سعید حجاریان :هم احمدی‌نژاد دروغ گفت و هم روحانی/ این ها باز تولید دروغ از بالاست/ مردم کارگری در کویت را به شهروندی ایران ترجیح می‌دهند/ بازرگان گفت یکدم نشد بی سر خر زندگی کنیم

By | ۱۳۹۹-۰۷-۰۲

مصاحبه انصاف نیوز با سعید حجاریان:

* سعید حجاریان درباره علت و میزان بی‌اعتمادی مردم به حاکمیت گفت: من به دفعات گفته‌ام دروغ یکی از عوامل اصلی این وضعیت نابهنجار ماست که بی‌اعتمادی یک از نتایج آن است. واقعیت این است هم احمدی‌نژاد دروغ گفت و هم روحانی و البته بگویم، این‌ها بازتولید دروغ بالادست است. ما یک دهه پیش با پدیده‌ای روبه‌رو بودیم که در دوربین زل می‌زد و دروغ می‌گفت. حالا ما با پدیده‌هایی مواجه هستیم که به بیت‌المال دست‌اندازی می‌کنند و می‌گویند «آقا گفته» یا «آقا اجازه داده» یا یک روحانی که می‌گوید من هم مثل آقا. مردمی که به‌خاطر ۲۵ گرم کره در صف نگه داشته می‌شوند باید این چیزها را تحمل کنند و اعتماد بورزند؟!»

* اولین نشانه‌های بی‌اعتمادی در دولت مهندس بازرگان رخ داد. مرحوم بازرگان به‌ هر حال شخصیتی مرضی‌الطرفین محسوب می‌‌شد و به گمان بسیاری از جمله شخص امام صلاحیت نخست‌وزیری داشت منتهی اختیار مملکت‌داری به او سپرده نشد. خود ایشان می‌گوید، چاقوی بی‌دسته‌ به من داده‌اند؛ یعنی همین بحثی که تا امروز گشوده است؛ شکاف اختیار و مسئولیت. و می‌بینیم دولت موقت هر کاری می‌کند، یک نفر یا یک گروه یک جای مملکت خرابکاری می‌کند. یکی تصفیه می‌کند، یکی اعدام می‌کند، یکی خودسری می‌کند تا جایی که بازرگان می‌گوید: ابلیس کی گذاشت که ما بندگی کنیم / یکدم نشد بی سر خر زندگی کنیم

* این اولین جرقه بی‌اعتمادی بعد از انقلاب بود و مردم و بعضی گروه‌ها فهمیدند احتمالاً در روی همان پاشنه خواهد چرخید. نمونه دیگر جالب توجه است که این هم بی‌اعتمادی به بار آورد.

مرحوم قاسملو در حوزه انتخابیه‌اش رأی آورد، اما امام گفت او به تهران بیاید، نمی‌گذارم برگردد.

جلوتر می‌آییم دعوای آقای خامنه‌ای و مهندس موسوی شروع می‌شود و رئیس‌جمهور می‌گوید نخست‌وزیر به من تحمیل شده و از طرفی امام طرفدار نخست‌وزیر کارآمد است.

بعد، شکاف منتظری-خمینی پدید می‌آید و کار به ماجرای عزل آقای منتظری و آن قضایا می‌رسد.

سپس به دولت مرحوم هاشمی وارد می‌شویم که به‌خاطر بالا رفتن نرخ تورم و فشار بر مردم بی‌اعتمادی به حکومت زیاد می‌شود یعنی می‌خواهم بگویم هر اختلاف و تنش و یا هر نقض عهدی ظرف بی‌اعتمادی را پر و پرتر کرده است.

در پی این روند بی‌اعتمادی، هر کس هزینه داد، راه خودش را جدا کرد. نتیجه آنکه با حکومت کوچک‌شده‌ای مواجه هستیم که نه تنها همه مردم بلکه حتی بنیان‌گذاران و کارگزاران خود را نمایندگی نمی‌کند تا جایی که مردم به‌گمانم کارگری در امارات و کویت را به شهروندی در ایران ترجیح می‌دهند.

* شما الان به‌ آسانی می‌توانید میزان متوسط حقوق به‌علاوه تأخیرهای مترتب بر آن، نرخ دلار و همچنین دستمزد روزانه‌ی افراد را در اختیار داشته باشید. سازمان ملل می‌گوید درآمد روزانه زیر ۱ دلار فقر شدید است حالا شما با توجه آنچه در واقعیت وجود دارد، نسبت ما و فقر شدید را به دست بیاورید. متأسفانه باید گفت، بعضی قشرها –که البته در حال گسترش هم هستند- توانایی تأمین کالری لازم در یک روز را ندارند چه برسد به زندگی بسامان. ولی با این اوصاف، از این مردم زیر ضرب همچنان انتظار اعتماد می‌رود!

* در مورد قتل نوید افکاری : در مورد مرحوم افکاری نمی‌دانم چرا آقایان تا این حد بی‌فکری کردند. اول گفتند او محارب است، بعد گفتند قاتل است و بعد قضیه را شخصی کردند و بحث قصاص را پیش کشیدند و تا عده‌ای آمدند به قضیه ورود کنند و از ریخته شدن یک خون جلوگیری کنند، با آن شرایط او را اعدام کردند آن هم خلاف آیین دادرسی. ببینید! وقتی مردم به حکومت بی‌اعتماد هستند ولی بعضی اوقات می‌گویند اگر مطابق یک قانون ولو بد جریمه شویم، تمکین می‌کنیم. مثلاً شما ممکن است در یک جاده از سرعت مجاز تجاوز کنید، خوب جریمه‌اش مشخص است و می‌پذیرید اما اگر پلیس بگوید مسئله من قانون نیست می‌خواهم تو را سر جایت بنشانم، قضیه فرق می‌کند.

الان، شاید با تسامح به آیین دادرسی اعتمادی وجود داشته باشد اما وقتی به آن متن هم وفادار نمی‌مانند مردم می‌گویند حتماً او را زیر شکنجه یا تحت شرایطی دیگر کشته‌اند و نتوانستند منتظر قصاص بمانند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *