ناکامی برجامی حسن روحانی: پایان تدبیر و آغاز ناامیدی

By | ۱۳۹۸-۰۲-۱۸

بیانیه شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران درباره عدم اجرای برخی تعهدات ایران در برجام، به بحث پیرامون آینده این توافق اتمی دامن زده است. تفسیری از جمشید برزگر رییس بخش فارسی دویچه‌وله در این باره.

تصمیم جمهوری اسلامی برای ادامه غنی‌سازی اورانیوم تا سطح۳.۶۷ درصد و نگهداری آن در خاک ایران، به‌جای ارسال و فروشش به کشوری دیگر، نه تنها امکان ادامه حیات برجام را بیش از هر زمان دیگر به زیر سوال می‌برد، بلکه به معنای پایان دورانی است که در سال ۱۳۹۲ با ریاست جمهوری حسن روحانی و شعار”اعتدال، تدبیر و امید” آغاز شده بود.

دوران شعارهای اولیه حسن روحانی در عرصه سیاست داخلی خیلی زود و در همان دوره اول ریاست جمهوری او به پایان رسید؛ هنگامی که او خوشحال از به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ای، از برجام‌های دو و سه برای حل و فصل دیگر مشکلات خارجی و داخلی سخن گفت و در پی مقاومت شدید علی خامنه‌ای، سپاه پاسداران و طیف تندروتر هسته مرکزی قدرت، آرزوها و وعده‌هایش در این زمینه را به فراموشی سپرد.

اکنون اما او حتی امید و یا تدبیری برای حفظ برجام یک هم ندارد. درواقع، حتی تصمیم روز چهارشنبه جمهوری اسلامی، عملا روز جمعه، سوم مه، از سوی آمریکا اتخاذ شده بود.

طبق برجام و برای کاستن از توان ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای، موافقت شده بود که ایران در سطحی محدود به غنی‌سازی اورانیوم تا ۳.۶۷ درصد ادامه دهد اما تنها مجاز به نگهداری ۳۰۰ کیلوگرم از این اورانیوم غنی‌شده در خاک خود باشد.

از هنگام اجرایی شدن برجام، ایران اورانیوم غنی‌شده مازاد خود را به روسیه می‌فروخت و در ازای آن، کیک زرد دریافت می‌کرد.

براساس بند دیگری از برجام، ذخایر آب سنگین ایران نیز نمی‌بایست از ۱۳۰ تن تجاوز کند. ایران آب سنگین مازاد خود را به عمان منتقل می‌کرد.

اما دولت آمریکا در ادامه سیاست “فشار حداکثری” بر ایران، با لغو معافیت‌های خود برای فروش مازاد اورانیوم غنی‌شده و آب سنگین، در عمل دو گزینه بیشتر برای رهبران جمهوری اسلامی باقی نگذاشت: یا توقف کامل غنی‌سازی و یا ادامه غنی‌سازی و ذخیره‌سازی آن در ایران که عملا به معنای نقض برجام و کاهش تعهدات ایران است  و این احتمال را افزایش خواهد داد که آلمان، فرانسه و بریتانیا از قدرت چانه‌زنی کمتری در مقابل آمریکا برخوردار شوند و حتی احتمال پیوستن اتحادیه اروپا به تحریم‌های آمریکا را مورد بررسی قرار دهند.

در این میان، نه تنها رهبران جمهوری اسلامی، بلکه حتی متحدان اروپایی آمریکا، دولت ترامپ و تصمیم این کشور برای خروج از برجام و اعمال مجدد تحریم‌‌ها را مسبب وضعیت کنونی می‌دانند.

دونالد ترامپ، با وجود سخنرانی‌های تند و تیزش علیه جمهوری اسلامی و انتقادهای آشکارش از برجام، اشتیاقش برای مذاکره‌ای مجدد با جمهوری اسلامی را پنهان نکرده بود، اما در شرایطی که رقبای منطقه‌ای ایران از جمله عربستان و اسراییل نهایت بهره را از تغییر موازنه قوا در آمریکا بردند،  جمهوری اسلامی فرصت‌ها برای مذاکره یا حداقل ایجاد کانالی برای ارتباط با ترامپ را از دست داد و هنوز نیز هر نوع مذاکره را رد می‌کند.  

دلیل این وضعیت هرچه بوده، نتیجه چیزی نیست جز بازگشت ایران به دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و هنگامی که چهره‌های تندرو مخالف مذاکره و توافقی مانند سعید جلیلی سکان مذاکرات هسته‌ای را در دست داشتند.

به این ترتیب، نه تنها در داخل کشور دیگر نشانی از آن چهره “معتدل”، “اهل مذاکره و سازش” و “نزدیک به اصلاح‌طلبان” حسن روحانی و یا همراهانش همچون محمد جواد ظریف باقی نمانده، بلکه در عرصه بین‌المللی نیز این باور دولتمردان آمریکایی که در جمهوری اسلامی جناح میانه‌رو وجود ندارد و تفاوت میان تندروها و تندروترهاست، زمینه پذیرش بیشتری در میان متحدان سنتی آمریکا به رغم همه انتقادهایشان نسبت به سیاست‌های دونالد ترامپ خواهد یافت.

حسن روحانی با دادن مهلتی ۶۰ روزه به اروپایی‌ها امیدوار است که بتواند به توافقی جدید دست پیدا کند یا با تهدید به از سرگیری غنی‌سازی در سطوح بالا، فشار بیشتری بر آنها وارد کند که راه حلی برای دور زدن تحریم‌های نفتی و بانکی آمریکا بیابند.

اما اولین واکنش‌ها امید چندانی برای او باقی نمی‌گذارند که حتی به دورانی بازگردد که به عنوان دبیر شورای‌عالی امنیت ملی، رهبری مذاکرات هسته‌ای با سه کشور اروپایی را در دست داشت؛ مذاکراتی که به هیچ نتیجه‌ای نینجامید جز آنکه حتی در داخل از سوی رقبا به “خیانت” متهم شد.

شش سال پس از تلاش برای لغو تحریم‌ها، اکنون ایران نه تنها با تحریم‌های به‌مراتب شدیدتری روبه‌روست، بلکه بیش از هر زمان دیگر خطر یک درگیری نظامی را احساس می‌کند؛ وضعیتی که برآمده از سیاست‌های منطقه‌ای و خارجی جمهوری اسلامی است و اصراری که علی خامنه‌ای و سپاه پاسداران بر پیگیری آن دارند و کسانی چون حسن روحانی، حتی اگر مخالفتی هم با آن داشته باشند، در عمل نشان داده‌اند که قادر بر تاثیرگذاری بر چنین سیاستی نبوده‌اند.

جمشید برزگر، دویچه وله: