اپوزیسیون خارج از کشور در جریان اعتراضات ۹۸ چه کرد؟

By | ۱۳۹۸-۰۹-۰۷

اعتراضات مردم ایران به افزایش بهای بنزین که از جمعه ۲۴ آبان (۱۵ نوامبر) آغاز شد، سرانجام یک هفته بعد با سرکوبی خونین به پایان رسید؛ سرکوبی که بنا بر اعلام عفو بین‌الملل منجر به مرگ دست‌کم ۱۴۳ نفر و بازداشت هزاران نفر شد.

همزمان با حضور انبوه معترضان در خیابان‌های ایران و سر دادن شعارهایی که بیانگر درد جانکاه آنها از بار سنگین معاش زندگی بود، در خارج از ایران نیز گروه‌های اپوزیسیون به تکاپو افتادند و هرکدام بنا بر خط مشی خود به این تحولات خونین واکنش نشان دادند.

برخی با اتخاذ موضعی محتاطانه، در کنار اعتراض به سرکوب معترضان از حکومت جمهوری اسلامی خواستند به رفع مشکلات مردم بپردازد و برخی نیز تا به آنجا پیش رفتند که خود را برنامه‌ریز، طراح و عامل اجرای این اعتراضات خواندند.

۱۰ روز پس از آغاز این خیزش مردمی و مشاهدۀ واکنش‌های بسیاری از گروه‌های مخالف، چه ارزیابی می‌توان از عملکرد اپوزیسیون خارج از کشور ایران داشت؟ تا چه اندازه ادعاهای آنها مبنی بر طراحی و رهبری این خیزش باورپذیر است و تا چه اندازه طرح چنین ادعاهایی بر سرنوشت این خیزش تاثیر گذاشته است؟

برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها در این مطلب دیدگاه‌های دو تحلیلگر سیاسی، عبدالستار دوشوکی، مدیر مرکز مطالعات بلوچستان در لندن و مهرداد درویش پور، استاد دانشگاه و جامعه‌شناس ساکن سوئد که در گفتگو با یورونیورز بیان شد، ارائه می‌شود.

لازم به ذکر است که در این گزارش منظور از اپوزیسیون، تعریفی است که از سوی ژان بلوندل، متخصص فرانسوی علوم سیاسی ارائه شده است. او در کتاب خود «مخالفت سیاسی در دنیای معاصر» اپوزیسیون را اینگونه تعریف می‌کند: «در سیاست، گروه‌های اپوزیسیون شامل احزاب سیاسی یا گروه‌های سازمان یافتۀ دیگری می‌شوند که در درجه اول از نظر عقیدتی با دولت، حزب یا گروهی در موضوع کنترل یک شهر، یک منطقه، یک ایالت یا یک کشور مخالف هستند…میزان این مخالفت متناسب با شرایط سیاسی متغیر است؛ به عنوان مثال در یک حکومت توتالیتر، مخالفان سرکوب می‌شوند اما در یک سیستم لیبرال، به حق اعتراض و آزادی بیان آنها احترام گذاشته می‌شود.»

ادعای رهبری اعتراضات توسط برخی گروههای اپوزیسیون

پس از آغاز این اعتراضات، برخی از گروه‌های اپوزیسیون همچون شبکه فرشگرد یا سازمان مجاهدین خلق ایران ادعا کردند که این اعتراضات یا با برنامه‌ریزی آنها آغاز شده یا تحت رهبری آنها در حال انجام است.

بطور مثال امیرحسین اعتمادی، عضو شبکه فرشگرد (شبکه‌ای که در بیانیه‌های خود از رضا پهلوی، ولیعهد پیشین ایران به عنوان یک عامل وحدت‌بخش در فرایند براندازی نام می‌برند)، در مصاحبه‌ای به تاریخ ۱۸ نوامبر اعلام کرد: «در بالای صد شهر، سنندج، کرمانشاه، خوزستان، بهبهان، اهواز،… جایی نیست که شعار رضاشاه روحت شاد سر داده نشود. جایی نیست که نام شاهزاده رضا پهلوی سر داده نشود…. مگر می‌شود بدون رهبر میدانی اعتراضات را سازماندهی کرد و چندین شهر ایران را از کنترل دولت خارج کرد… این اعتراضات هم رهبر ملی دارد، هم رهبر میدانی دارد، هم سازماندهی دارد، هم بیش از دو سه سال برای این اتفاقات سازماندهی شده، شبکه سازی شده، کار شده، شعارنویسی شده، برچسب نویسی شده، تمام روش‌های نافرمانی مدنی که استراتژی شاهزاده پهلوی در چهل سال گذشته بوده، در این دو سه سال انجام شده، پیاده شده تا به اینجا رسیده است.»

مهرداد درویش پور، استاد دانشگاه و جامعه‌شناس ساکن سوئد بر این باور است که ادعای هدایت اعتراضات از سوی اپوزیسیون خارج از کشور، غیرواقعی است.

او می‌گوید: «این واقعیت که این اعتراضات اساساً در مخالفت با افزایش بهای بنزین آغاز شد و بگونه‌ای خودانگیخته و برق‌آسا صد شهر را در بر گرفت و هم حکومت و هم اپوزیسیون را غافلگیر کرد، هر نوع ادعای برنامه‌ریزی و سازماندهی آن توسط مخالفین در خارج از کشور را به خودی خود، رد می‌کند. کم وکیف نوع شعارها و جنبه عمدتا سلبی آنها نیز دلیل دیگری بر رد این ادعا است.»

او در توضیح می‌گوید: «خیزش‌های بزرگ سیاسی ایجابی در ایران، معمولا توسط احزاب یا رهبران سیاسی معینی و با شعارهای مشخصی سازمان یافته‌اند؛ امری که در انقلاب مشروطه، در خیزش‌های آذربایجان و کردستان در دهه ۲۰، در جنبش ملی ۳۲، در شورش خرداد ۴۲، در انقلاب بهمن ۵۷، در تظاهرات گروه‌های سیاسی و جنبش‌های قومی کردستان و ترکمن صحرا پس از انقلاب، حتی در جنبش دانشجویی ۱۸ تیر و در جنبش سبز کاملا مشهود بود. اما در خیزش دی ۹۶ و آبان ۹۸ جنبش به شدت خودانگیخته و بدون برنامه و رهبری بوده است. شعارهای “مرگ بر دیکتاتور”، “استقلال آزادی جمهوری ایرانی”، “رضاشاه روحت شاد” و شعار علیه روحانی و خامنه‌ای و یا کل روحانیت، تنوع سیاسی این جنبش را به نمایش‌ گذاشت. تنها وجه مشترک شعارها، ساختار‌شکنی و ضدیت با کل نظام بوده است.»

او ضمن تاکید بر اینکه ادعای رهبری اعتراضات توسط اپوزیسیون، درست همان چیزی است که جمهوری اسلامی می‌خواهد، می‌افزاید: «طرح ادعای رهبری این خیزش توسط برخی از گروه‌های اپوزیسیون، شباهت غریبی به ادعای جمهوری اسلامی دارد که با انتساب مشابهی منکر مردمی بودن اعتراضات شده و از این ادعا برای توجیه سرکوب مردم سود می‌برد. آن هم در حالی که کوچک‌ترین نشانه‌ای برای اثبات این ادعا به چشم نمی‌خورد. این دست ادعاهای گروه‌های اپوزیسیون که عمدتا برای تبلیغ خود مطرح می‌شود و برای اینکه خود را در میان افکار عمومی به عنوان رهبر جنبش جا بیندازند، تنها راه را برای سرکوب اعتراضات تسهیل و هموارتر می‌کند.»

او می‌افزاید: «ادعای این که شعار “رضاشاه روحت شاد” در برخی از حرکت‌ها، بیانگر سازماندهی و رهبری آن توسط هوداران پهلوی است نیز ادعایی ساده انگارانه‌ای است. زیرا در این تظاهرات، در برخی از شهرها همچون شیراز و کرج نیز شعار “استقلال آزادی جمهوری ایرانی” سر داده شد. اما حتی یک گروه جمهوریخواه تا کنون مدعی نشده است که در سازماندهی این حرکت نقش داشته است.»

عبدالستار دوشوکی، مدیر مرکز مطالعات بلوچستان در لندن نیز می‌گوید: «جمهوری اسلامی بر این موضوع تاکید دارد که این معترضان، مشتی آشوبگر و عوامل بیگانه هستند و این یک تظاهرات خودجوش نیست. مستندات و شواهد حکومت هم ادعای برخی از گروه‌های اپوزیسیون است؛ از جمله تلویزیون سیمای آزادی متعلق به سازمان مجاهدین خلق مدعی شد “کانون‌های شورشی” ماه‌ها بصورت شبانه روز برای برگزاری این تجمع‌ها تلاش کرده بودند و این تلاش‌ها اکنون به ثمر رسیده است.»

او می افزاید: «این دست گروه‌ها به موج سواری پرداختند. این موج سواری واقعا برای معترضان داخل کشور زیان‌آور است. چنین کارهایی نه تنها هیچگونه کمکی به مردم داخل کشور نکرد بلکه بهانۀ خوبی به دست جمهوری اسلامی داد؛ نه اینکه جمهوری اسلامی بهانه بخواهد اما دست‌کم برای طرفداران خودشان. زیرا حکومت می‌گوید ما با معترضانی که به افزایش قیمت بنزین اعتراض دارند برخورد نمی‌کنیم ولی اینها با توجه به مستندات و شواهد و ادعاهای خارج از کشور، معترض به بنزین نیستند بلکه عوامل اغتشاشگر بیگانه هستند. خوب ما باید تمام تلاش خود را بکنیم که هرگونه بهانه‌ای را از جمهوری اسلامی بگیریم نه اینکه با عملکرد خودمان آن بهانه‌ها را تقویت کنیم.»

آقای دوشوکی می افزاید: «اگر ادعای رهبری این جنبش با استناد به شعاری همچون “رضاشاه روحت شاد” بیان می‌شود نیز، باید در پاسخ گفت اصولا اگر معترضان طرفدار بازگشت خاندان پهلوی بودند چرا برمی‌گردند به حدود ۹۰ تا ۱۰۰ سال پیش و در مورد رضاشاه شعار می‌دهند؟ چرا در مورد محمد رضاشاه چیزی نمی‌گویند. اگر می‌خواهند به دوران محمدرضا شاه برگردند چرا مشخصا از خود شخص ولیعهد یاد نمی‌کنند؟»

ادعاهایی که باعث «اعتماد زدایی» از اپوزیسیون می‌شود

مهراد درویش پور می‌گوید طرح ادعای برنامه‌ریزی، رهبری و دخالت در عملی شدن این حرکت اعتراضی، تنها باعث «اعتماد زدایی» بیشتر از اپوزیسیون در نزد مردمی شود که در این خیزش شرکت کرده‌اند. آنها با مشاهده بهره برداری‌هایی که برخی گروه‌های اپوزیسیون از این جنبش می‌کنند، ممکن است دلسرد شوند و دیگر در اعتراضات شرکت نکنند.

او می‌گوید: «بی‌اعتمادی به اپوزیسیون در شرایطی که نیاز مبرم به یک اپوزیسیون قدرتمند و دارای برنامه هست، یک معضل جدی محسوب می‌شود. علاوه بر این اگرچه نمی‌توان نفوذ و اهمیت اپوزیسیون تبعیدی را یکسره انکار کرد اما نفوذ آن پس از چند دهه فعالیت حتی در میان ایرانیان خارج از کشور محدود است. مشکلاتی از جمله تشتت، سکتاریسم (فرقه گرایی)، خود شیفتگی، پراکنده کاری، درگیر شدن بایکدیگر، فعالیت محفلی، فقدان دورنما، منجمد شدن در عقاید گذشته و شکاف نسلی با جوانان، شکاف جنسیتی و شکاف قومی در بسیاری از این گروه‌ها باعث شده بسیاری از آنها جذابیت خود را از دست بدهند. گروه‌های اپوزیسیون مدعی نفوذ و قدرت سازماندهی حتی بندرت می‌توانند ایرانیان خارج از کشور را بسیج کنند، چه برسد به توان بسیج مردم در داخل ایران که با دست‌های خالی به مصاف یکی از بیرحم‌ترین حکومتهای سرکوبگر رفته‌اند. در چنین شرایطی ادعاهای خلاف واقع در باره میزان نفوذ اپوزیسیون، تنها بی‌اعتنایی مردم را گسترش خواهد داد.»

رویکرد حمایتی اپوزیسیون خارج از کشور؛ اهتراز از اختلاف،‌ جذب اقلیت‌ها، انعکاس شعار مردم بجای شعار خود؟

از نظر تحلیلگران، اولین قدم در این راه، همبستگی نیروهای اپوزیسیون است. آقای درویش پور با اشاره به مشکلاتی که در حال حاضر میان برخی گروه‌های اپوزیسیون خارج از کشور وجود دارد از جمله رقابت منفی و تلاش برای حذف دیگری و تحمیل خود به کل مخالفان می‌گوید: «اگرچه تصور سازماندهی یک “ائتلاف همه با هم” نه واقعی است و نه عملی و نه مطلوب، اما درگیر شدن با یکدیگر به جای تمرکز نیرو علیه نظام، زهر است. پیش‌تر سازمان مجاهدین و اکنون به ویژه گروه‌هایی از سطلنت طلبان می‌کوشند به سادگی مخالفان خود را با انگ هواداری از جمهوری اسلامی بی‌اعتبار سازند. برخوردهای تخریبی، انگ و اتهام زدن و کینه ورزی و نابردباری ناقض فرهنگ دموکراتیک است. علاوه برآن چنین رویکردی فضای خصومت را افزایش داده و مردم را دلزده و مایوس می‌کند.»

به گفتۀ او «اگر احزاب با فروتنی و با شعار مشترکی که افزایش اعتماد به نفس مردم در ایران را در بر داشته باشد وارد عمل شوند، جامعه نیز به تدریج رهبر لازم را پیدا می‌کند.»

او همچنین می‌گوید: «در داخل اپوزیسیون نیز باید دیالوگی فعال‌تر برقرار شود تا اختلافات به گونه‌ای مدنی سازماندهی شود. برای پرهیز از سوریه‌ای شدن ایران، راهی جز مدیریت اختلافات در سطح کلان وجود ندارد. اگرچه گرایش‌های سیاسی مختلف از چپ، جمهوریخواه، سلطنت طلب و گروه‌های قومی گرفته تا سازمان مجاهدین و اصلاح‌طلبان هرکدام منافع و سیاست خاص خود را دارند اما این به معنای تن دادن به پراکندگی کنونی نیست. برای کاهش تنش‌ها در اپوزیسیون یکی از اشکال همگرایی‌ شاید سازمان دادن نوعی “ائتلاف منفی” باشد… مثلا همه متعهد شوند که به روش‌های قهری و خشونت آمیز و تبلیغات ویرانگر و حذفی علیه یکدیگر متوسل نشوند یا از ایده‌هایی همچون تبلیغ خشونت، جنگ داخلی و تجزیه کشور دفاع نکنند و مدافع یکپارچگی کشور باشند.»

دیگر نکته مهم از نظر درویش پور، تلاش برای جذب گروه‌های قومی است. او می‌گوید: «هر نوع تلاش برای گسترش واگرایی قومی در جامعه ایران، به فرایند همبستگی عمومی برای چالش استبداد دینی و سیاسی حاکم و گذار به دموکراسی لطمه می‌زند. نمی‌توان و نباید تبعیض‌های قومی را نادیده گرفت زیرا ثمره آن، سوق دادن گروه‌های قومی به واگرایی بیشتر تا سرحد جدایی‌طلبی به جای اندیشیدن به همبستگی عمومی خواهد بود. فرایندی که تنها قدرت معترضان علیه نظام را تضعیف می‌کند.»

عبدالستار دوشوکی نیز می‌گوید: «اگر آنطور که یکی از مسئولان سپاه پاسداران ادعا کرده بود “در ایران یک جنگ جهانی کامل بوجود آمده”، اگر این را جنگ مردم بر علیه رژیم تصور کنیم، وظیفه ما به عنوان اپوزیسیون که در کشورهای دوردست هستیم و نه مانند مردم در خط مقدم جبهه، این است که پشتیبانان خوبی در پشت جبهه باشیم نه اینکه خودمان را فرمانده تصور کنیم. ما باید از مردم حمایت کنیم نه اینکه برنامه و هژمونی یا دستورالعمل خودمان را به پیش ببریم. بر این اساس اگر می‌خواهیم از مردم داخل کشور حمایت کنیم، باید شعارهای آنها را منعکس کنیم نه اینکه شعارهای خودمان را به جای شعار مردم مطرح کنیم.»

موضع گیری‌های برخی از اصلاح‌طلبان دینیِ به خارج از کشور آمده و برخی از گروه‌های سکولار که هنوز به اصلاح نظام باور دارند نیز از دیگر موارد قابل بحث است. مهرداد درویش‌پور می‌گوید: «امید به اصلاح جمهوری اسلامی ایران تنها اپوزیسیون را به حاشیه می‌راند. اپوزیسیونی که به جای محکوم کردن خشونتِ حکومت، خیزش مردم را اغتشاش می‎نامد یا به ابراز نگرانی و محکوم کردن “آشوب‌ها” می‌پردازد، یا همچنان به حسن روحانی امید بسته است که همچون علی خامنه‌ای با بی‌آزرم‌ترین واژه‌ها این اعتراضات را تخطئه کرد، چه بخواهد و چه نخواهد در فضای قطبی‌تر شدن جامعه، بیشتر متحد نظام تلقی خواهد شد تا اپوزیسیونی رفرمیست.»

آقای درویش پور می‌افزاید: «شعار “اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا” در تظاهرات ایران هشدار جدی بود که باید هواداران اصلاح نظام را به درنگ وادارد. مردم در داخل ایران و زیر سرنیزه سرکوب جرات می‌کنند که شعارهای ساختارشکنانه سردهند، اما بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور با وجود داشتن آزادی عمل کامل و پس از تجربه شکست اصلاحات در ایران و خیزش دی ۹۶ و آبان ۹۸ ، هنوز حاضر به دل کندن از گفتمان اصلاح نظام نیستند.»

این جامعه شناس پیشنهاد سازماندهی اعتراضات در چهارچوب «جمعیت‌های حقوق بشری» نیز را طرح می کند و می‌گوید: «جمعیت‌های حقوق بشری و دمکراتیک در خارج از کشور با ادعای تبلیغ این یا آن گروه شکل نگرفتند و سعی نکرده‌اند از حرکت‌های اعتراضی عمومی برای گروه خود بهره‌برداری کنند. سازماندهی اعتراضات “حقوق بشری” تا کنون با استقبال بیشتری روبرو بوده و معمولا میزان شرکت مردم در آنها بیش از دیگر مدل‌های اعتراضی است. زیرا خصلت فراگروهی دارد و پلاتفرمی است برای گردهمایی مشترک هم گروه‌های سیاسی و هم مردم ناراضی از حکومت در تظاهرات که به هر دلیل مایل نیستند زیر چتر این یا آن گروه گرد آیند.»

برگزاری تظاهرات مشترک یا «ائتلافی» توسط احزاب نیز راه دیگری است. آقای درویش‌پور می‌گوید: «در این زمینه گرو‌ههای چپ تجربه زیادی دارند، اما دایره همکاری آنان با دیگر گروه‌ها بسیار محدود است و عمدتا به حرکت‌های ائتلافی یا همکاری با دیگر گروه‌های چپ ختم می‌شود. مدل دیگر همکاری سیاسی احزاب چپ و راست و قومی در روزهای اخیر، در نروژ تجربه شده است. در تظاهرات همبستگی با مردم ایران در نروژ برای نخستین بار شاهد آن بودیم که بسیاری از احزاب چپ میانه و رادیکال در کنار گروه‌های قومی کرد و حزب مشروطه همکاری اعتراضی-سیاسی معینی را سازمان دادند که با استقبال نسبتا خوبی روبرو شد.»

در پایان عبدالستار دوشوکی به نکته دیگری اشاره می‌کند. او می‌گوید: «گروه‌های اپوزیسیون وقتی مقابل سفارتخانه‌ها دست به تجمع می‌زنند، حداقل مدنیت و نوعی همسویی و همگرایی یا تحمل همدیگر را در آن جمع بپذیرند؛ نه اینکه در مقابل سفارت برعلیه یکدیگر، مثلا سلطنت‌طلب علیه جمهوریخواه و چپ علیه راست و ملی‌گرا علیه گروه‌های قومی به مشاجره لفظی بپردازد و حتی اقدام به درگیری کنند. اینها هیچکدام به اعتراضات کمک نمی‌کند. اگر قرار است کارها به نزاع بینجامد بهتر است چنین تظاهراتی برگزار نشود و دعواهای قدیمی در ملاء عام علنی نشود.»
یورونیوز:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *