روابط ایران و آمریکا در دوره خامنه‌ای؛ نه پروای حل مشکل، نه جسارت جنگ

By | ۱۳۹۹-۰۸-۱۴

مروری است بر عملکرد ۳۱ ساله «علی خامنه‌ای» در کسوت رهبری جمهوری اسلامی.

موضوع همه این گزارش‌ها، علی خامنه‌ای، یکی از مرموزترین رهبران جهان است. از زندگی شخصی او کمتر چیزی گفته می‌شود و به جز پسرش «مجتبی» که در سال‌های اخیر نامش مطرح شده، کمتر نام، تصویر و گفته‌ای از خانواده‌اش رسانه‌ای شده است. اما این ابهام رازآلود تنها مختص زندگی شخصی و خانوادگی او نیست؛ ۲۸ سال پس از نشستن روی کرسی بالاترین فرد نظام در جمهوری اسلامی، با انتشار چند ویدیوی کوتاه، رازی درباره رهبری او برملا و مشخص شد که انتخابش به عنوان رهبر، موقت بوده است.

بنگاه‌های اقتصادی تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی نیز از مرموزترین بخش‌های اقتصاد ایران هستند که عملکرد و حساب سود و زیان‌شان هیچ‌گاه شفاف نبوده است.

او در سیاست هم رویه‌ای روشن و واضح در پیش نگرفته و هر جا امکانی یافته، از خودش سلب مسئولیت کرده است.

سلسله مطالب khamenei.com تلاشی است برای حل معمای آیت‌الله علی خامنه‌ای.

«اکبر هاشمی رفسنجانی» پیش از مرگ خود چند بار گفت که به «روح‌الله خمینی» توصیه کرده بود موضوع رابطه با آمریکا را در زمان حیات خود حل کند، چون پس از او کسی توان این اقدام را نخواهد داشت. این پیش‌بینی درست بود؛ وضعیت روابط دو کشور در دوره رهبری علی خامنه‌ای به مانند سابق ادامه یافت.

رابطه ایران و آمریکا در سال‌های پس از پیروزی انقلاب ایران فراز و نشیب‌هایی را طی کرده است، اما دو مسئله در این میان همواره ثابت بوده‌اند: نخست این که ایران و آمریکا هرگز رویه خصومت با یکدیگر را کنار نگذاشتند و هرگز وارد رابطه رسمی دیپلماتیک با هم نشدند. مسئله دوم که اتفاقا در ظاهر در تضاد با اولی است این است که دو کشور هرگز کانال‌های ارتباطی با یکدیگر را، چه پنهان و چه آشکار، به تمامی تخریب نکردند و گفت‌وگوهای مخفی و گاه علنی را کنار نگذاشتند.

پراکنده‌ها: پس از پیروزی انقلاب، درست زمانی که دولت «مهدی بازرگان» در حال گفت‌وگوهای گاه به گاه و پراکنده‌ای با آمریکایی‌ها بود، به یک‌باره در تاریخ ۱۳آبان۱۳۵۸ «دانشجویان پیرو خط امام» به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند، از دیوارها بالا رفتند و دیپلمات‌های آمریکایی را به گروگان گرفتند.

این بحران با امضای بیانیه الجزایر و آزادی گروگان‌ها در ۳۰دی۱۳۵۹ به ظاهر پایان یافت، اما پیامدهای این رویداد همواره دامن‌گیر ایران بوده است.

در دوره رهبری روح‌الله خمینی ایران و آمریکا چندین بار به صورت مخفیانه با یکدیگر مذاکره کردند.

«مذاکرات مادرید»: البته چنین مذاکراتی اثبات ‌نشده‌اند و سخنان ضد و نقیضی درباره آن گفته شده است. به گفته برخی مقام‌های سابق آمریکایی، این گفت‌وگوهای مخفیانه در مادرید و بین «مهدی کروبی» و برادرش «حسن کروبی» با دیپلمات‌های آمریکایی صورت گرفت. درباره این مذاکرات البته شواهدی قطعی در دست نیست و فقط به گفته مطرح‌کنندگانش، در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، «ویلیام کیسی»، رئیس ستاد انتخاباتی «رونالد ریگان»، با این دو نفر دیدار و گفت‌وگو کرد.

ماجرای مک‌فارلین: اما درباره رویداد مشهور بعدی تردیدی نیست؛ سفر مخفیانه «رابرت مک‌فارلین» به ایران در خرداد ۱۳۶۰ که نام «حسن روحانی»، «محمدعلی هادی نجف‌آبادی»، «محسن کنگرلو»، «احمد وحیدی» و «فریدون وردی‌نژاد» در آن مطرح شده است. روح‌الله خمینی نیز در این میان شجاعت اعتراف به انجام این مذاکرات مخفی را نداشت. فاش شدن این مذاکرات ضربه‌ای بزرگ به جمهوری اسلامی بود و پس از این واقعه، ایران و آمریکا در چارچوب جنگ نفتکش‌ها با یکدیگر درگیر شدند.

دوره انزوا و دو موضوع لبنان و الخُبر: پس از پایان جنگ و مرگ روح‌الله خمینی، در آغاز رهبری علی خامنه‌ای کماکان همان سیاست قبلی در قبال آمریکا ادامه یافت. با این تفاوت که ایران جنگی هشت‌ساله و ویران‌گر را پشت سر گذاشته بود و اکبر هاشمی رفسنجانی در مقام رئیس‌جمهور ترجیح می‌داد بر بازسازی متمرکز شود.

افزون بر این، ایران در آن دوره به شدت نیازمند افزایش صادرات نفت و کسب درآمد بود و امنیت منطقه‌ای برایش نیازی ضروری به شمار می‌رفت.

برخی از تحلیل‌گران از این دوران با عنوان دوره درون‌گرایی ایران و انزوای خودخواسته یاد می‌کنند.

اما در همین دوران هم ایران و آمریکا ارتباط‌هایی در خصوص آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان برقرار کردند و گفته می‌شود هاشمی رفسنجانی در آزادی این گروگان‌ها در ماه‌های میانی ۱۳۷۰ نقش داشت.

با این حال، بی‌اعتمادی میان دو کشور آن‌قدر زیاد بود که حتی این اقدام نیز کمکی به تلطیف فضا نکرد.

در پایان دوره هاشمی رفسنجانی انفجار برج‌های الخبر در عربستان سعودی باعث شد که موضوع حمله آمریکا به ایران مطرح شود.

دولت خاتمی و موقعیت‌های بی‌ثمر: با انتخاب دولت «محمد خاتمی» و شعار او درباره توسعه سیاسی و اقتصادی، بسیاری در غرب امیدوار بودند روابط ایران و آمریکا دستخوش تغییر شود و روند بهبود را آغاز کند. اما موضع خصمانه علی خامنه‌ای نسبت به آمریکا تغییرناپذیر بود.

او هر گونه راه نزدیکی بین دو کشور را بست و حتی هشدارهایش به دولت خاتمی درباره عدم دیدار با «بیل کلینتون» در مجمع عمومی سازمان ملل به حدی بود که به گفته یکی از اعضای هیئت ایرانی رویدادهای خنده‌داری هم پیش آمد.

در دولت خاتمی برای نخستین بار تیم ملی کشتی آمریکا برای شرکت در مسابقات جهانی کشتی به تهران سفر کرد و برای نخستین بار در سال‌های پس از انقلاب پرچم آمریکا در یک مراسم رسمی ورزشی در ایران به اهتزاز درآمد. اما حتی با وجود این نیز دیپلماسی ورزش راه به جایی نبرد.

حتی وقتی «مادلین آلبرایت»، وزیر خارجه دولت کلینتون، به عنوان نخستین مقام رسمی آمریکا از نقش ایالات متحده در کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ علیه دولت «محمد مصدق» ابراز تاسف کرد، ایران همین سخنان را دست‌مایه طلب غرامت قرار داد.

دو کشور با این‌ که در افغانستان و همچنین در عراق همکاری‌هایی با یکدیگر داشتند، اما عنصر بی‌اعتمادی همچنان حکم‌فرما بود؛ همین همکاری‌ها نیز پس از آن که «جورج بوش» ایران را جزء «محور شرارت» نامید، قطع شد.

مذاکرات عراق: مذاکرات بین دو کشور در خصوص عراق کاملا علنی برگزار شد. توجیه جمهوری اسلامی ایران در خصوص این مذاکرات این بود که قصد کمک به ملت عراق را دارد و تمایل دارد عراق هر چه زودتر به ثبات داخلی برسد. اما این مذاکرات نیز نه تنها بی‌اعتمادی را از بین نبرد، بلکه پس از آن خصومت میان دو کشور نیز تشدید شد.

ماراتن مذاکرات هسته‌ای و رویدادهایی برای اولین بار

در دولت دوم خاتمی برنامه هسته‌ای ایران به موضوع محوری رویارویی تبدیل شد. ایران ابتدا ترجیح داد با کنار زدن آمریکا، برای حل اختلاف فقط با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و چند کشور اروپایی مذاکره کند. اما این مذاکرات راه به جایی نبرد و قطعنامه‌های متعددی علیه ایران در شورای حکام آژانس و همچنین در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید. حتی بنا بر تفاسیری، قطعنامه‌های پایانی شورای امنیت عملا ایران را مشمول مواد ۴۱ و ۴۲ فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار داد.

از این رو، بار دیگر این نیاز احساس شد که دو کشور ایران و آمریکا گریزی از مذاکرات رودررو با یکدیگر ندارند. «محمدجواد ظریف» در کتاب «آقای سفیر» در توضیح چرایی مذاکره مستقیم با آمریکا تشریح می‌کند که ایران برای بیرون آمدن از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل چاره‌ای جز مذاکره با آمریکا نداشت؛ چون آمریکا عضو دائم شورای امنیت است و حق وتو دارد. بنابراین، هر گونه توافقی که نظر مساعد آمریکا نشود، ممکن بود با وتوی آمریکا مواجه شود.

یک سال قبل از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران، انتخابات آمریکا با پیروزی «باراک اوباما» برگزار شد. او در دوران کارزار انتخاباتی‌اش خواستار گفت‌وگوی مستقیم با ایران و حل پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی شده بود. اوباما در یکی از نخستین سخنرانی‌های خود درباره ایران گفت آمریکا دستش را به سوی ایران دراز خواهد کرد اگر ایران حاضر باشد که مشتش را باز کند.

نامه‌ها: در دوران اوباما بود که نامه‌نگاری‌هایی میان او و علی خامنه‌ای انجام شد. «ویلیام برنز»، قائم‌مقام وزارت خارجه آمریکا، در کتاب «گفت‌وگوهای پشت پرده» از مکاتبات اوباما و خامنه‌ای به عنوان سنگ بنا و مقدمه مذاکرات مستقیم دو کشور نام می‌برد.

علی خامنه‌ای البته در آن سال‌ها به طور شفاهی و در سخنرانی‌هایش به شدت به آمریکا حمله می‌کرد. او به خصوص پس از مواضع آمریکا درباره سرکوب‌ معترضان به نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸، به شدت به باراک اوباما حمله کرد و در یکی از سخنرانی‌هایش گفت: «در زیر آن دستکش مخملین آمریکایی‌ها، مشتی آهنین نهفته است».

گفت‌وگوهای عمان: اما حتی این رجزخوانی‌ها و حملات شفاهی تند هم موجب نشد که خامنه‌ای امکان مذاکره مستقیم با آمریکا را از نظر دور بدارد.

باری، به رغم همه فراز و نشیب‌ها و حتی پس از تشدید دوباره تنش لفظی پس از انتخابات ۱۳۸۸، در دولت اول «محمود احمدی‌نژاد» واشینگتن و تهران به این نتیجه رسیدند که ادامه وضع موجود ممکن نیست و باید کانالی برای گفت‌وگوی مستقیم باز شود.

در دو سال پایانی دولت احمدی‌نژاد، ایران عملا مذاکراتی مخفیانه با آمریکا را در عمان آغاز کرد. به گفته «علی‌اکبر صالحی»، با وجودی که احمدی‌نژاد با این مذاکرات مخالف بود اما خامنه‌ای با آن موافقت داشت.

دوره روحانی و آن تماس ۱۵ دقیقه‌ای: مذاکرات پس از سال ۱۳۹۲ و روی کار آمدن حسن روحانی به عنوان رئیس‌‌جمهور ادامه یافت و در نخستین سال ریاست‌‌جمهوری روحانی رخدادی تاریخی در روابط دو کشور به وقوع پیوست؛ روسای جمهوری ایران و آمریکا برای اولین بار به طور مستقیم و تلفنی با هم گفت‌وگو کردند.

گزارش‌های منتشرشده در خصوص چه‌گونگی این گفت‌وگو حاکی از آن است که روحانی و مقاماتی که او را در نیویورک همراهی می‌کردند نسبت به برقراری این تماس تمایل داشتند و حتی پیغام‌هایی برای کاخ سفید ارسال شده بود.

این‌گونه بود که باراک اوباما و حسن روحانی در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفت‌وگوی تلفنی ۱۵ دقیقه‌ای با هم داشتند و هر دو طرف بر عزم خود برای پیشبرد مذاکرات هسته‌ای تاکید کردند. البته این گفت‌وگو به سرعت با واکنش منفی خامنه‌ای مواجه شد و او در یک سخنرانی این کار را «نامناسب» توصیف کرد.

پس از آن، به رغم مخالفت‌ها در محافل سیاسی داخل هر دو کشور، گفت‌وگوها بین ایران و آمریکا ادامه یافت و طرفین به مدت دو سال در سطح وزیران خارجه با یکدیگر گفت‌وگو کردند که ثمره آن امضا شدن توافق هسته‌ای بود؛ سندی که براساس آن، ایران محدودیت‌هایی را بر برنامه هسته‌ای خود پذیرفت و در مقابل، غرب نیز عملا متعهد شد ایران را از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل بیرون بیاورد. آمریکا نیز متعهد شد همه تحریم‌‌های هسته‌ای ایران را ابتدا تعلیق کند و به تدریج آن‌ها را کاملا لغو سازد.

اما این توافق دیری نپایید. «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهوری جدید آمریکا، در دومین سال دولتش در اقدامی یک‌جانبه از توافق هسته‌ای با ایران خارج شد و تمامی تحریم‌های ایران را بازگرداند. ایران نیز در چند گام محدودیت‌های هسته‌ای خود ذیل برجام را کنار گذاشت و اعلام کرد تا زمانی که آمریکا به توافق هسته‌ای و میز مذاکره بازنگردد حاضر به هیچ گفت‌وگویی در خصوص توافق جدید با آمریکا نیست.

پس از برجام: نکته جالب در این میان این که به رغم همه لفاظی‌های برخی مقامات ایران علیه دولت آمریکا، و به رغم همه سخنان آتشین علی خامنه‌ای در خصوص «بدعهدی» آمریکا و خروجش از برجام و غیر قابل اعتماد بودن این کشور، باز هم موضع رسمی ایران در قبال آمریکا مشروط است و همچنان باب مذاکره با آمریکا را باز گذاشته است؛ مشروط به بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریم‌های هسته‌ای.

در آن سو، آمریکا نیز سخن از مذاکره و رسیدن به توافقی جدید به میان می‌آورد.

گویی دو کشور به خوبی می‌دانند که کانال‌های ارتباطی نباید بسته شود، هر چند ظریف می‌گوید ایران و آمریکا در حال حاضر در هیچ سطحی با یکدیگر ارتباط ندارند و هیچ گفت‌وگویی میان دو کشور انجام نمی‌شود.

محرمانه در مونیخ: چندی پیش گزارش‌هایی درباره دیدار محرمانه محمدجواد ظریف با سناتور کریس مورفی منتشر شد.

دیدار محرمانه کریس مورفی، سناتور دموکرات ایالت کنتیکت آمریکا، با محمدجواد ظریف در حاشیه کنفرانس امنیتی صورت گرفت. خبر این دیدار را ابتدا یک نشریه آمریکایی اعلام کرد. یک مقام وزارت خارجه آمریکا ابتدا اعلام کرد که این وزارتخانه اطلاعی در این باره ندارد. با این حال وزارت خارجه ایران انجام چنین دیداری را تایید کرد و پس از آن وزیر خارجه آمریکا نیز گفت اگر چنین دیداری انجام شده بهتر است سناتور مورفی سیاست‌های خارجی واشینگتن در قبال ایران را یادآور شده باشد.

مورفی از برنامه‌اش برای دیدار با وزیر خارجه ایران به عنوان «دیداری مهم» یاد کرد و نوشت: «طی سال‌های گذشته، هم در دوران اوباما و هم در دوران ترامپ، من گاه با ظریف، وزیر خارجه ایران، دیدار کرده‌ام. درباره ایران هیچ توهمی ندارم؛ آن‌ها دشمن ما و مسئول کشتار هزاران آمریکایی و حمایت از گروه‌های تروریستی در سراسر خاورمیانه در سطحی غیر قابل قبول هستند، اما من فکر می‌کنم صحبت نکردن با دشمنان خطرناک است.»

او پس از این دیدار بخشی از یادداشت‌هایش را که پیش از برگزاری جلسه نوشته بود منتشر کرد. او در قسمتی از این یادداشت‌ها از سیاست ترامپ در قبال ایران انتقاد کرده و نوشته است: «رایزنی و مذاکره راهی برای کاستن از تنش‌ها و کاهش احتمال بحران است. البته ترامپ نفعی در انجام این کار‌ها ندارد. طی سه سال گذشته، هیچ کانال دیپلماتیک بین آمریکا و ایران وجود ندارد و تصادفی نیست که تنش‌ها تشدید شده است.»

مورفی در ادامه نوشته است: «قصد دارم شنبه‌ شب با ظریف در هتلش دیدار کنم و اهداف متعددی برای این دیدار دارم. اول می‌خواهم بدانم آیا او فکر می‌کند اقدامات تلافی‌جویانه برای ترور سردار “قاسم سلیمانی” خاتمه یافته است و می‌خواهم اطمینان پیدا کنم برای او ۱۰۰ درصد روشن است که اگر هر یک از گروه‌های وابسته به ایران در عراق به نیرو‌های ایالات متحده در عراق حمله کنند، این اقدام به منزله تشدید غیر قابل قبول تنش‌ها خواهد بود.»

پس از افشای این دیدار وزارت خارجه ایران آن را تایید کرد و گفت چنین جلساتی «بخشی از دیپلماسی عمومی است که شامل دیدار با نخبگان، مراکز فکری و مصاحبه و دیدار توجیهی با اصحاب رسانه‌ها نیز می‌شود.»

با وجود توضیح وزارت خارجه ایران، نکته قابل توجه این بود که چنین دیدارهایی معمولا از سوی سفرای ایران یا معاونان وزیر خارجه و نماینده ایران در سازمان ملل انجام می‌شود و دیدار وزیر خارجه جمهوری اسلامی با یک سناتور آمریکایی در سال‌های اخیر غیرمعمول بود.

شرایط فعلی: روابط تهران و واشینگتن در حال حاضر در بحرانی‌ترین وضعیت به سر می‌برد.

ایران زیر شدیدترین فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌های ۱۰ سال اخیر آمریکا به علاوه سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ قرار داشته و اقتصادش رو به فروپاشی است.

آمریکا نیز به خوبی می‌داند ایران به لحاظ ژئوپولتیکی کشوری مهم در خاورمیانه محسوب می‌شود و رویارویی سخت با ایران، فارغ از این که چه نتیجه‌ای برای طرفین در پی داشته باشد، منطقه را با بحرانی همه‌جانبه روبه‌رو خواهد کرد.

بر همین اساس است که هر دو طرف همواره سعی کرده‌اند سطح رویارویی با یکدیگر را در کنترل داشته باشند و هرگز وارد فاز رویارویی مهارناشده نشوند.

نمونه این سیاست مهار را می‌توان در ماجرای کشته شدن قاسم سلیمانی در عراق مشاهده کرد: هر دو طرف با لحاظ داشتن سطحی از خویشتن‌داری، از تبدیل شدن ماجرا به یک رویارویی تمام‌عیار اجتناب کردند. تا این‌جای کار نیز هر دو طرف صرفا سخن از مذاکره و گفت‌وگو به میان می‌آورند اما رهبر جمهوری اسلامی نه جسارت جنگ با آمریکا را دارد نه جسارت حل مشکلات.
احسان مهرابی, ایران وایر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *