احمد رأفت:‌ «بیت رهبری» چند وزارت خارجه موازی دارد؛ ظریف به سفرای خود اعتماد ندارد

By | ۱۳۹۷-۰۹-۱۴

-چندین نهاد زیر پر و بال علی خامنه‎ای و «بیت» او هستند که در مورد سیاست خارجی تصمیم‌گیری می‎کنند و حرف آخر را می‎زنند.

استقبال مردم از ظریف در مسیر در فرودگاه مهرآباد پس از بازگشت او به تهران و موفقیت در توافق اولیه بر سر برجام؛ ۴ آذر ۱۳۹۲

-حمایت اتحادیه اروپا از اعتراضات داخل ایران عملاً پیروی از سیاست‎های آمریکاست و اروپا نمی‎خواهد این کار را بکند.
-سیاستی که اروپا در قبال اعتراضات کارگری ایران اتخاذ کرده در انتخابات بعدی این کشورها تاثیر ندارد ولی اگر در مقابل آمریکا عقب‎نشینی کنند در انتخابات بعدی خودشان تاثیرگذار است.
-مطمئن باشید اگر آمریکا از تظاهراتی که از دی‎ماه آغاز شد حمایت نمی‎کرد اروپایی‎ها حمایت می‎کردند! مثل سال ۸۸ که اروپا تمام‌قد پشت جنبش سبز ایستاد و اوباما در پاسخ به شعار مردم، جانب حکومت را گرفت!

کیهان چاپ لندن:

روز یکشنبه ۱۱ آذر، محمدجواد ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی به کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی رفت و پس از پاسخگویی به سوالات نمایندگان، ۱۴ نفر از امضاکنندگان طرح استیضاح وی از پاسخ‌هایش قانع شدند و همانطور که قابل پیش‎بینی بود امضا جمع‌کردن‎ها برای استیضاح فراتر از یک فشار و مانور جناحی نرفت.

اگرچه بهانه‎ی نمایندگانِ مخالف دولت در مجلس برای طرح استیضاحِ ظریف حرف‎های او در مورد وجود پولشویی گسترده در کشور بود اما بخشی از سپاه و حتی تعدادی از روحانیون بلندپایه و مراجع تقلید هم مستقیم و غیرمستقیم هشدار دادند که با توجه به اوضاع نظام، زمان مناسبی برای این اقدامات نیست.

محمدجواد ظریف زیر سایه‌ی باراک اوباما و جان کری قد کشید و پس از امضای توافق اتمی (برجام) در سال ۲۰۱۵ اوضاع آنقدر بر وقف مراد او و اهداف رژیم شد که از وی به عنوان «مصدق و امیرکبیر زمانه» و «سردار دیپلماسی» نام بردند. اما آرزوهای دولت روحانی و وزیر خارجه‌اش زودتر از آنچه نظام فکرش را می‎کرد نقش برآب شد. با روی کار آمدن دونالد ترامپ و به ویژه پس از عزل رکس تیلرسون و انتصاب مایک پمپئو به عنوان وزیر خارجه ایالات متحده دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی که فاقد استقلال حقیقی داخلی و بین‎المللی است در عمل به بن‎بست خورد و از بازی کنار گذاشته شد و ستاره‌ی بخت ظریف هم افول کرد.

با وجود عقب‎نشینی استیضاح‌کنندگان اما مسائلی که وزارت خارجه جمهوری اسلامی با آن دست به گریبان است بسیار‎ مهم‌ است. تأخیر در اجرای ساز و کار مالی ویژه اروپا برای تجارت با ایران، بدون سفیر ماندن بعضی سفارتخانه‌ها از جمله چین و هند که جمهوری اسلامی در شرایط تحریم به شدت نیازمند هماهنگی بیشتر با آن‏هاست، عملکرد ضعیف برخی سفارتخانه‎ها در اجرای سیاست‎های جمهوری اسلامی و بی‌توجهی به اقتصاد در دیپلماسی موضوعات مورد اشاره در دلایل طرح استیضاح بودند.

در ایران سال‎هاست تعداد زیادی از سفارتخانه‎های کشورهای مهم منطقه و دنیا تعطیل است. سفارتخانه‎های جمهوری اسلامی در تعدادی از کشورها کاربری پادگانی پیدا کرده و بیش از آنکه سقفی برای نمایندگی کردن سیاست خارجی تهران باشد خانه تیمیِ اطلاعاتی‌ها و امینتی‎ها برای توطئه و ترور است. در مورد این مسائل کیهان لندن با احمد رأفت روزنامه‎نگار بین‌المللی و تحلیلگر مسائل سیاسی گفتگو کرده است.

احمد رأفت

-در هفته‌های اخیر اخبار غیررسمی حکایت از تعطیل واحدها و تعلیق فعالیت‎های بخش‎هایی از سفارتخانه‎ها در تهران داشته است. حتی مطرح می‎شود کارمندان برخی از سفارتخانه‎ها در ایران به کشورشان برگشته‌اند. نظر شما چیست؟

-بعد از امضای توافق هسته‌ای (برجام) سفارتخانه‌های کشورهایی که فکر می‌کردند بتوانند روابط اقتصادی‌شان را با جمهوری اسلامی بسیار گسترده کنند تعدادی دیپلمات برای تقویت بخش اقتصادی به تهران فرستادند. اینها یا در دفتر اقتصادی سفارت کارشان را آغاز کردند و یا اگر دفتری نداشتند برای تقویت همکاری‌های اقتصادی آن را ایجاد کردند؛ دفاتر اقتصادی‌ اغلب  داخل خود سفارتخانه‌ها هستند.

میزان همکاری‌های اقتصادی بر اساس صادرات و واردات سالانه متغیر است اما دو کشوری که در اتحادیه اروپا بیشترین مراودات اقتصادی را با ایران دارند آلمان و ایتالیا هستند. به عنوان مثال آمار سال ۲۰۱۷ میلادی نشان می‌دهد بیشترین داد و ستد ایران در اتحادیه اروپا با ایتالیایی‌ها بوده. آمار سال ۲۰۱۸ هنوز اعلام نشده و احتمالاً باز هم یکی از این دو کشور خواهد بود و دست‌کم در ۲۰ سال اخیر هیچ وقت کشور سومی بجز این دو در مقام اول و دوم همکاری تجاری با جمهوری اسلامی قرار نداشته.

ایتالیا و آلمان فعالیت‌های اقتصادی خود را در ایران خیلی گسترش دادند اما با خروج آمریکا از برجام و با پیش‌بینی اینکه این خروج تاثیرگذار خواهد بود و ترامپ هم اعلام کرده بود می‌خواهد تحریم‌ها را بازگرداند نگرانی‎های آنها آغاز شد و ناگهان دیدند اوایل تابستان مرحله اول تحریم‌ها اجرا شده و متوجه شدند آمریکا در این قضیه اصلاً شوخی ندارد. بنابراین چون شرکت‌های بزرگ همه اعلام کردند با ایران همکاری نخواهند کرد اینها مجبور شدند شماری از کسانی‌ را که از دو سال پیش برای گسترش سرویس‎های اقتصادی به ایران فرستاده بودند، چون دیگر عملاً اضافی بودند، به کشورهاشان بازگردانند و تا جایی که اطلاع دارم این دو کشور بخش‌های اقتصادی خود را کاهش داده‌اند. احتمالاً در مورد بقیه سفارتخانه‌ها که در این دو سال مسئولان و دیپلمات‎های اقتصادی به ایران فرستاده بودند نیز همینطور باشد چون برای سفارت‌ها هزینه‌های اضافی داشتند.

-از ابتدای انقلاب بعضی سفارتخانه‌ها مثل آمریکا، اسراییل و مصر تعطیل شدند. در این چهار دهه به‌خصوص در چند سال اخیر سفارتخانه‌های کانادا، امارات، مراکش، عربستان و بحرین، و در دوره‌هایی انگلیس و فرانسه بسته شدند و بعضی از آنها تا الان هم باز نشده‌اند. بعضی کشورهای اروپایی در ماه‎های اخیر نسبت به سفر دیپلمات‎ها و شهروندان خود به ایران هشدار داده‌اند. از سوی دیگر سفارتخانه‌های جمهوری اسلامی هم در بسیاری از کشورها بسته است، مثلاً در پکن در شرایطی که نقش چین برای حکومت ایران حیاتی و سیاست «نگاه به شرق» در دستور کار آن قرار گرفته ۹ ماه است بدون سفیر مانده، به نظر شما این ضعف وزارت خارجه جمهوری اسلامی و از هم گسستگی سیستم است یا بخشی از آثار تصمیم‌های حساب‌شده؟

-فکر می‌کنم فرستادن و نفرستادن سفیر یا تاخیر در اعزام سفیران دو علت دارد. یکی مسائل دوجانبه است. مثلاً کانادا ایران را متهم به دست داشتن در جنایات و پرونده ترور مخالفان می‎کند. تکلیف آمریکا و اسراییل مشخص است. فرانسه سفیر جدید معرفی نکرده چون طرح توطئه‎ی بمب‌گذاری در همایش سازمان مجاهدین پیش آمد. دانمارک سفیر خود را به دلیل تحقیق در مورد طرح ترور اعضای الاهوازیه توسط عوامل جمهوری اسلامی خواست و مدتی بعد بازگرداند. در واقع روابط وقتی میان دو کشور بحرانی می‎شوند یا سفیر را فرا می‌خوانند یا فرستادن آنها را به تاخیر می‌اندازند. عامل دوم در داخل ایران است که فکر کنم مسئله چین شامل آن می‎شود.

سفارت در چین برای ایران یکی از سفارتخانه‎های مهم است. در اروپا بسیاری مواقع وزیر خارجه فردی انتخاب می‎شود که اگر دیپلمات باشد کسی خواهد بود که حداقل در واشنگتن و مسکو سفیر بوده. در واقع رفتن به این سفارتخانه‎ها به عنوان سفیر بسیار مهم است و سر آن دعواهای جناحی در می‌گیرد. به همین دلیل فکر می‌کنم علت نفرستادن سفیر به پکن بیش از آنکه مشکلاتی در روابط یا چین باشد به دلیل دعواهای جناحی است که کدام جناح می‌خواهد سفارتخانه را در دست بگیرد. خاطرم هست چند سال پیش نیز در مورد انتخاب سفیر در چین اختلاف بود و مدت‌ها خالی ماند تا در نهایت یک جناح پیروز شد و دوباره سفیر به این کشور فرستادند.

-در واقع شما اعتقاد دارید رد پای دعواهای جناحی را حتی می‎توان پیرامون سفارتخانه‎های جمهوری اسلامی نیز دید؟ مثل سفیر جمهوری اسلامی در بغداد که عضو سپاه است…

-اواخر دولت محمد خاتمی، بهرام قاسمی که الان سخنگوی وزارت خارجه است سفیر جمهوری اسلامی در ایتالیا بود. ماموریت او تمام شد و دولت هم عوض شد و بر سر انتخاب سفیر در دولت احمدی‌نژاد دعوا بود. چون ایتالیا از مهمترین شرکای اقتصادی ایران است و سفارتخانه آن بسیار مهم است. مثلاً علی آهنی که معاون وزارت خارجه شد سفیر تام‌الاختیار جمهوری اسلامی در ایتالیا بود و یا قاسمی در ایتالیا سفیر بود و الان سخنگوی وزارت خارجه است. درواقع سفارت جمهوری اسلامی در بعضی کشورها مثل ایتالیا پلکان ترقی است. در دوره احمدی‌نژاد فردی را به اسم قاسمعلی ظهیر‎نژاد به عنوان سفیر معرفی کردند اما به علت افتضاحاتی که به بار آورد او را به کابل فرستادند.

بنابراین دعواهای داخلی در تعیین سفیر تاثیر دارد. ضمن اینکه سفیران هم شأن و منزلت پیدا می‌کنند و هم وضعیت مالی خوبی به همراه دارد. چون سفیران هم حقوق خوبی دریافت می‎کنند و هم در برخی کشورها بودجه‎هایی دارند که صرف مسائل فرهنگی و مهمانی و برگزاری نمایشگاه‌ها و مسائل مشابه می‌کنند و دست‎شان باز است. قبل از انقلاب نیز همینطور بود. حالا یکی می‌تواند استفاده بهینه کند و عده‎ای هم می‎توانند با فاکتورسازی بخشی از این بودجه‌ها را در جیب‎شان بگذارند یا جایی که به نفع‎شان هست خرج کنند. وقتی کسی در رُم سفیر می‎شود و بعداً به پست‎های بهتر در وزارت خارجه می‎رسد موضوع تا حدود زیادی حیثیتی نیز می‎شود و بحث رقابت فردی و جناحی خیلی برای این مقام نقش دارد.

-بعد از خروج آمریکا از برجام وقتی عملکرد سفیر آمریکا در آلمان را بررسی می‌کنیم می‌بینیم چقدر در پیشبرد سیاست خارجی آمریکا در آلمان و حتی اروپا نقش دارد؛ از دیدارهای او با مدیران کارخانه‎های بزرگ آلمانی و توجیه آن‎ها برای خروج از بازار ایران تا رایزنی‎های وی با دولت آنگلا مرکل. خلاء چنین سفیرانی در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی محسوس است، آیا این ضعف وزارت خارجه‌ نیست؟ آیا جمهوری اسلامی  تا کنون سفیرانی با قابلیت بالا داشته؟

-یکی از سفیران با نفوذ جمهوری اسلامی در اروپا علی آهنی بود. او وقتی در رُم بود عملاً مذاکرات اتحادیه اروپا با سفیر ایران در بروکسل نبود بلکه با وی مذاکره می‎کردند و نقش سوپرسفیر را داشت. در حال حاضر اما چنین سفیری نمی‎بینم دلیل آنهم این است که وزارت خارجه و شخص وزیر می‎خواهد همه جا کنترل مستقیم داشته باشد و حتی به سفرای خود هم اطمینان ندارد؛ شما می‌بینید برای کوچکترین مسائل خود ظریف سوار هواپیما می‎شود و این طرف و آن طرف می‎رود! هیچوقت وزرای خارجه آنقدر سفر نمی‎کردند که ظریف سفر می‎کند! سفیر آمریکا در آلمان دقیقاً در بین تمام سفرای ایالات متحده نقش اصلی را بازی می‎کند. حدود ۲۰ سال پیش در زمان کلینتون نیز این نقش را گاردنر سفیر آمریکا در ایتالیا به عهده داشت. نقش مسائل اقتصادی بسیار مهم است. اینکه شرکت‎های آلمانی از تحریم‎های آمریکا پیروی کنند بسیار مهم است و حتی وزیر خزانه‌داری و همچنین برایان هوک چند بار به آلمان سفر کردند.

-آیا می‎شود گفت چون فرمان وزارت خارجه و کنترل سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دست علی خامنه‎ای و اطرافیان اوست، جایگاه وزارت خارجه و سفیران تا این حد افول کرده؟

-می‎تواند چنین باشد، چندین نهاد زیر پر و بال خامنه‎ای و «بیت» وی هستند که در مورد سیاست خارجی تصمیم‌گیری می‎کنند و حرف آخر را می‎زنند. یکی از آنها نهادی است که کمال خرازی مسئولیت آن را به عهده دارد و دیگری نهادی است که مسئولیت‌اش به عهده علی‌اکبر ولایتی است. درواقع در «بیت رهبری»  چند وزارت خارجه موازی وجود دارد.

-در سال ۸۸ در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری تعدادی از سفارتخانه‎های کشورهای اروپایی از جمله سفارت آلمان و انگلیس در اعتراض به سرکوب معترضان تا مدت‌ها فعالیت خود را به تعویق درآوردند و وزارت خارجه‎‌ی کشورهای اروپا به جمهوری اسلامی به خاطر برخوردهای شدید با تظاهرکنندگان هشدار می‌دادند. اما از دی‎ماه سال ۱۳۹۶ که اعتراضات سراسری شروع شد و اتفاقاً فراگیرتر و پایدارتر نیز هست، نه تنها انتقادی از سوی اروپا نمی‌شنویم بلکه در تلاش برای خدمات بیشتر به رژیم ایران هم هستند! دلیل این تناقض آشکار در سیاست خارجی اروپا چیست؟

-ما نباید بدون در نظر گرفتن سیاست این کشورها در قبال ایران مواضع آنها را بررسی کنیم. در حال حاضر اروپا اگر بخواهد بیش از حد در باره‎ی مسائل داخلی ایران به جمهوری اسلامی اعتراض کند عملاً به نوعی از سیاست‎های آمریکا پیروی کرده و اروپا نمی‎خواهد این کار را کند. مسئله ایران برای اروپایی‌ها به یک مسئله حیثیتی تبدیل شده، یعنی حاضر نیستند از آمریکا پیروی کنند. مسئله اقتصادی جداست چون شرکت‌ها و نهادهای مالی خصوصی‌اند و به دولت‌های اروپایی ربطی ندارند و منافع خود را می‎سنجند اما دولت‎ها با آمریکا همصدا نمی‎شوند چون تبعیت از آمریکا قلمداد می‎شود. رسانه‎های ایتالیایی در روزهای اخیر نوشتند که اگر قرار باشد در مورد تحریم‎های ایران با آمریکا همصدا شویم عملاً با دست‌های خودمان اروپا را کُشتیم و ذلیل کردیم!

بنابراین باید مواضع اروپا در قبال ایران در چارچوب مناسبات داخلی کشورهاشان بررسی شود. اتفاقاً در موضوع تروریسم اروپا جواب بسیار محکمی به حکومت ایران داد و تحریم‎هایی وضع کرد و قرار است باز هم تحریم‎های دیگری وضع کند

اینکه در ایران تظاهرات کارگری انجام می‌شود، مسئله داخلی کشورهای اروپایی نیست. سیاستی که دولت‎های اروپایی در قبال مسائل کارگری ایران اتخاذ کرده‌اند، چه حمایت بکنند چه نه، در انتخابات بعدی این کشورها تاثیر ندارد ولی اگر در مقابل آمریکا عقب‎نشینی کنند در انتخابات بعدی خودشان تاثیرگذار است! یا اگر در مقابل طرح‎های تروریستی جمهوری اسلامی در شهرهای اروپایی واکنش نشان ندهند در آرای انتخابات آینده کشورهای اروپایی تاثیر دارد. بنابراین اینها اولویت‎های خودشان را دارند از جمله عدم پیروی از آمریکا و جلوگیری از فعالیت‎های تروریستی ایران در اروپا. حمایت از تظاهرات کارگری ایران یا اعتراض معلمان اولویت هیچ کشور اروپایی نیست چون برای آنها رأی نمی‎آورد!

راب مک‌ایر سفیر انگلیس در تهران که ششم خرداد سال ۹۷ استوارنامه خود را تقدیم ظریف کرده بود، برای تقویت جایگاه روحانی و جمهوری اسلامی بار دیگر در اوج تظاهرات تهران استوارنامه خود را نهم مرداد تقدیم روحانی کرد! او در شرایطی که مردم از گرانی به ستوه آمده بودند و بازارها کساد بود از شلوغی بازار توییت می‎کند!

-فکر نمی‎کنید اگر اعتراضات اخیر اهواز و اصفهان در تهران می‌بود یا تظاهرات تهران ادامه‎دار می‌شد برای اروپایی‎ها اهمیت پیدا می‌کرد؟ مثل تظاهرات جنبش سبز در سال ۸۸ که اروپایی‎ها حمایت کردند.

-نه، چون در سال ۸۸ آمریکا پشت تظاهرات نبود. اگر یادتان باشد شعاری سر داده شده «اوباما، اوباما یا با اونا یا با ما» آن زمان آمریکا سمت حکومت بود و اروپا نقش مقابل را بازی می‎کرد. ببینید، آمریکا و اروپا اکثراً با هم به نوعی در رقابت‎اند و گاهی هم نقش پلیس خوب و بد را بازی می‎کنند. ایران یکی از کشورهایی است که بین  اینها در موردش رقابت وجود دارد. بنابراین مواضع آنها متقاوت خواهد بود. در سال ۸۸ حمایت دولت و مردم ایتالیا از جنبش سبز بی‎سابقه بود. در مسابقات ورزشی و تئاتر و سینما و کنسرت‌ها مردم با دست بند سبز رفت و آمد می‎کردند. حتی مجسمه داوود که نماد فلورانس است سبز شد.

حمایت از جنبش سبز در مراسم فرش قرمز شصت و ششمین جشنواره ونیز در سال؛ هشت سپتامبر ۲۰۰۹

حتی عکس زندانیان و جانباختگان در ایران سردرِ وزارتخانه‎ها قرار گرفت و سیاستمداران اروپایی از اتومبیل خود پرچم سبز آویختنداما الان یک کلمه نمی‎نویسند؛ در تهران هم اعتراض می‌بود باز نمی‎نوشتند. برای اینکه الان آمریکا از تظاهرات حمایت می‎کند. مطمئن باشید اگر آمریکا از تظاهراتی که از دی‎ماه آغاز شد حمایت نمی‎کرد اروپایی‎ها حمایت می‎کردند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *