میعادگاه روشنفکران، پاتوق پنهان مدیران، تله پرستوها؛ نگاهی به کافه‌های تهران

By | ۱۳۹۹-۱۲-۰۶

تاریخ کافه‌گردی در تهران فراز و نشیب بسیاری داشته است؛ از گره خوردن با تاریخ روشنفکری تا تعطیلی اجباری در دهه شصت تا سربرآوردن گونه‌های جدید در دهه‌های بعدی. امروز کافه دیگر معنای پیشین را ندارد و طیف وسیعی از محل‌های مختلف را شامل می‌شود که هر کدام مشتریان ویژه خود را دارد؛ از جوانان و شهروندان طبقه متوسط گرفته تا چهره‌های هنری – ورزشی تا مدیران حکومتی و متهمان اقتصادی، برای هر یک پاتوق‌هایی متعدد در کار است.

تصویری تازه‌تر از کافه نادری

کافه‌گردی و کافه‌نشینی، به شکل فعلی آن، پیشینه‌ای چند دهه‌ای در ایران دارد و ابتدا با جریان روشنفکری آغاز شد.

اما از سال‌های دهه ۱۳۱۰ که نخستین کافه‌های مدرن پا به عرصه گذاشت تا امروز شمایل و محتوای کافه و کافه‌نشینی تغییراتی بسیار به خود دیده است.

امروز در پایتخت ایران انواع و اقسام کافه‌ها هست که برخی‌شان معمولی‌تر است و برخی دیگر نیز از چشم‌ها پنهان است و فقط میزبان شخصیت‌ها و حلقه‌های خاص است.

مروری بر تنوع این کافه‌ها در تهران می‌تواند بافت فرهنگی اجتماعی زیر پوست شهر را نیز جلوه‌گر کند.

زیرزمینی‌های معمولی

سر و کار مردم عادی معمولا به کافه‌های «بی جواز» نمی‌افتد. «حمید ثبوتی» که خودش یک کافه کوچک را در شهران، در شمال غرب تهران، اداره می‌کند از این کافه‌های زیرزمینی به ایران‌وایر می‌گوید: «بین خودمان به این کافه‌ها می‌گوییم کافه‌های بی‌جواز. معمولا در خانه‌ها و باغ‌های شمال تهران، لواسان، فشم و جاجرود، هستند و ورود به آن‌ها هم عمومی نیست. جدای از منوهای ویژه و گران‌قیمت، شبیه جزیره‌های امن و پنهان عمل می‌کنند. در مورد فعالیت آن‌ها قصه‌های مافیایی زیادی گفته می‌شود. این کافه‌ها معمولا با سرمایه‌های ناشناس راه‌اندازی می‌شود، تابلو یا وبسایت ندارد و با وجود ممنوعیت قانونی، در املاک با کاربری مسکونی فعالیت می‌کنند.»

آن طور که حمید می‌گوید، این کافه‌ها عمدتا به دو دسته تقسیم می‌شوند: «دسته اول کافه‌هایی است که شاید تنها دلیل زیرزمینی بودن‌شان حجاب نداشتن زنان و سِرو مشروب است. مکان‌های کوچک و دنجی که توسط جوانانی جسور و به امید اینکه لو نرود باز می‌شود و جذب مشتری هم از طریق دوستان و آشنایان است. کار خلاف اخلاقی هم در این کافه‌ها اتفاق نمی‌افتد و فقط فضای کوچکی است برای نفس کشیدن کسانی که به حجاب یا قوانین دست و پا گیر مذهبی معترض‌اند.»

«بهروز» یکی دیگر از کافه‌دارهایی است که حوالی میدان انقلاب تهران کافه‌ای کوچک دارد. کارش را ابتدا به عنوان «باریستا» در یکی از کافه‌های زیرزمینی و بی جواز آغاز کرده بود.

او درباره مشتریان این کافه‌ها به ایران‌وایر می‌گوید: «بیشتر مشتریان کافه‌های زیرزمینی صرفا از قشر مرفه نیستند. معمولا جوانانی هستند که به محیطی آزادتر نیاز دارند. اگرچه قیمت‌ها در این کافه‌ها بالاتر از نرخ معمول است، اما برای دکور و چیدمان محیط خرج چندانی نمی شود؛ به خاطر محدودیت‌‌ها و به خاطر ریسک تعطیل شدن.»

بهروز می‌گوید این نوع کافه‌ها بیشتر در سال‌های پایانی دهه هشتاد و اوایل دهه نود رواج داشتند: «عمر این کافه‌ها به سر آمده؛ چرا که متولدین دهه‌های هفتاد و هشتاد آزادی عمل بیشتری در خانواده‌ دارند و دیگر کسی برای خوردن مشروب و برداشتن روسری حاضر به هزینه کردن نیست. جوانان نسل جدید به جای کافه‌های زیرزمینی، در خانه‌های همدیگر و میهمانی‌های خصوصی جمع می‌شوند.»

زیرزمینی‌های مرموز

در سال‌های اخیر حرف‌هایی درباره مدل نوظهوری از کافه‌های زیرزمینی شنیده می‌شود.

بهروز درباره این نوع کافه‌ها به ایران‌وایر می‌گوید: «این کافه‌ها نه در خانه‌های کوچک و زیرزمین‌های شخصی، بلکه در باغ‌ها و خانه‌های لوکس راه‌اندازی می‌شود و برخلاف دسته اول که عموما محیط‌های دنج و کوچکی است، این‌ها با دکوراسیون‌های خاص و چیدمان‌های گران‌قیمت شکل گرفته‌اند. به جای دورهمی‌های یکی – دوساعته هم معمولا مهمانی‌هایی در آن‌ها برگزار می‌شود که از قبل رزرو شده و صاحبان‌شان نظارت شدیدی بر مهمان‌ها دارند.»

به گفته بهروز، این کافه‌ها محل حضور چهره‌ها، حلقه‌ها و محافلی است که نمی‌خواهند چندان در عرصه عمومی دیده شوند و در آن‌ها انواع دورهمی، از دراگ پارتی و قمار گرفته تا فشن‌شو و سوییچ‌پارتی، برگزار می‌شود.

او می‌گوید معمولا چهره‌های شاخص هنری و ورزشی و همین طور وابستگان چهره‌های سیاسی مشتری این کافه‌های خاص هستند و اضافه شدن مشتریان جدید به این آسانی نیست. ضمنا، مشتریان کافه باید در همان بدو ورود تلفن‌های همراه‌شان را تحویل بدهند تا عکس و فیلمی به بیرون درز نکند.

با این حال، به گفته بهروز، اکثر این کافه‌های مخفی لاکژری عمر کوتاهی دارند: «از طریق دوستی خبر شدم کافه‌ای در لواسان یخچال‌ها و دستگاه‌هایش را با قیمتی بسیار پایین به فروش گذاشته. وقتی رفتم آنجا، متوجه شدم از دستگاه‌ها زمان زیادی استفاده نشده. بعدا نگهبان گفت که فعالیت کافه در این باغ حدود هشت ماه بوده و هر مشتری برای ورود به آن باید تایید حداقل سه نفر از مشتریان قبلی را می‌داشته و ورودی هر نفر هم پانصد هزار تومان بود.»

کافه‌های زیرزمینی همچنین محلی برای جذب دختران جوان برای اهداف گوناگون است. اما آن گونه که بهروز می‌گوید، بعد از شایع شدن اصطلاح «پرستوی امنیتی» توجه به این نکته هم پررنگ شد که اغلب این دخترها از دل همین کافه‌های مرموز سر درمی‌آورند: «شاید یکی از دلایل‌عدم برخورد نهادهای امنیتی با بعضی کافه‌های لاکژری با فعالیت‌های نامتعارف هم همین موضوع باشد.»

مجلل‌ها

از پدیده‌های عجیب کافه‌های تهران در این ایام کافه‌های لوکس و مجللی است که بر خلاف روال کافه‌نشینی، نه برای پاتوق شدن و جذب مشتری، بلکه برای تعداد محدودی مشتری از طبقه‌ای خاص طراحی شده‌اند: دکوراسیون‌هایی شبیه مشهورترین کافه رستوران‌های جهان و صورت حساب‌هایی که فقط عده‌ای خاص قادر به پرداخت آن هستند.

با این حال کافه‌های مجلل یا لاکژری در تهران انواع مختلف دارند.

برخی از آن‌ها در مجتمع‌های تجاری و مسکونی دایر شده‌اند و با وجود گران‌قیمت بودن، حضور در آن‌ها عمومی است. کافه‌هایی همچون «کاوالی» در فرحزاد»، «لئون» در خیابان ویلا، «درسا» در محله یخچال، «ویسپو» در ظفر، «رایدر» در پاساژ مهستان شهرک غرب، «بلک برز» در فرشته، «سینسیر» برج افرای الهیه، «کانکا» در مجتمع جم سنتر و «ربلان» در تجریش».

برخی از این کافه‌ها، از جمله «کافه ویکولو»در «بام‌لند» برج مدرن الهیه، محل حضور چهره‌های سرشناس سینمایی و ورزشی و همین طور محل قرار چهره‌های اقتصادی است.

«پرویز شادبام» که یک کافه‌گرد حرفه‌ای ساکن تهران است و مدتی هم به کافه ویکولو رفت و آمد داشته به ایران‌وایر می‌گوید چهره‌هایی که در سال‌های اخیر نام‌شان در پرونده‌های فساد بانکی و اقتصادی شنیده می‌شود، بارها در این کافه رستوران لوکس تهران دیده شده‌اند.

پرویز معتقد است با اینکه برخی از این کافه‌ها تنها از راه فروش به مشتریان می‌گردد، اما در در برخی دیگر می‌توان رد پای پول‌های کثیف را دید.

در دهلیز تاریخ

کافه نادری در مرکز تهران به دلیل پیشینه طولانی‌اش و حضور چهره‌های سرشناس فرهنگی و ادبی در آن، هنوز هم نماد کافه‌های فرهنگی در ایران به شمار می‌رود.

با این حال چند خیابان آن سوتر از کافه نادری، محل دیگری با همان قدمت هست که همچنان به شکل موروثی اداره می‌شود: «کافه گل‌رضاییه»، در خیابان سی تیر، کافه کوچکی است که در دهه ۱۳۱۰ آغاز به کار کرد و شخصیت‌هایی چون فروغ فرخزاد و صادق هدایت و بعدها غزاله علیزاده نیز به آن‌جا رفت‌وآمد داشتند. با وجود فضای محدود، این کافه را می‌توان یکی از کافه‌های گران‌قیمت تهران محسوب کرد.

پس از انقلاب، و به ویژه در دهه شصت، کافه‌گردی در نگاه حکومت اقدامی ناپسند و نماد غربی‌مآبی تلقی می‌شد و کافه‌های متعددی در آن دوره از رونق افتاد. یکی از بازمانده‌های آن دوران کافه‌رستوران «سورنتو» بود که سرانجام در دهه هفتاد تعطیل شد.

از اوایل دهه هفتاد یکی از مکان‌هایی که می‌شد در آن چهره‌های سرشناس فرهنگی و هنری را دید کافه‌ای کوچک در مجتمع تجاری خیابان گاندی، یعنی «کافه شوکا» بود که توسط «یارعلی پورمقدم»، نویسنده،  به راه افتاد.

از اواخر دهه هفتاد کافه‌های هنری به سرعت در تهران گسترش یافت. کافه «خانه هنرمندان»، کافه «کتاب ثالث» و کافه «گودو» از مهم‌ترین پاتوق‌های فرهنگی در آن دوران محسوب می‌شدند. 

دهه هشتاد را باید اوج رونق کافه‌گردی در تهران دانست. نسل جوان با باز شدن نسبی فضای اجتماعی فرصت یافت به کافه‌ها برود. این تحول کافه را از پاتوقی فرهنگی بدل به تفرج‌گاهی کرد که دیگر حفظ ظاهری همچون محیط فرهنگی در آن ضرورت نداشت.

از آغاز دهه نود موج افتتاح کافه‌های مختلف، کوچک و بزرگ، در تهران به راه افتاد؛ هر کدام با هدف جذب قشری خاص.

کافه‌های تهران در دهه نود را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد.

کافه‌های روشنفکری که بر مدار همان سنت قدیمی می‌گردد.

کافه‌های مقرون به صرفه و البته با دکورهایی از کتاب‌ها و عکس‌های نویسندگان و هنرمندان. شماری از این کافه‌ها را هنرمندان افتتاح کرده‌اند.

کافه «آنتراکت» با مدیریت علی مصفا و لیلا حاتمی، کافه «هنر» متعلق به شهاب حسینی، کافه گودو متعلق به همایون غنی‌زاده و کافه «علا» با مالکیت محمد صالح‌علا نیز در زمره کافه‌هایی هستند که به نام مالکان‌شان شناخته می‌شود.

کافه کتاب‌ها، از جمله ثالث، شهر کتاب و برخی دیگر در مجتمع‌های تجاری، از دیگر کافه‌های تهران هستند.

در پایان باید از کافه‌های یادآور فضاهای قدیمی و نوستالژیک، از جمله کافه‌های «انجمن خوشنویسان»، «مکتب تهران»، «ری‌را»، «کاریز»، «دیاموند»، «تهرون» و « رومنس» یاد کرد.
ایران‌وایر:ماهرخ غلامحسین‌پور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *