خارج کشور و تلاش برای ایرانِ متحد

By | ۱۳۹۹-۱۲-۰۹
بر خلاف تمامی تبلیغات مزمن جمهوری اسلامی، ایرانیان خارج کشور و تلاش‌های آنها علیه این رژیم همواره مهم بوده است. یکی از مهمترین علائم آن، موج صادراتی‌های دهه هشتاد خورشیدی به بعد است که با عناوین مختلف راهی کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا شدند تا با پوشش دانش و پژوهش و زندانی سیاسی سابق مانند اسب ترویا از درون جوامع آزاد علیه آنها بذرپاشی کنند.

یکی از ویژگی‌های تفکر فرقه‌ی مذهبی حاکم بر ایران، دید آخرزمانی و همچنین اعتقاد به حقانیت دینی و تاریخی خود است: «هر اتفاقی بیفتد، نه امروز بلکه سرانجام پیروزی از آنِ ماست! زیرا خدا با ماست»! آخر زمان را هم کسی ندیده تا همه بدانند، این اندیشه‌ که هزاران تن از خود و دیگران را در «فتح جهان» با «جهاد» و «انتفاضه» و ترور و کشتار به کام مرگ فرستاده، بیمار است! ویرانگر و تباهکار است! ضد انسان است! و حاملانش در بهترین حالت به کمک و درمان روانشناسانه نیاز دارند.

اما وقتی این اندیشه به قدرت دولتی دست پیدا می‌کند، آنگاه حتا خدایش هم جلودار زمامدارانش نیست! این اعتماد به نفس فرقه‌ای و آخرزمانی، به ویژه اگر با منابع مالی عظیم همراه باشد، چنان در آنان تقویت می‌شود که مناسبات حقوقی جهان اگر هم به چیزی گرفته شود، آن را دور می‌زنند. آنها ممکن است در مواردی کوتاه بیایند ولی نه به دلیل عقلانیت، بلکه به دلیل ضعف و کمبود امکانات! درست همانگونه که خمینی قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و در نامه معروفش اذغان کرد که فعلا «جنگ جنگ تا پیروزی» و «فتح قدس» ممکن نیست و باید تلاش کرد تا «سلاح لیزر» به دست آورد! بر همین مبنا پس از جنگ به سراغ برنامه هسته‌ای رفتند. غرب، از درک این تفکر آخر زمانی تا کنون عاجز بوده. اگر شکست برای هیتلر و گوبلز چنان سنگین بود که تحمل‌اش را نداشتند، خود را کشتند! جهادگران اما چه گروه و چه حکومت، فراتر از فاشیسم و نازیسم‌اند: اگر قرار است من نباشم، دیگران هم نباید باشند! به ویژه آنکه بهشت در انتظار من و دیگران جایشان در جهنم است!

برگردیم به لابیگران؛ اگرچه ممکن است برخی از این افراد با نگاهی «لوکس» در چارچوب تفکر غربی فکر کنند که به «دیپلماسی» مشغولند و چه خوبست که بتوان رژیم‌هایی مانند جمهوری اسلامی را چنان به راه راست هدایت کرد که با اروپا و آمریکا در صلح و صفا باشند، اما با اسلامیست‌ها که برای خود رسالت مذهبی و جهانی قائل‌اند هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد. رژیم‌های ایدئولوژیک چه مذهبی، و چه چپ (کمونیسم) و راست (فاشیسم/ نازیسم) قادر به همزیستی در صلح با «دیگران» و تحمل آزادی «دیگران» نیستند! این «صلح» و «آزادی» برای آنها تنها زمانی وجود دارد که «دیگران» یا با پیوستن به آنها و یا حذف شدن، دیگر وجود نداشته باشند!

حالا یک‌ماه پس از جابجایی دولت در آمریکا به روشنی دیده می‌شود که تلاش ایرانیان خارج کشور برای توازنی به سود مردم ایران در سیاست خارجی این کشور شدت گرفته. لابیگرانی که در چهار سال گذشته کمی در لاک خود فرو رفته بودند دوباره سر بیرون آورده‌اند اما برخلاف انتظارشان در دوران اوباما، با ایستادگی  روبرو شده‌اند. خارج کشور با همه اختلافات همواره منادی اتحاد بوده و تفرقه‌افکنی یکی دیگر از دلایل گسیل صادراتی‌ها و تشکیل لابیگران بوده است. از همین رو، همچنان و همواره می‌بایست برای ایران متحد کوشید و دولت‌های مدعی را نسبت به انجام وظیفه‌شان در دفاع از دموکراسی و حقوق بشر از جمله در ایران پاسخگو کرد.
الاهه بقراط, کیهان لندن :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *