدرت خویش برای تغییر وضع موجود دارند. آنها برای تقویت این باور سری هم به گذشته زده و پشتوانه‌ای نیز برای این قدرت پیدا می‌کنند.

کوروش ظرفیت قابل توجهی برای این رجوع دارد. او یک شخصیت تاریخی چندوجهی است: جهانگشایی متفاوت (رها سازی مردمانی تحت سلطه)، بنیانگذاری با چشم‌انداز بلندمدت (تاسیس سلسله‌ای که چندصد سال دوام می‌آورد) و رهبری متحدکننده (مادها و پارس‌ها). کورش نماد سه نیاز در جامعه‌ی امروز ایران است:

رهیافت امپراتوری

کوروش نماد امپراتوری ایران و بنیانگذار این کشور به عنوان «یک دولت- چند ملت» است. او با متحد کردن قبایل و گروه‌های متعدد حکومتی را بنیان گذاشت که از آسیای صغیر تا آسیای مرکزی و از رود سند تا دریای سرخ را تحت سلطه‌ی خود داشت. کارکرد و نقش کوروش به عنوان فاتح و جهانگشا در این نوع نگاه قرار گرفتن به صورت مجرایی برای احیای عظمت گذشته ایران باستان در دوران جدید است. توجه به کوروش برای کسانی که می‌خواهند امپراتوری ایران را احیا کنند نوعی واکنش در برابر افول قدرت ایران از دوران قاجار به بعد است، از کف رفتن برخی مناطق تا افزایش نفوذ قدرت‌های بزرگ و بعد از انقلاب ۵۷ تحقیر ملی همه‌جانبه که جامعه‌ی ایران را فرا گرفته است. نوع برخورد قدرت‌های بزرگ (از یک کشور واقعا یاغی برای غربیان تا گاو شیرده برای چین و روسیه) این احساس تحقیر را هر روزه ساخته است. به همین دلیل بخش‌هایی از جامعه به نوعی پدر برای ملت ایران احساس نیاز می‌کنند. همچنین کسانی که به دنبال گسترش‌طلبی در منطقه هستند به این وجه علاقمندند اما در دوگانگی امت (شیعی) و ملت در کنار دوگانگی عدم رسیدگی به همسایه و صرف منابع برای هزاران کیلومتر آنسوتر دست و پا می‌زنند.

رهیافت هویتگرا

کوروش از منظری دیگر نماد هویت ایرانی و «ایران فرهنگی» است که پوزیسیون و اپوزیسیون حکومت در آن می‌توانند اتفاق نظر داشته باشند. کارکرد وی در این منظر مجرایی برای به جریان انداختن سیاست هویتگراست، هویتی در برابر هویت عام اسلامی. اپوزیسیون به دنبال هویتی سکولار است و پوزیسیون به دنبال هویتی ایرانی- اسلامی در برابر هویت غربی. اپوزیسیون وی را نماد رواداری دینی، حکومت چندملیتی و چندقومی‌ معرفی می‌کند و پوزیسیون می‌خواهد از وی نماد «مدیریت جهانی» بسازد. مخالفان با هدف پیدا کردن جایگزینی برای سیاست هویتگرای اسلامی به سراغ وی می‌روند و اسلامگرایان با هدف متحد کردن شیعیان در زیر پرچم اسلام سیاسی شیعی به عنوان بدیل اسلام سیاسی سُنّی.

آرامگاه کوروش پیش از انقلاب اسلامی

کوروش برای مخالفان به این نماد هویتی تبدیل شده چون هویت حاصل از تمسک به وی ضد غربی نیست، ضد یهودی نیست، ضد عقلانی و ضد علمی‌ نیست، مرگ‌گرا نیست و ضد عرفی نیز نیست. اگر این هویت در تقابل با اسلام دیده می‌شود این موضوع محصول ایجاد تقابل میان هویت دینی و هویت ملی توسط اسلامگرایان است هنگامی‌ که دین را به ایدئولوژی تبدیل کردند و با آن به عرصه‌ی سیاست اقتدارگرا و تمامیت‌خواهانه وارد شدند. اسلامگرایی از آغاز در تقابل با هویت ملی شکل گرفت. اما اسلامگرایان به این وجوه توجهی ندارند و می‌خواهند با ارتقای کوروش به پیامبری (ذوالقرنین) او را از بشارت‌دهندگان خلافت اسلامی معرفی کنند. کوروش در این نگاه نیز نقش متحدکننده و پیشگام دارد.

رهیافت عرفیگرایان به کوروش نه منجیگرایانه بلکه عملگرایانه است. آنها می‌خواهند نماد ملی ایرانیان را در داخل و خارج از اسلام سیاسی و اسلامگرایی زدوده و آن را به گونه‌ای تعریف کنند که راه را برای پیشرفت و توسعه بدون دشمنی با تمدن امروز بشری باز کنند.

رهیافت ملی‌گرا

کوروش برای کسانی که بیشتر انگیزه‌های سیاسی دارند تا فرهنگی، نمادی ملی است. او اکنون مورد نیاز است تا ایران از دست رفته برای مخالفان جمهوری اسلامی به دست آنها بازگردد. حکومتی که تاریخ ایران باستان را از حمله اعراب و تاریخ ایران معاصر را از ۲۲ بهمن ۵۷ حساب می‌کند طبعا مخالفان را به سوی تاریخ و چهره‌های بارز آن گسیل می‌کند. رجوع به کوروش برای مخالفان وضعیت موجود در ایران نوعی واکنش به چیزهایی است که مردم می‌خواهند داشته باشند و خود را شایسته آنها می‌بینند اما ندارند. نقش کوروش در اینجا ارائه‌ی راه و روشی برای کسب دوباره‌ی ملی‌گرایی از دست رفته است. بخشی از مخالفان می‌خواهند خرده فرهنگ سیاسی ملی‌گرا را در برابر خرده فرهنگ اسلامگرایی امت‌گرا قرار داده و دومی‌را سرنگون سازند. کوروش در این منظر نقش رهبر فرهمندی را بازی می‌کند که زنده‌اش را نمی‌خواهند، رهبر فرهمندی که خود حضور ندارد و طبعا پیروان وی باید نقش «سیمرغ» را بازی کنند.

اسلامی کردن کوروش

اسلامگراها اصولا به بزرگداشت کوروش به شکل تهدید نگاه می‌کنند (حتی با این فرض که برخی وی را ذوالقرنین تصور کنند) چون می‌دانند (و خود این موضوع را در دهه‌ی پنجاه تجربه کردند) که می‌توان با یک بخش فرهنگ سیاسی به مبارزه با بخشی دیگر پرداخت و پیروز شد. همانطور که تخیل و رویای تهی حکومت عدل دینی در اذهان، حکومت پهلوی را سرنگون ساخت تخیل حکومتی دیگر هم می‌تواند جمهوری اسلامی را براندازد. مقامات جمهوری اسلامی اتفاقا به خوبی می‌دانند که ما در عالم حکومت ابدی نداشته‌ایم و از همین جهت سازمان سرکوب قدرتمندی خلق کرده‌اند. از این رو در برخورد با کوروش (مثل همه‌ی امور غیر خودی) سه راهبرد را در پیش گرفته‌اند:

۱) مسکوت گذاشتن. دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی برخلاف دهه‌‌های پنجاه و شصت اصولا به سراغ تاریخ ایران به عنوان آزمایشگاه استبداد و فساد نمی‌رود؛ طرح طاغوتی بودن شاهان ایران بعد از استبداد و فسادی که مردم در جمهوری اسلامی شاهد بوده‌اند یک لطیفه‌ی باور نکردنی است؛ قصر محمدرضا پهلوی در برابر ویلاهایی که قضات جمهری اسلامی در لواسان دارند یک خانه‌ی عادی به نظر می‌رسد.

۲) ارعاب و تهدید. در شرایطی که افرادی بخواهند برای بسیج سیاسی و اجتماعی از چهره‌های تاریخی و ملی استفاده کنند با لشکرکشی خیابانی نیروهای دولتی، بستن خیابان‌ها، بازداشت جمعی و تبلیغات پر حجم علیه آنها مواجه می‌شوند.

۳) غصب کردن. اگر دو روش فوق موثر واقع نشوند حکومت به سراغ غصب می‌رود. بر اساس همین تاکتیک سوم بوده که کوروش در تبلیغات دولتی و حکومتی به عنوان یک پیامبر به جامعه معرفی شده است. برخی از روحانیون محلی که علیه کوروش صحبت می‌کنند و بزرگداشت وی را به عنوان مرده‌پرستی و باستانگرایی مورد نقادی قرار می‌دهند احتمالا با تهران هماهنگ نکرده‌اند. به همین جهت سنتگراترین بخش‌های نظام در تهران از «حقیقت کوروش در برابر کوروش پهلوی» سخن می‌گویند (الف ۴ آبان ۱۳۹۶). کوروش منطبق با گفتمان‌های جمهوری اسلامی پادشاهی استثنایی در میان پادشاهان ایرانی (چون همیشه گفته شده آنها طاغوتی بوده‌اند) و دارای گوهر آسمانی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *