آیا ظریف دیپلمات خوبی است؟

By | ۱۳۹۸-۰۳-۲۳

هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. این ضرب‌المثل آشنا را بیش از هر کس باید دیپلمات‌ها آویزه گوش خود کنند. به‌ویژه آنکه اگر وزیر خارجه جمهوری اسلامی باشی و کشورت در دو راهی جنگ و صلح.

روز دوشنبه گذشته وزیر خارجه آلمان، هایکو ماس، به تهران رفته بود تا به همتای ایرانی‌اش بگوید که ایران در شرایطی بس دشوار قرار دارد و هر گونه کنش یا واکنش غلطی از سوی ایران آتشی برمی‌افروزد که خیلی‌ها را، و پیش از هر کس و هر چیز ایران را، نابود می‌کند.

هایکو ماس این ارزیابی اخطارگونه‌اش را، هم پیش از آغاز سفرش در برلین گفته بود و هم در راه به تهران در پایتخت‌های اردن، عراق و امارات متحده عربی.

محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران (سمت راست) با همتای آلمانی‌اش، هایکو ماس

او حالا به تهران آمده بود تا نگرانی‌اش را بی‌واسطه به‌گوش همتای ایرانی‌اش محمدجواد ظریف و دیگر دولتمردان ایرانی برساند. وزیر خارجه آلمان را گروهی از روزنامه‌نگاران همراهی می‌کردند تا خوانندگان خود و افکار عمومی آلمان را آگاه سازند که آیا گوش شنوایی در تهران هست یا نه.

نگاهی به نوشته‌ها، تفسیرها و گزارش‌های این خبرنگاران از سفرشان به تهران گویای اینست که نه تنها نگرانی هایکو ماس همچنان بر جای خود باقی است بلکه نشانه‌ای هم از دیپلماسی روشن برای کاهش تنش در تهران دیده نمی‌شود.
علی صدرزاده,رادیوفردا:

بدتر آنکه در آینه این گزارش‌ها، محمدجواد ظریف که جناح‌های گوناگون درون و بیرون جمهوری اسلامی از او به عنوان دیپلماتی کارکشته و ورزیده یاد می‌کنند به آدمی می‌ماند که احساساتی، بی‌اطلاع و پرگو است.

همه این روزنامه‌نگاران از نشست خبری هر دو وزیر به یک صحنهٔ کلیدی اشاره می‌کنند و همگی از این صحنه نتیجه می‌گیرند که در ایران گوش شنوایی برای حل بحران نیست.

خبرنگاری از ظریف می‌پرسد که آیا ایران موجودیت اسرائیل را به‌رسمیت می‌شناسد یا نه؟ این پرسش برای بحران کنونی ایران با جهان خارج کلیدی است. این را هم خبرنگار می‌داند و هم ظریف؛ و هر گونه پاسخ ظریف به این پرسش برای شنونده آلمانی نشانی از امید یا ناامیدی با خود دارد.

روایت همه خبرنگاران آلمانی از این صحنه روایتی است از ناشی‌گری، ناآگاهی و سردرگمی وزیر خارجه ایران. ظریف به‌جای سکوت، پاسخی دیپلماتیک یا به نوعی طفره رفتن و یا به‌جای پاسخی کوتاه، به ناگاه گویی در مسجد است و بر منبر.

در جواب خبرنگار آلمانی به ناگهان به همان شعارهایی روی می‌آورد که برای ما ایرانی‌ها آشناست. از «اسرائیل جنایتکار غاصب» سخن می‌گوید «که سال‌هاست در منطقه به جنگ و کشتار مشغول است.»

آخر سر هم نمی‌گوید که آیا اسرائیل به‌عنوان کشور و ملت در خاورمیانهٔ ما حق موجودیت دارد یا نه؟ در تمام مدتی که وزیر خارجه ایران با لحن عصبی و چهره‌ای برافروخته علیه اسرائیل سخن می‌گوید وزیر خارجه آلمان با ناباوری و بهت به این سخنان گوش می‌دهد و بعد این جمله را بیان می‌کند:

«حق موجودیت اسرائیل در راستای منافع ملی آلمان و غیر قابل بحث است. این برآیندی از تاریخ ما و اصلی است تغییرناپذیر، و یقیناً در خلال حضور من در تهران هم تغییر نخواهد کرد.»

وزیر خارجه آلمان، پس از این نشست خبری و در پایان گفت‌وگویش با ظریف با نومیدی به خبرنگار اشپیگل می‌گوید که ایران به‌سوی انزوای کامل می‌رود.

آیا مشاوران ظریف برایش تعریف نکرده‌اند که وزیر خارجه آلمان کیست و چگونه سیاستمدار شده‌است؟ آیا ظریف نمی‌داند که هایکو ماس بارها گفته‌است که موضوع هولوکاست دلیل اصلی او برای ورود به دنیای سیاست بوده‌است؟ چرا در حضور او و خبرنگاران نکته‌سنج آلمانی ظریف به یک‌باره با عصبانیت به منبر می‌رود و علیه دولت یهود شعارهای تکراری سر می‌دهد؟

آیا این خامنه‌ای بود که از زبان ظریف سخن می‌گفت یا اینکه ظریف، خودش بود؟ هر چه که بود در آن روز و در آن نشست خبری ظریف دیپلماتی نبود که می‌خواست کشورش را از بن‌بست تاریخی برهاند.

این را هم هایکو ماس و خبرنگاران همراهش دیدند و شنیدند و هم ناظران بی‌طرف. دوگانهٔ معتدل و تندرو جمهوری اسلامی در آن روز به یک‌باره یگانه شد. نتانیاهو هم بلافاصله از فرصت استفاده کرد و دقایقی بعد به ظریف پاسخش را داد و او را دروغ‌گو خواند.

تا ببینیم شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن در روزهای آینده چه خواهد شنید. شینزو آبه ظاهراً اصرار دارد تا شخص خامنه‌ای را ببیند تا دیگر مجبور به گمانه‌زنی نشود که آیا این ظریف و روحانی هستند که با او سخن می‌گویند و یا خامنه‌ای است که در کالبد کارگزارانش حلول کرده است؟