حسن محدثی جامعه‌شناس: حق طلاق برای زنان، باعث کاهش شوهرکشی می شود/ تقدس بکارت، فکری ضدانسانی و ضداخلاقی است

By | ۱۳۹۸-۰۷-۲۱

راه برون‌رفت زنان از این وضعیت برزخی، أخذ حق خودتعیین‌گری در رابطه‌شان است. یکی از این موارد، أخذ کامل حق طلاق از همسر است.

 نشست «حق طلاق، نگاهی متفاوت» با سخنان متفاوت پژوهشگران دینی برگزار شد؛ حسن محدثی، پژوهشگر جامعه‌شناسی دین که ۹ سال بر پدیده شوهرکشی تحقیق کرده، معتقد است اگر زنان در این‌ سال‌ها حق طلاق داشتند، شوهرکشی کمتر اتفاق می‌افتاد.

به گزارش عصرایران به نقل از ایکنا، “حسن محدثی” جامعه‌شناس و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی در این نشست اظهار کرد: حوزه اصلی کار من، جامعه‌شناسی، حوزه دوم، فساد و حوزه سوم، خانواده است. نزدیک به ۱۰ سال است که به طور مستقل روی خانواده کار می‌کنم. پژوهش درباره شوهرکشی آخرین پژوهشی بود که سال گذشته در حوزه خانواده به انجام رساندم. پس از ۹ سال در ۳۰ شهریورماه سال جاری، نگارش نسخه اول این کتاب به اتمام رسید؛ کتابی با نام «زن، عشق و جنایت» که برای مخاطب عام نوشته‌ام و ۵۳ مورد شوهرکشی را بررسی کرده‌ام. یکی از مهم‌ترین قتل‌ها، قتل‌های خانوادگی یعنی زن‌کشی، شوهرکشی، فرزندکشی، والدین‌کشی و … است. در تاریخ بشر، معمولاً مردها، زن‌ها را می‌کشتند اما شوهرکشی پدیده‌ای نوظهور در ایران و بلکه جهان است.

در فرهنگ ما یک ایدئولوژی و یک نظام فکری ارزشی حول خانواده وجود دارد که «خانواده مقدس است»، این گزاره در اذهان همه ما رفته است و حتی بسیاری از جامعه‌شناسان نیز متأسفانه تحت تأثیر این ایدئولوژی می‌گویند که خانواده مقدس است، شاید عالمان دین که می‌گویند خانواده مقدس است، خانواده آرمانی و ایده‌آل را می‌گویند، اما ما به عنوان جامعه‌شناس و پژوهشگر حق نداریم بر اساس ایدئولوژی درباره جامعه صحبت کنیم.

وی افزود: در فرهنگ ما یک ایدئولوژی و نظام فکری ارزشی حول خانواده وجود دارد که «خانواده مقدس است»، این گزاره در اذهان همه ما وجود دارد و متأسفانه حتی بسیاری از جامعه‌شناسان نیز تحت تأثیر این ایدئولوژی می‌گویند که خانواده مقدس است، شاید عالمان دین که می‌گویند خانواده مقدس است، خانواده آرمانی و ایده‌آل را می‌گویند، اما ما به عنوان جامعه‌شناس و پژوهشگر حق نداریم براساس ایدئولوژی درباره جامعه صحبت کنیم. متأسفانه مطالعات ما نشان می‌دهد خانواده نه تنها مقدس نیست بلکه انواع ستم‌ها، تعارض‌ها و تعرض‌ها در آن رخ می‌دهد. گیدنز، جامعه‌شناس معروف می‌گوید: خانواده خطرناکترین جاست، البته او درباره انگلستان صحبت می‌کند و من نمی‌توانم به تبع او، خانواده را در ایران هم خطرناکترین مکان بدانم، اما به هرحال وضع خوبی در خانواده‌های ایران وجود ندارد. متأسفانه در ایران، پژوهش و تحقیق مبنای اداره جامعه و مواجهه با مسائل اجتماعی نیست. بیشتر کلی‌گویی انجام می‌شود یا به ایدئولوژی استناد می‌شود.

محدثی در ادامه به روند تحقیقات خود درباره شوهرکشی اشاره کرد و گفت: در مصاحبه‌هایی که با زنان قاتل داشتیم نمی‌توانستیم به آن‌ها صد در صد اعتماد کنیم، چون ممکن بود بخشی از واقعیت را حذف کنند تا کارشان را موجه جلوه دهند، برای اینکه بتوانیم حرف‌های آن‌‌ها را محک بزنیم سراغ پرونده قضایی آن‌ها را رفتیم، کار بسیار سختی بود چون در ایران به محققان اعتماد نمی‌شود، به هر دشواری که بود و به کمک برخی مقامات قضایی توانستیم به برخی پرونده‌ها دست پیدا کنیم. لذا در مجموع سه دسته داده به دست آوردیم؛‌۱) داده‌های روزنامه، ۲) مصاحبه با ۵۳ زن و ۳) داده‌هایی که از پرونده قضایی بدست آوردیم. این‌ها را با هم تطبیق دادیم تا شواهد و داده‌هایمان معتبر باشد.

این استادیار دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: مدل نظریه‌ من این است که ایرانیان معاصر در زمینه اجتماعی مدرن زیست می‌کنند و عنصر فردگرایی در آن برجسته است. زن کنونی ما بشری است که از زن ۵۰ سال قبل فردگراتر است، به خواسته‌ها و علایق شخصی خودش اهمیت بیشتری می‌دهد، مادربزرگ یا مادر من فردگرا نبودند، همه همتشان این بود که خود را در خدمت خانواده قرار دهند و فدای آن کنند، اساساً خودشان را با همسر و فرزندشان تعریف می‌کردند. نمی‌گویم خوب است یا بد چرا که بحث دیگری می‌طلبد، اما در دوره جدید این وضعیت را داریم که آدم‌ها فردگراتر هستند. عنصر دیگر این است که زنان عصر ما، امکان ارتباطات گسترده دارند؛ یکی از ویژگی‌های مثبت انقلاب ۱۳۵۷ این بود که زنان توانستند حضور اجتماعی پیدا کنند، بعد از انقلاب، زن ایرانی به خیابان وارد شده و دیگر به خانه برنگشته است. زن ایرانی ۵۰ سال پیش اصلاً با مردان بیگانه امکان ارتباط نداشت اما الان زن در خانه خودش می‌تواند با همه دنیا ارتباط داشته باشد.

این پژوهشگر جامعه‌شناسی در بخش دیگری از سخنان خود گریزی به مسئله موضوع عشق زد و گفت: الان بسیاری از ازدواج‌ها عاشقانه انجام می‌شود و متأسفانه عشق، امری کوتاه‌مدت است. کاش بشر این مشکل را نداشت. کاش آدمی می‌توانست ۲۰ سال، ۳۰ سال با طرف مقابلش عاشقانه زیست کند اما معمولاً سه یا چهار سال بیشتر دوام نمی‌آورد. این چیزیست که همه فیلسوفان و فرزانگان عالم راجع به آن سخن گفته‌اند. افلاطون دو هزار و ۵۰۰ سال پیش در کتاب ضیافت جمله دقیقی دارد و می‌گوید: «وصال، مدفن عشق است. رابطه در سال‌های اول جذاب است ولی متأسفانه رابطه بین دو نفر به هزار و یک دلیل خراب می‌شود.» من به این نتیجه رسیده‌ام که ازدواج دائم در دوران مدرن، امری غیرعقلانی است، متأسفانه یا خوشبختانه در دوران مدرن ما انسان‌ها به سرعت تغییر می‌کنیم، ازدواج دائم باعث می‌شود برای دورانی تعهد بدهم که اختیار آن دست خودم نیست، باید برای ۱۰ سال بعد که نمی‌دانم چه کسی هستم، تعهد بدهم. گیدنز این را تحت عنوان خودهمسانی یاد می‌کند، آیا منِ امروز با منی که تا سال ۶۹ در روستا زندگی می‌کردم، یکی هستم؟ من مدل جدیدی از خانواده و ازدواج‌های مدت‌دار دو یا سه ساله را توصیه می‌‌کنم. اگر توانستند همدیگر را خوشنود کنند، ازدواجشان را تمدید کنند.

وی افزود: مطالعات من نشان داد همه زن‌هایی که شوهر خود را کشتند، بعد از چند سال پس از شروع زندگی، دچار سردی عاطفی شدند، در صورتی که انتظار داریم در خانواده به نیازهای مهمی مانند نیاز عاطفی و جنسی پاسخ داده شود. امروزه در اغلب موارد، یکی از این نیازها از سوی یکی از طرفین پاسخ داده نمی‌شود. وقتی زن دچار خلأ عاطفی می‌شود، ممکن است وارد رابطه فرازناشویی حین تأهل شود. من توصیه می‌کنم مرکز تحقیقات زنان، راجع به این روابط فرازناشویی تحقیق کند. یکی از پیامدهای ازدواج دائم این است که هم مردان و هم زنان، منافقانه کنار یکدیگر زندگی کنند در حالی که در باطن دارند خیانت می‌کنند. بخشی از این زنان درگیر رابطه عاطفی و گرم با مرد نامحرم در حین تأهل می‌شوند، برخی از این زنان شرایط را مدیریت می‌کنند و همینطور به زندگی ادامه می‌دهند! اما برخی زنان هم کم می‌آورند و دچار تضادهای شدید روانی و اجتماعی می‌شوند، زنی که در این وضعیت قرار می‌گیرد بین رابطه با شوهر و رابطه با معشوق دچار تضاد می‌شود و آرام آرام شوهر به موجودی مزاحم تبدیل می‌شود. عمده زنانی که با آن‌ها صحبت کردم به ما گفتند که ما با مرد معشوق احساس محرمیت می‌کردیم، نه با شوهرمان!

ارتباط نداشتن حق طلاق با جنایت‌های خانوادگی

محدثی تصریح کرد: این زنان برای خارج شدن از وضعیت، اولین چیزی که به ذهنشان می‌رسید، طلاق است. اما سه مانع عمده برای طلاق پیش رو دارند: ۱) مانع حقوقی،‌ ۲) مانع اجتماعی، فامیل‌ و دوستان طلاق را مذموم می‌شمارند، ۳) مانع اقتصادی، یعنی اگر حتی حق طلاق هم داشته باشند حمایت مالی از آن‌ها وجود ندارد. خیلی از آن‌ها مادر هستند، بخاطر مادر بودن ادامه می‌دهند اما یکجا کم می‌آورند و دست به جنایت می‌زنند. ۳۳ نفر از ۵۳ نفری که با آن‌ها صحبت کردم برای رهایی از این وضعیت، با معشوق خود نقشه کشیده بودند و شوهر را به زیر خاک فرستاده بودند. چهار، پنج مورد بود که قتل، اتفاقی رخ داده بود. یعنی زن با شوهر مشکل داشت اما قصدی برای قتل او نداشت اما طی یک حادثه ناگهان از کوره در رفته و او را به قتل رسانده است. چهار، پنج مورد اینگونه بود که مرد، زن را به ناموس‌فروشی مجبور می‌کرد. چهار، پنج مورد هم بود که مرد در جلوی مادر به دخترهایش تجاوز می‌کرد. در تمام این ۵۳ مورد اگر زنان، حق طلاق داشتند شوهرکشی اتفاق نمی‌افتد.

وضعیت برزخی زن ایرانی معاصر

محدثی در جمع‌بندی سخنان خود اظهار کرد: وضعیت برزخی زن ایرانی محصول چالش سنت و مدرنیته است؛ به این معنا که مدرنیزاسیون به‌عنوان فرآیندی اجتماعی و مدرنیسم به‌عنوان گرایشی فرهنگی و اید‌ئولوژیک، زن ایرانی را واجد ارتباطات گسترده کرده‌اند، اما سنت به او حق خودتعیین‌گری در رابطه‌ همه‌‌جانبه‌ اجتماعی را نمی‌دهد. زن ایرانی عملاً واجد انواع ارتباط(communication) هست اما مجاز به رابطه‌ اجتماعی همه‌جانبه(social relationship) نیست. او از انواع رسانه‌ها برخوردار است و می‌تواند با افراد مختلف وارد ارتباط شود اما نمی‌تواند روابط اجتماعی خود را تعیین کند. لذا در وضعیتی برزخی گرفتار آمده است. از یک سو تحت تأثیر مدرنیته، منابع کهن دگرسالاری بی‌اعتبار شده‌اند و زن ایرانی به‌طور نسبی خودسالارتر شده یا دست‌کم براساس منابع جدید دگرسالاری، زیست می‌کند اما از سوی دیگر، منابع کهن دگرسالاری، به او حق خودتعیین‌گری را در روابط‌ش نمی‌دهد. حقوق و قوانین موجود، حق زنان را برای تعیین رابطه‌شان به‌رسمیت نمی‌شناسد.

این پژوهشگر جامعه‌شناسی تصریح کرد: راه برون‌رفت زنان از این وضعیت برزخی، أخذ حق خودتعیین‌گری در رابطه‌شان است. یکی از این موارد، أخذ کامل حق طلاق از همسر است. به‌عبارت دیگر، قرارداد عام ازدواج که اکنون در کشور جاری و ساری است باید تبدیل شود به قرارداد خاص ازدواج؛ به‌عبارت دیگر، هر زوجی، قرارداد ویژه و خاص خودشان را ببندند و امضا کنند و بدان جنبه‌ حقوقی و قانونی ببخشند. یک مؤلفه‌ مهم ازدواج، قرارداد است و زوجین می‌توانند قرارداد را براساس خواسته‌های مورد توافق طرفین تنظیم کنند. لذا نباید افراد منتظر تحول در فقه و قانون بمانند.

محدثی ادامه داد: انتظارات موجود در ایران از ازدواج دائم، انتظاراتی غیرعقلانی هستند و در اغلب موارد عملاً محقق نمی‌شوند. لذا بنده پیشنهاد می‌کنم در کنار ازدواج دائم، الگوی جدیدی از ازدواج، مطابق علاقه و انتخاب خودشان، به نام ازدواج چند ساله مثلاً بین دو تا چهار سال در دستور کار مردم و زوجین قرار گیرد و در صورت رضایت زوجین، این دوره‌های دو تا چهار ساله هر بار تمدید شوند. تعیین مهریه نیز در ابتدای ازدواج علاوه بر این‌که امری ضدانسانی و ضداخلاقی است و مرد را از همان ابتدا مدیون می‌سازد و حسی از مبادله‌ مالی را به رابطه‌ صمیمانه‌ زن و مرد تزریق می‌کند، عملاً کژکارکرد (کارکرد منفی) دارد و استقلال اقتصادی زن را محقق نمی‌کند.

لازم است بازاندیشی کامل صورت گیرد و استقلال اقتصادی زن به‌ عنوان یک اصل تعیین شود و راه جدیدی برای تأمین استقلال اقتصادی زن تعبیه شود مثلاً مطابق پیشنهاد حجت‌الاسلام بیگی سیستمی شبیه بیمه‌، برای زنان در هر خانواده تعبیه شود که زن در صورت طلاق یا بحران‌های خانواد‌گی دیگر، بتواند پشتوانه‌ اقتصادی تضمین شده‌ای داشته باشد و نیازی به نزاع و درگیری برای أخذ مهریه نباشد.

تقدس بکارت

محدثی در پایان گفت: تقدس بکارت یا ارزش‌مندی بکارت، فکری ضد انسانی و ضد اخلاقی است و سه ضایعه‌ جدی به‌بار آورده است؛ اول اینکه تبدیل ازدواج به تعبیر عامیانه «هندوانه‌ دربسته» و عدم امکان شناخت زوجین از یکدیگر و تشکیل خانواده بدون شناخت مناسب از یکدیگر؛ بسیاری از آسیب‌های خانواده، از همین نقطه شکل می‌گیرد. تا زوجین رابطه‌ زناشویی نداشته باشند، امکان شناخت مناسب از یکدیگر وجود نخواهد داشت. فکر تقدس بکارت، مانع تحقق ازدواج آزمایشی یا تشکیل آزمایشی زند‌گی مشترک است.

وی افزود: دوم اینکه تلقی غیرانسانی از زنان مطلقه(زنانی که به هر دلیل طلاق گرفته‌اند) و نگریستن به آن‌ها به‌ منزله‌ میوه‌ای که از باغ بیرون زده است و هر کسی مجاز است به حریم‌اش تعرض کند یا دست‌کم نگرشی منفی به زن مطلقه، به وجود می‌آید، فقط به‌خاطر اینکه او باکره نیست. همچنین مشکلات زنان مطلقه در ازدواج دوم به خاطر باکره نبودن، یکی دیگر از پیامدهای ضد انسانی و ضداخلاقی ایده‌ ارزش‌مندی بکارت است. در این مورد، «پاک‌دامنی» می‌باید به‌عنوان یک اصل قرار گیرد نه بکارت. پاک‌دامنی، امری فیزیکی نیست و با وجود یک غشاء یا عدم وجود یک غشاء، پاک‌دامنی حاصل نمی‌شود. در اسلام نیز، پاک‌دامنی غیر از باکره بودن است.

طلاق از منظر زبان‌شناسی قرآنی

در ابتدای این نشست، نیازی، پژوهشگر زبان‌شناسی عربی در نشست «حق طلاق، نگاهی متفاوت» اظهار کرد: من زبان‌شناس هستم و اساساً متون دینی خصوصاً قرآن را از این منظر توجه می‌کنم، حقوق کشور ما، یک حقوق متن‌گراست، این یک مسئله جدی است، اگر متن بد خوانده شود، طبیعتاً در همه عرصه‌های حقوقی و اجتماعی کشور تأثیر بد می‌گذارد و اگر خوب خوانده شود، تأثیر خوب می‌گذارد. تمام مطالب حقوقی ما برگرفته از قرآن و سنت است اما من فقط قرآن را مطالعه می‌کنم و مباحثی که مطرح می‌کنم شاید با کارآمدی فعلی فقهی و حقوقی در کشور فاصله داشته باشد. آرزو داریم که این بحث‌ها بعدها مورد استفاده قرار گیرد و مجموعه‌‌ای از تغییرات حقوقی را رقم زند که از فاصله میان زنان و مردان بکاهد و عدالت را بیشتر کند.

وی در ادامه گفت: زبان عربی یک زبان جنسیت‌پذیر است، به جنسیت حساسیت است یعنی علاوه بر اینکه برای انسان‌ها در زبان، مذکر و مؤنث قائل است، برای اشیا هم قائل است. برای اینکه زبان‌ها از یک مبانی اسطوره‌ای آغاز می‌‌شوند که خدایگان در آسمان‌ها هستند و زمین مؤنث است، به وسیله باران و اراده خدایان بارور می‌شود، در زبان‌های سامی: عبری، عربی و بسیاری از زبان‌هایی که در حوزه زبان‌های سامی وجود دارند، این مذکر و مؤنث را برای همه چیز قائل هستند. این خصوصیت اصلاً در زبان فارسی نیست، زبان فارسی زبان کور جنسیت است؛ نه اشیا در آن جنسیت‌پذیر هستند، نه جانداران و نه حتی انسان‌ها.

نیازی تصریح کرد: وقتی یک زبانی، جنسیت‌پذیر باشد به ناچار باید یک جنس را بر دیگری ترجیح دهد، به همین دلیل می‌بینیم که برای خدا، ضمایر مذکر استفاده می‌شود. اشکال اینجا نیست که ضمیر مؤنث استفاده شود یا مذکر، زبان فرانسوی و آلمانی هم همینگونه است اما وقتی که این مسائل به مصادیق و نظام اجتماعی منتقل شود، کار را سخت می‌کند. یعنی زبان مذکر خود را در فرهنگ هم بازتولید می‌کند. همینجا باید این مسئله را تفکیک کرد. در آیات قرآن وقتی خطاب مذکر می‌آید، باید سفیدخوانی شود. یعنی ۵۰ درصدِ مؤنث هم در آن دیده شود. وقتی قرآن می‌فرماید: انّماالمؤمنون اخوه، حتماً باید توجه کرد که مؤمنات هم اخوات هستند.

این کار در طول تاریخ انجام نشد و در ادبیات فقهی و بعد حقوقی، تسلط مذکر بر مؤنث ایجاد شد. غافل از اینکه زبان عربی در ماهیت خود، مذکر را بر مؤنث غالب می‌داند. وقتی خطاب‌های قرآن مذکر است، عده‌ای فکر می‌کنند که خداوند فقط با تعدادی از مذکرهای تاریخ صحبت کرده است، در حالی که واقعیت امر اینگونه نیست و محتوای خطاب‌های قرآن نشان می‌دهد که تمام بشریت و در مواردی دیگر، تمام ایمان‌آورندگان اعم از زن و مرد را خطاب قرار داده است.

این زبان‌شناس در ادامه گفت: مطالعات زبانی که درباره متون عربی انجام می‌دهیم، فرض بر این نیست که ظاهر زبان گویاست، به خصوص زبان عربی که زبانی تأویل‌پذیر است؛ این زبان، زبانی است که معنا را بر صورت مقدم می‌داند. اگر درگیر ظاهر زبان شوید، به اشتباه می‌افتیم. برخلاف زبان‌های هندواروپایی که ظاهر و باطنش یکیست، زبان عربی باطن‌گراست. یک واژه در این زبان ممکن است چندین معنی با تفسیرهای مختلف داشته باشد در حالی که زبان فارسی اینگونه نیست. در آیات مربوط به طلاق هم همین اتفاق افتاده است. تلقی این است که حق طلاق باید به مذکرِ غالب داده شود. این نگاهی که ظاهربین است، به ظاهر عبارات توجه می‌کند، براساس آن تصمیم می‌گیرد و قانون هم می‌گذارد.

نیازی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه لازم است قوانین حقوقی و فقهی ما براساس واقعیت‌های زمانه تغییر کند، اظهار کرد: از حضرت امام(ره) می‌پرسند چرا زنان حق طلاق ندارند؟ پاسخ ایشان را از صفحه ۵۷ جلد دهم صحیفه نور برایتان می‌خوانم: «برای زنان محترم، شارع مقدس معین فرموده است تا خودشان زمام طلاق را به دست گیرند، به این معنا که در ضمن عقد و نکاح، اگر شرط کنند که در طلاق وکیل باشند، به صورت مطلق یعنی هروقت که دلشان خواست طلاق گیرند و یا به صورت مشروط یعنی اگر مرد بدرفتاری کرد و زن بخواهد طلاق گیرد، دیگر هیچ اشکالی برای خانم‌ها پیش نمی‌آید و می‌توانند خود را طلاق دهند، از خداوند توفیق دختران و بانوان محترم را خواستارم. تحت تأثیر مخالفان اسلام و انقلاب واقع نشوید که اسلام برای همه مفید است.» این فرمایش امام، معنا دارد. یعنی وقتی دچار مشکل اجتماعی می‌شویم، از درون دین راه حل پیدا می‌شود. وقتی که قرار است حق طلاق، نسبی و در اختیار هر دو طرف باشد، حالا چه به صورت شرط ضمن عقد و چه غیرآن، فرقی ندارد.

این پژوهشگر قرآن کریم در ادامه سخنان خود گفت: در حوزه طلاق، سه، چهار مسئله مهم در قرآن وجود دارد. اول اینکه در قرآن آنچه تحت عنوان قسط و عدالت مطرح می‌شود، ارزش اصلی است و همه چیز تابع این ویژگی قرار می‌گیرد. ۱۲ مورد در قرآن، عبارت «حدودالله» به کار رفته که ۱۰ مورد آن مربوط به طلاق است، چون نگرانی بسیاری وجود دارد که عدالت برقرار نشود. لذا خداوند مکرر تأکید می‌کند که در طلاق از حدود الهی خارج نشوید. نکته دوم این است که امنیت انسانی و فردی و اجتماعی برای خداوند اهمیت دارد. یعنی وقتی طلاقی اتفاق می‌افتد مرد و زن نسبت به هم مسئولیت دارند و اینجور نیست که با طلاق، کارشان تمام شود. نظام اجتماعی باید امنیت را برای زنانِ طلاق‌گرفته، مهیا کند. اگر نظام اجتماعی ناتوان بود خودِ آن مرد باید امنیت را برای زنان فراهم کند. مرد نباید با استفاده از قدرت فیزیکی خود مانع ازدواج زن شود و نباید هدایایی که داده است را پس گیرد.

وی افزود: نکته سوم این است که خداوند، حقوق انسانی مثل حق مهاجرت، ازدواج مجدد بعد از طلاق، حق داشتن مسکن و … را برابر می‌داند. به همین دلیل قرآن می‌گوید: لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ(طلاق، ۱)، آن خانه مال مرد نیست، حتی اگر سند خانه هم مال مرد باشد اما این زن سال‌ها در آن خانه زندگی کرده است و خانه خودش محسوب می‌شود، نباید آن را بعد از طلاق از منزل بیرون کرد، زن حداقل تا پایان زمان عده می‌تواند در همان منزل بماند. نکته دیگری که در قرآن به آن تأکید شده اما در حقوق ما دیده نشده است، توجه به عرف است: فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوف(طلاق، ۲) معروف یعنی عرف اجتماعی و عرف زمانه، عرف عبارت است هنجارهای ارزشی، باوری، رفتاری، نمادی و نگرشی. اخلاق اجتماعی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی ویژگی‌های خودش را دارد. نکته دیگری که می‌خواهم از قرآن اشاره کنم توجه به محبت، مؤدت و داد و ستد عاطفی است که از آن با نام احسان، تراضی و … در قرآن نام برده شده است.

این پژوهشگر زبان‌شناسی یادآوری کرد: آیه ۲۰ سوره نساء می‌فرماید: وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَکَانَ زَوْجٍ وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا، استبدال مکان زوج یعنی فردی می‌خواهد زوجی را طلاق دهد و زوج دیگری را بپذیرد، خود همین تأکید بر تک‌همسری را هم نشان می‌دهد. قنطار را ثروت هنگفت ترجمه کردند اما معنایش این نیست، واژه‌ایست که از زبان سریانی آمده به معنای کیسه پولی که در قدیم‌الایام واحد پول بوده است. می‌گوید اگر حتی یکی از این‌ها را هم به همسر خود داده‌اید، حق ندارید با بهتان زدن این پول را پس بگیرید. حال به آیه بعد توجه کنید: وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضَى بَعْضُکُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا، خداوند می‌گوید چگونه می‌خواهید آن مال را پس بگیرید در حالی که زندگی‌تان در هم فرو رفته است و میثاق سنگینی با هم امضا کرده بودید. دقت داشته باشیم که میثاق غلیظ در قرآن فقط درباره رسالت پیامبران به کار رفته است، اما در آیه ۲۰ نسا درباره پیمان ازدواج هم استفاده شده است که اهمیت این پیمان را نشان می‌دهد.

نیازی در پایان با بیان اینکه دین اسلام هیچ اذیت و آزاری را برای زنان نمی‌پذیرد، تصریح کرد:عرف زمان پیامبر(ص) عرفی است که پیش ایشان می‌روند و از محیض سؤال می‌کنند: وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیض، فرض کنیم در زمانه ما پیامبری وجود داشت، آیا واقعاً می‌رفتیم از او چنین سؤالی کنیم؟ دغدغه مردم ما الان نیست، اما به هرحال دغدغه مردم آن زمان این بود که درباره نزدیکی در ایام حیض سؤال ‌کنند، جواب قرآن، جوابی حکیمانه و انسانی است می‌فرماید از این جهت که در این دوره برای زن، آزاری وجود دارد و حق ندارید با آن‌ها نزدیکی کند. این یعنی قانونی جهان‌شمول و فرازمانی که زن تحت هیچ شرایطی نباید آزار ببیند و باید امنیت داشته باشد.

یادآوری می‌شود؛ نشست «حق طلاق، نگاهی متفاوت» روز چهارشنبه ۱۷ مهرماه، به همت مرکز پژوهشی مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران با همکاری کانون حقوق سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی، واحد الزهرا(س) برگزار شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *