تکمیل پروژه «گازانبری» علی خامنه‌ای

By | ۱۳۹۹-۰۳-۰۸

رهبر جمهوری اسلامی ترکیب سیاسی رأس قدرت را برای دوره پس از فوتش بازآرایی می‌کند

در میانه کارزار انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۹۲، حسن روحانی که زیر فشار قالیباف قرار گرفته بود تا در مورد نقشش در سرکوب دانشجویان توضیح دهد با بیان یک جمله، گوی ریاست‌جمهوری را از قالیباف ربود: « شما می‌گفتید دانشجویان بیایند ما برنامه گازانبری داریم و کار را تمام می‌کنیم. ما می‌گفتیم راه این نیست که مجوز بدهیم بعد گازانبری آن‌ها را دستگیر کنیم.»

اطلاق صفت «گازانبر» به فرمانده پیشین نیروی انتظامی و شهردار وقت تهران، آخرین و از قضا موفق‌ترین جنبه کمپین انتخاباتی روحانی برای غلبه بر قالیباف شد.

خامنه‌ای زمانی در آرامش چشم از جهان فرو خواهد بست که تمامی پیچ‌ومهره‌های رأس قدرت در انحصار خودش قرار گرفته باشد

چهار سال بعد که ابراهیم رئیسی، کاندیدای اصلی جریان نزدیک به علی خامنه‌ای برای رویارویی با روحانی بود نیز یادآوری تلویحی نقش رقیبش در اعدام‌های ۶۷، او را در پاستور نگاه داشت.

نارضایتی علی خامنه‌ای از نتایج انتخابات مجلس دهم و دولت یازدهم و دوازدهم به این دلیل نبود که نیروهایی خارج از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی و یا مخالف با او به مجلس و دولت راه یافته‌اند. حسن روحانی در دوره مهم تثبیت رهبری علی خامنه‌ای، دبیر شورای عالی امنیت ملی و سرباز اوامر او بود. لاریجانی و عارف و علی مطهری هم خود را پیرو و رهرو او می‌دانند و حیات سیاسی‌شان با شخص خامنه‌ای گره خورده است.

می‌توان گفت که نارضایتی علی خامنه‌ای نه معطوف به این افراد یا نگرانی از عناد این چهره‌های سیاسی که بیشتر به فرایندی ارتباط داشت که به تشکیل این دو دولت و مجلس منتهی شده بود؛ استفاده از پایگاه اجتماعی طبقه متوسط که تنها زمانی پای صندوق رأی می‌آیند که احساس کنند فردی یا جریانی در مقابل خامنه‌ای و یارانش قرار گرفته و باید به آن‌ها رأی بدهند.

گرچه این تصور خامی است  که در ساختار به‌شدت امنیتی و بسته انتخاباتی در جمهوری اسلامی، کسی برای به‌دست گرفتن قوه مجریه و مقننه تائید صلاحیت بشود که بنای مقابله با رهبر جمهوری اسلامی یا بنیان‌های قدرت او داشته باشد، ولی دست‌کم چند انتخابات ریاست جمهوری و دو انتخابات مجلس در دوره رهبری علی خامنه‌ای نشان داده که اگر این «رؤیا» در مردم عمومیت بیابد، اقبال به آن فرد و جریان، حتمی است.

روی دیگر این نارضایتی به رقابت‌های دوران تثبیت رهبری خامنه‌ای برمی‌گردد. در سه دهه گذشته علی خامنه‌ای کوشیده رأس قدرت را به‌نفع نیروهای کاملاً متصل به خودش بازآرایی کند. نیروهای خط‌‌امامی دهه ۶۰ و کسانی که در دهه ۷۰، هاشمی رفسنجانی را رهبر واقعی کشور می‌دانستند و گرد او جمع شده بودند، تنها رقبای خامنه‌ای برای اجرای این پروژه بوده‌اند. تکلیف نیروهای اپوزیسیون و مخالف با خامنه‌ای و جمهوری اسلامی که از قبل روشن است؛ آن‌ها هیچ جایگاهی در ساختار بوروکراتیک قدرت ندارند.

رؤیای مجلس و دولت جوان و انقلابی، پروژه گازانبری رهبر جمهوری اسلامی برای سال‌های پایانی عمرش است. یکدست کردن کامل قدرت، حذف تدریجی نیروهایی که خود را زیر قبای هاشمی و یا بیت خمینی فرض می‌کنند و برکشیدن افرادی که مرگ و حیات سیاسی‌شان به اراده او بستگی دارد.

قالیباف که امروز در رأس قوه مقننه نشست، یکی از همین چهره‌ها است. بی‌شک اگر دست علی خامنه‌ای بر روی شانه قالیباف قرار نداشت او اکنون به دلیل فساد مالی در زندان به سر می‌برد. از این جهت او به‌مراتب مطیع‌تر و گوش‌به‌فرمان‌تر از لاریجانی است که دوره ۱۲ ساله ریاست مجلسش با چندین رفت‌وبرگشت‌ از جبهه خامنه‌ای به جبهه رفسنجانی همراه بوده است.

ابراهیم رئیسی نیز وضعیتی مشابه قالیباف دارد. فردی متوسط‌الحال و کم‌خطر که تنها با اتصال به قدرت علی خامنه‌ای می‌تواند از پرونده سیاه اعدام‌های ۶۷ و حضورش در هیئت مرگ رهایی یابد و ریاست یک قوه را بر عهده بگیرد.

اما این پروژه، مرحله سومی هم دارد. یک سال دیگر، انتخابات دولت سیزدهم برگزار خواهد شد و خامنه‌ای از همین حالا اعلام کرده که باید برای دولت جوان انقلابی آماده شد. انتخاب رئیس‌جمهوری که مانند دو رئیس قوه دیگر تنها نقطه اتصالش با قدرت از مجرای خامنه‌ای باشد، شاید آخرین برنامه سیاسی دومین رهبر جمهوری اسلامی در دوره حیاتش باشد.

شایعات در مورد سلامتی علی خامنه‌ای ضدونقیض است و نمی‌توان به قطعیت گفت که او چند سال دیگر عمر خواهد کرد ولی این نکته روشن است که او زمانی در آرامش چشم از جهان فرو خواهد بست که تمامی پیچ‌ومهره‌های رأس قدرت در انحصار خودش قرار گرفته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *