محبوبه فرحزادی: بازجو گفت تو برای ما مثل زهرا کاظمی شر می‌شوی

By | ۱۳۹۸-۰۶-۲۵

«محبوبه فرحزادی» معلم بازنشسته و فعال صنفی معلمان، از همراهان «انجمن ندای زنان ایران» است. روز ۱۶شهریور۱۳۹۸ خبر احضار این فعال صنفی در حالی منتشر شد که هیچ‌کس از دلایل این احضار اطلاعی نداشت.

محبوبه فرحزادی پس از حضور در شعبه و بازپرسی، در گفت‌وگو با ایران‌وایر، در مورد اتهامات مطرح‌شده و دلیل احضارش به دادسرا می‌گوید: «اینکه از من می‌پرسید اتهام من چه بود، سوال خودم هم هست. صبح روز شنبه ۱۶ شهریورماه در شعبه دوم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ شهید مقدس، مستقر در زندان اوین حاضر شدم. من نه اتهام واردشده را می‌دانم و نه در احضاریه به‌صورت روشن به آن اشاره‌ای شده است. برگه‌ای که از دادسرا به دست من رسید، خالی بود.»

بنا به گفته‌های این فعال صنفی، ابتدا فردی به نام «نصیرپور» از شعبه دو بازپرسی دادسرای عمومی به او زنگ زده و یک ساعت پس‌ازاین تماس، برگ ابلاغیه به آدرس ایشان ارسال شده است: «بااینکه در برگه ابلاغیه هیچ اتهامی نوشته نشده بود، گفتند که اگر مراجعه نکنم حکم جلبم صادر می‌شود. نکته جالب این‌که ابلاغیه هم‌زمان با هفته دولت و روز تکریم از بازنشستگان به دست من رسید.»

محبوبه فرحزادی که در دادسرا مورد بازجویی قرار گرفته است، پس از بازگشت از دادسرای اوین با انتشار یادداشتی در کانال تلگرامی معلمان عدالتخواه ماجرای این جلسه بازپرسی را روایت کرد و گفت: «وقتی مشغول نوشتن شعار شدم، بازجو خودکار و ورقه را از من گرفت و دیگر به ‌من نداد. گفتم اگر خودکار و ورقه را به من بدهی، همین شعار را در چند صفحه می‌نویسم. بازجو در جوابم گفت: تو ما را دست انداختی. تو برای ما دردسر شدی. می‌ترسیم به تو دست بزنیم و بمیری بعدش مثل زهرا کاظمی برای ما باعث شر بشوی.»

او در گفتگو با ایران‌وایر هم همین روایت را تایید می‌کند: «به من می‌گفتند تعهد بده که دیگر در تجمعات و اعتراضات شرکت نمی‌کنی. من از خودم و زندگی و مشکلاتم برایشان گفتم. گفتم اگر حق‌وحقوق مرا بدهید چرا باید معترض باشم. از حقوق صنفی‌ام صحبت کردم. می‌گفتند ما را دست انداخته‌ای. داری ما را می‌پیچانی و وقت تلف می‌کنی. تئاتر بازی می‌کنی. بعد عکسی را نشانم دادند که من به ملاقات همسر آقای اسماعیل عبدی رفته بودم. گفتند این شمایی؟ گفتم بله. گفتند برای چه اینجا رفته‌ای؟ گفتم چرا نباید بروم؟ رفتم به دیدن همسر همکارم. گفتند روی این برگه که دستت است چی نوشته؟ گفتم نوشته معلم زندانی آزاد باید گردد. بعد شروع کردم همین را روی برگه‌ای که جلویم بود نوشتم. همین موقع بود که برگه و خودکار را از من گرفتند و دیگر هم برگه را به من ندادند. گفتم اگر خودکار را به من بدهید من همه این برگه‌ها را پر می‌کنم از شعار «معلم زندانی آزاد باید گردد». گفتند تو برای ما دردسر شدی ما می‌ترسیم به تو دست بزنیم؛ تو مثل زهرا کاظمی شوی. باعث شر بشوی برای ما.»

زهرا کاظمی، عکاس و روزنامه‌نگار ایرانی-کانادایی بود که در دهه هشتاد خورشیدی در سفر به ایران هنگام عکاسی از تجمع خانواده بازداشت‌شدگان، مقابل زندان اوین بازداشت شد. او پس از مدتی در زندان جان باخت.

دکتر «شهرام اعظم» فروردین‌۱۳۸۴ مدعی شد که نخستین پزشکی بوده که زهرا کاظمی، خبرنگار و عکاس ایرانی تبعه کانادا را معاینه کرده بود. او در نشستی خبری در شهر «اتاوا»، پایتخت کانادا گفت: «جراحات خانم کاظمی تنها می‌توانسته ناشی از ضرب و شتم، شکنجه و تجاوز باشد.»

قاضی سعید مرتضوی در این اتفاق نقش کلیدی داشت اما علی‌رغم  درخواست نمایندگان مجلس ششم و دولت کانادا برای بررسی ابعاد مرگ او، این پرونده مختومه شد. روابط دیپلماتیک دو کشور ایران و کانادا از آن زمان تا امروز قطع شده است.

محبوبه فرحزادی می‌گوید دو بازپرس جوان در دادسرا با او صحبت کرده‌اند که به گفته او مکمل هم بودند: «یکی از آن‌ها گفت ۴۲ سالم است آن دیگری گفت من از این هم کوچک‌ترم. من به آن‌ها گفتم شما مثل بچه‌های من هستید. چیزهایی که من دیده‌ام، شما ندیده‌اید. به آن‌ها گفتم: من معلم انقلابم.»

فرحزادی در پاسخ به این پرسش که پس از برخوردهایی که با او در بازپرسی شده بود آیا عاقبت پرونده‌اش را حدس می‌زند یا نه، می‌گوید: «اینکه دادیار یا قاضی چه حکمی برای من صادر کنند، برایم مهم نیست. من حرف حق زده‌ام. درمان رایگان حق من است. به بازجویم گفتم که من نه بچه‌ام نه نوجوان و جوان. دو سال بیشتر عمر کنم، دو کیسه برنج بیشتر مصرف می‌کنم. دو سال کمتر، دو کیسه برنج کمتر مصرف می‌کنم. مهم این است که زندگی باکیفیت باشد. من از حق خودم دفاع کردم و مطابق قانون اساسی هیچ خلافی مرتکب نشده‌ام.»

این معلم بازنشسته که برای سوادآموزی کودکان کار با جمعیت «دفاع از کودکان کار و خیابان» همکاری می‌کند، به بازجو و بازپرس در این ‌مورد هم توضیح داده است: «من به بازجوی خود هم گفتم که اگر من را کنار خیابان دیدید تعجب نکنید. چون من کنار خیابان یا هر جای دیگری یک کودک کار ببینم که کیفش جلوی اوست، کنارش روی زمین می‌نشینم و شروع می‌کنم به درس دادن. به بازجو گفتم که من یک معلمم و پرچمم را علیه بی‌سوادی بالا برده‌ام. حق من این نیست که برایم احضاریه بیاید و دادگاهی بشوم. بیایند بگویند کدام‌یک از اقدامات من غیرقانونی یا خلاف قانون اساسی بوده است.»

محبوبه فرحزادی سابقه حضور در اعتصابات معلمان را پس از انقلاب ۱۳۵۷ در کارنامه فعالیت‌های خود دارد. او می‌گوید: «همیشه به‌عنوان یک معلم از حقوق صنفی‌اش حرف زده و به‌عنوان یک زن از حقوق زنان دفاع کرده است.»

به باور خانم فرحزادی، دولت‌مردان تنها در مورد حقوق شهروندی و حقوق زنان «حرف‌های قشنگ» می‌زنند، اما وقت عمل که می‌رسد نتیجه شکل دیگری است: «آقای روحانی در جلسه هیات دولت در مورد اعتراضات زنان و کارگران و معلمان گفتند: «اگر کسی اعتراض دارد به‌جای این‌که به خیابان بیاید و اعتراض کند، از طریق صندوق رای و انتخابات مطالبه‌اش را بگوید.» ما که دیگر بچه نیستیم، فریب بخوریم. پز حقوق شهروندی داده می‌شود اما دریغ از این‌که حتی یکی از آن سرفصل‌های حقوق شهروندی برای من شهروند رعایت شود.» او بر این باور است که «حسن روحانی همیشه خوب حرف می‌زند و شعارهای زیبایی می‌دهد، ولی از حرف تا عمل یک اقیانوس فاصله است.»

فرحزادی با انتقاد از اینکه به‌عنوان یک معلم بازنشسته هیچ‌یک از شعارهایی که تا امروز از سوی دولت حسن روحانی داده‌شده، در مورد او و سایر معلمان به مرحله عمل نرسیده است، می‌گوید: «این‌که به مشکلات صنفی ما توجهی نمی‌شود، مثل روز روشن است. ما به‌کرات جلوی نهاد ریاست جمهوری رفتیم. آقای روحانی هم در دفتر خود بودند. ولی حتی حاضر نشدند تا به خودشان زحمت دهند و بیایند بین ما و بگویند درد شما چیست. حداقل حرف ما را بشنوند. از آن بالا، از پشت شیشه ما را نگاه می‌کردند. من این صحبت‌های قشنگ آقای روحانی را می‌شنوم. ولی در زندگی واقعی اثری از آن نمی‌بینم.»
جواد متولی، ایران وایر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *