– استقرار یک عنصر امنیتی در دانشگاه مریلند که واسطهی لابی جمهوری اسلامی و موسسات امنیتی- نظامیدر ایران برای نظرسازی است به خوبی امنیتیسازی افکارسنجی در ایران و در مورد ایران را گواهی میدهد.
– در نسل قبل ایرانشناسان و اسلامشناسان دانشگاهی چهرههای چپ کمونیست و ملی بیشتر مشاهده میشد که اکنون نسل آنها رو به انقراض است.
– نتایج نظرسنجیهایی که تحت عنوان دانشگاه مریلند به خورد رسانههای غربی داده میشود با مبانی و روایات دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی مو نمیزند.
– سیاست دانشگاههای آمریکا در دادن بورس تحصیلی به محصولات آموزشی قشر حاکم در ایران نوعی تداوم بخشیدن به نظام آموزشی فاسد و تبعیضآمیز در ایران است.
– نهادهای آموزشی و رسانهای غربی با گفتمان هویتگرایی و ضد غربی خویش به سادهلوحان مفید برای حکومتهای شروری مثل جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند.
مجید محمدی ,کیهان چاپ لندن:
جریان چپ و بعضا ضد سامی حاکم بر فضای دانشگاهی- رسانهای در ایالات متحده و اروپا در چهل سال گذشته نه تنها گزارش خبری از ایران و شناخت و تحلیل تحولات ایران را آلودهی مقاصد و غرضهای سیاسی ساخته بلکه فضای آکادمیک را نیز با گفتمانهای ضد امپریالیستی (همگام با اسلامگرایی) و ضد اسرائیلی و ستایش از هویتگرایی اسلامگرا که زهدان تروریسم است مسموم ساخته است.
این جریان چنان فاسد و شیفتهی مهملات ضد غربی است که یکی از بزرگترین تبلیغاتچیهای ایرانی برای فاشیسم و اسلامیسم یعنی احمد فردید را «اولین فیلسوف مدرن تاریخ ایران» مینامد (علی میرسپاسی، استاد مطالعات خاورمیانه دانشگاه نیویورک). اگر احمد فردید شایستهی این عنوان باشد همهی تبلیغاتچیهای جمهوری اسلامی مثل حسین شریعتمداری و مسعود ده نمکی را میتوان فیلسوفان مدرن تاریخ ایران نامید. احمد فردید کسی است که خمینی را «پیشوا» نامید و گفتمان شبیخون و تهاجم فرهنگی خامنهای برای سرکوب هر روزهی ایرانیان و به ویژه قتلهای زنجیرهای نویسندگان را نظریهپردازی کرد. فردید در ریخته شدن خون همهی نویسندگان و روزنامهنگاران و سیاستمدارانی که در چهل سال گذشته ریخته شده (با اتهام رسمی یا غیر رسمی عامل دشمن) سهم دارد.
نحوهی استخدام در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی به دلیل آمیختگی با سیاست و گرایشهای سیاسی بسیار آلودهتر از دیگر رشتههاست و همین امر راه را برای استخدام اسلامگرایان و چپها در دانشگاههای آمریکایی و اروپایی باز کرده است. امروز نه تنها رسانههای غربی به نشر اخبار جعلی در مورد ایران میپردازند (مثل یکپارچگی ملی ایرانیان در تشییع جسد سلیمانی یا محبوبیت وی) بلکه دانشگاههای ایالات متحده و اروپا در این رشتهها به نهادهایی برای دروغسازی و جعل روایت و نظرسنجیهای قلابی و دولتساخته تبدیل شدهاند.
چینش اسلامگرایان و چپها
دانشگاههای رسوای ایالات متحده و اروپا در حوزههای علوم انسانی و اجتماعی بر اساس گفتمان چپگرایی و هویتگرایی حاکم کاملا در خدمت جمهوری اسلامی عمل کردهاند. این دانشگاهها در حوزهی ایرانشناسی و اسلامشناسی پروندهای سیاه و غیرتخصصی دارند. این پروندهی سیاه را در کارهایی که نکردهاند میتوان مشاهده کرد.
جستجو کنید تا ببینید در شناخت تحولات چهل سالهی اخیر در جامعهی ایران چه کردهاند: تقریبا هیچ! تنها به برخی از اسامینگاه کنید: حسین درخشان در هاروارد، حسین موسویان در پرینستون، ابراهیم محسنی در مریلند، محسن کدیور در دوک.
استخدام یا اعطای فرصتهای مطالعاتی به این افراد انتصابی بوده و نه انتخاب بر اساس معیارهای تخصصی. بنا به گزارشهای موثق، توصیهها به استخدام این افراد منجر شده و نه توانایی فردی و تخصصی.
برخی از این استخدامها که در یک دههی اخیر صورت گرفته، روال استخدام دانشگاههای آمریکا در حوزهی ایرانشناسی و شیعهشناسی در نسل دوم را منعکس میسازند. اینها تفاوت چندانی با سیدحسین نصر در جرج واشنگتن (که حالا قطب فرقهی مریمیه شده است)، حسین مدرسی طباطبایی در پرینستون یا حمید دباشی در کلمبیا ندارند. هر سه مورد از جریان اسلامگرا و سوسیالیست هستند.
محسن کدیور با توصیهی سیدحسین نصر به دوک رفت که این نشان میدهد نسل اول (هفتاد تا هشتاد سالههای فعلی) دارند نسل دوم اسلامیستها را به صورت دائمی و موقت در دانشگاههای آمریکا مستقر میسازد. حسین موسویان گزینه دولت اوباما به ویژه بن رودز بود که در پرینستون کاشته شد تا برجام به انجام برسد. ابراهیم محسنی را یکی از اعضای هیئت مشاوران نایاک در مریلند کاشت. حسین درخشان را همانها در هاروارد کاشتند که پیش از آن عباس ملکی و کیهان رهگذر (نوچههای علی اکبر ولایتی در وزارت خارجه) را به هاروارد آوردند. این افراد هر یک به گونهای در خدمت تروریسم جمهوری اسلامی بودهاند: دفاع از بقای نظام و لابی، نظرسازی، و عادی جلوه دادن جمهوری اسلامی در دنیا. در بازگشت به ایران هم این افراد خود را به عنوان کارشناس معتبر به جامعهی ایران معرفی میکنند در حالی که فقط با زد و بند به این دانشگاهها راه مییابند.
در نسل قبل ایرانشناسان و اسلامشناسان دانشگاهی، چهرههای چپ کمونیست و ملی (ضد اسرائیلی مثل منصور فرهنگ یا سوسیالیست مثل ارواند آبراهامیان) بیشتر مشاهده میشد که اکنون نسل آنها رو به انقراض است اما با غلبهی هویتگرایی و گفتمان ضد امپریالیستی افرادی با گرایشهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی فرصت قابل توجهی برای استخدام در دانشگاههای آمریکا در حوزههای ایرانشناسی و اسلامشناسی به دست آوردهاند.
عبدالکریم سروش که با دانشگاه مریلند همکاری دارد پس از حذف قاسم سلیمانی به صف مداحان تروریسم بینالمللی که خون صدها آمریکایی را بر دستهایش دارد پیوست.
همکاری امنیتی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
روال مهندسی افکار عمومی در ایران که چهار دهه است ادامه داشته در دوران دولت روحانی برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی غربیان در سطح بینالمللی دنبال شد. همزمان با سرمایهگذاری بر لابی جمهوری اسلامی در آمریکا، یک عنصر امنیتی برای انتقال افکارسنجی به این کشور اعزام شد و اعضای لابی جمهوری اسلامی (با واسطهی یکی از اعضای هیئت مشاوران لابی که در دانشگاه مریلند موقعیت شغلی داشته) وی را در مرکز مطالعات بینالمللی و امنیتی این دانشگاه و به عنوان استادیار مطالعات ایرانی استخدام کردند. برای بالا بردن اعتبار این فرد که پیشینهی بسیجیاش در معرض دید عموم قرار گرفته دانشگاههای دیگر (مثل دانشگاه نیویورک) نیز وی را برای سخنرانی در مورد افکار عمومی در ایران دعوت کردند.
استقرار یک عنصر امنیتی در دانشگاه مریلند که واسطهی لابی جمهوری اسلامی و موسسات امنیتی- نظامیدر ایران برای نظرسازی است به خوبی امنیتیسازی افکارسنجی در ایران و در مورد ایران را گواهی میدهد. نتایج نظرسنجیهایی که تحت عنوان دانشگاه مریلند به خورد رسانههای غربی داده میشود با مبانی و روایات دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی مو نمیزند. ادعا میشود که این نظرسنجیهای مهندسی شده در ایران انجام میشود تا اعتبار آنها افزایش پیدا کند اما هیچ روزنامهنگار یا محققی که از نتایج آنها استفاده میکند از خود نمیپرسد که در جامعهای با حکومت مافیایی- پلیسی و رژیمی اقتدارگرا و تمامیتخواه و فقدان آزادی موسسات علمی چگونه نظرسنجی افکار عمومی ممکن است! حتی آنچه نظام در آینده از حیث حرکت افکار عمومی در غرب میخواهد عینا در اعداد پخت و پز شده در این نظرسازیها دیده میشود. قاسم سلیمانی توسط این نظرسنجیها به عنوان فردی محبوب در ایران معرفی شده است.
جذب آقازادهها و بسیجیان
کمتر کسی از این نکته بیاطلاع است که بهترین مدارس ایران در اختیار وفادارترین عناصر به خامنهای است (مثل حداد عادل و احمد توکلی). این مدارس با انواع رانتهایی که دارند بهترین خدمات آموزشی را به آقازادهها و فرزندان قشر حاکم ارائه میکنند و بعد آنها را آمادهی ارسال به دانشگاههای اروپا و آمریکای شمالی میسازند. سیاست دانشگاههای آمریکا در دادن بورس تحصیلی به این دسته از محصولات قشر حاکم نوعی تداوم بخشیدن به نظام آموزشی فاسد و تبعیضآمیز در ایران است. بوقهای تبلیغاتی در ایران و غرب اخراج یک دانشجوی حزباللهی از بوستون را نقض حقوق بشر معرفی کردند در حالی که رژیم همهی انواع حقوق بشر ۸۳ میلیون ایرانی را هر روز نقض میکند. این درست با قتل خاشقجی قابل مقایسه است. قتل وی برای یک سال تیتر رسانههای غربی و بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی بود اما بازداشت و زندانی کردن و کشتن هزاران ایرانی نادیده گرفته میشود.
نهادهای آموزشی و رسانهای غربی با گفتمان هویتگرایی و ضد غربی خویش به سادهلوحان مفید برای حکومتهای شروری مثل جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند. فضای دانشگاهی در غرب به گونهای است که نه تنها تغییری در باور و گفتمان این بسیجیان پیشاپیش منصوب شده برای مقامات نسل بعد ایجاد نمیکنند بلکه دیدگاههای آنها را تقویت نیز میکنند.