اعضای مقتول از خاندان امام حسین در کربلا , حسن یوسفی اشکوری

By | ۱۴۰۱-۰۵-۱۷
درآمد

در باب داستان کربلا و ماجراهای مرتبط با آن رخداد، بسی اختلاف است. هرچند می توان شماری از این اخبار متفاوت و متعارض را با هم جمع کرد. با این همه تأمل در این روایات مختلف و متعارض مهم اند و از دیدگاه پژوهشی برای اهل دقت و نظر قابل توجه اند. شاید یکی از راههای مقابله با تحریفات داستان کربلا و خرافه زدایی از آن واقعه مهم در تاریخ اسلام، تأملات جدی در همین اختلاف روایات باشد. در این نوشتار، یکی از این حادثه مختلف فیه یعنی داستان فرزندان مقتول امام حسین در کربلا مورد تأمل و واکاوی قرار می گیرد.

اختلاف در شمار افراد مقتول از خاندان امام حسین در کربلا

در مورد این که چند تن از اعضای خاندان امام حسین و از جمله فرزندان وی در کربلا به قتل آمده اند، روایات مختلف است و نمی­توان روی رقمی تأکید کرد. وفق یک گزارش در طبری، پنج تن از خاندان حسین و شانزده نفر از بنی هاشم در کربلا حضور داشته و کشته شده اند. مسعودی شعری از شاعری در رثای حسین نقل می کند که در آن از ُنه تن از تبار علی و پنج تن از فرزندان عقیل به عنوان شهیدان کربلا یاد شده است. در البدایه ابن کثیر چند روایت نقل شده که البته با هم ناسازگارند. در جایی آمده است که نوزده تن مرد و زن و کودک از تیره عبدمناف و از خواهرزادگان و برادرزادگان حسین از مدینه به مکه آمده و با او در عزیمت به سوی عراق و کوفه همراهی کردند.[۱] وفق گزارش دیگر، به نقل از محمدبن حنفیه هفده تن فقط از نسل فاطمه در کربلا کشته شده اند. باز در همانجا (و نیز ابن خیاط و ابن عساکر) از حسن بصری روایت شده که شانزده تن از خاندان حسین همراه او در کربلا به قتل آمده اند که به گفته بصری جملگی بی‌همتا بوده اند. در ارشاد مفید و طبرسی عدد هجده نفر آمده است که البته مفید حسین را هم در شمار همان هجده تن می داند. در خبری دیگر رقم بیست و سه نفر ذکر شده است. طبعا زنان و کودکان در شمار مقتولان نیستند. در تاریخ الاسلام ذهبی، گزارش شده که مقتولان کربلا، پنج یا هفت تن از خاندان حسین، ده تن از هاشمی، یک تن از بنی سلیم و بقیه از قبیله بنی کنانه بوده اند.

از دو فرزند امام حسین با نام علی، کدامین مهتر است؟

آنچه شهرت دارد این است که فرزند مهتر حسین علی (مشهور به علی اکبر) در کربلا به قتل آمده و به نقل مجلسی او نخستین شهید از خاندان ابوطالب بوده است.[۲] هرچند نظری وجود دارد که زین العابدین علی اکبر است و علی مقتول علی اصغر. از جمله بُرّی همین نظر را برگزیده است.[۳] مجلسی در بحارالانوار می گوید نظر اکثر عالمان ما این است که علی بن حسین مقتول در کربلا علی اصغر است.[۴] قاضی نعمان نیز در جلد سوم «شرح الاخبار» همین نظر را ترجیح می دهد و آن را نظر راجح آگاهان به تاریخ می داند. ابن سعد و مقدسی نیز علی بازمانده را علی اصغر می دانند و گفته شده نسل حسین از طریق همین علی ادامه یافته است.[۵] عاملی در جلد چهارم «سیره الحسین فی الحدیث والتاریخ» می گوید اغلب منابع اهل سنت علی مقتول را علی اکبر می دانند ولی اکثر منابع شیعی علی زین العابدین را علی اکبر می شمارند و البته خود او نیز همین نظر غیر مشهور را تأیید می کند.

مادرش علی اکبر لیلا (ام لیلی) دختر ابومُرّه ثقفی است که البته بر خلاف نظر شایع او در کربلا حضور نداشته و در مدینه می زیسته است.[۶] به نقل خبری در ابن خیاط (و برخی منابع دیگر)،‌ام لیلا دختر میمونه دختر ابوسفیان بوده و از این رو وی نواده ابوسفیان و در واقع پسر عمه یزید شمرده می شده است.[۷] بلاذری خبری آورده است که در صورت وثاقت مهم می نماید. او نوشته است روزی معاویه از یارانش پرسید که چه کسی به این امر (خلافت) سزاوارتر است؟ گفتند: شما. معاویه گفت: خیر! علی بن حسین به این مقام شایسته تر است. زیرا او شجاعت را از بنی هاشم و بردباری را از بنی امیه و زیرکی را از ثقیف به ارث برده است. به گفته بلاذری گرچه این قول از دیگری هم نقل شده است.[۸] امام حسین پسر دیگری نیز به نام علی داشته که همراه کاروان حسینی بوده و در کربلا حضور داشته ولی به دلیل بیماری (و یا هر دلیل دیگر) زنده مانده است. این علی همان علی بن حسین (زین العابدین امام چهارم شیعی) است. این دو برادر در جلد ششم طبقات ابن سعد (مدخل حسین بن علی) و در جلد هفتم آن (مدخل علی بن حسین) و در جلد سوم انساب بلاذری (مدخل حسین علی) و طبری و یعقوبی و اخبارالطوال و البدایه ابن کثیر و تذکره سبط ابن جوزی و سیر اعلام النبلاء ذهبی با عنوان «علی اکبر» و «علی اصغر» معرفی شده اند و یعقوبی مادر علی دوم را «حرار» و بلاذری »سلافه» دختر یزدگرد دانسته که حسین او را «غزاله» نامیده است (این بانو بیشتر به شهربانو شهرت دارد). همین مورخ، بدون این که به همسر داشتن علی اکبر تصریح کند، می نویسد از او فرزندی نماند.

نکته قابل تأمل سن علی اکبر و فاصله سنی دو برادر مهتر و کهتر است. ابن سعد و ابن اعثم و ابوالفرج آورده اند که علی بن حسین خود به مهتری علی بن حسین مقتول در کربلا تصریح کرده است.[۹] هرچند در زادروز زین العابدین اختلاف است ولی وفق خبری در بحارالانوار (البته به نقل از مناقب ابن شهرآشوب) کمترین را سال ۳۶ هجرت نوشته اند و لذا وی در کربلا ۲۵ ساله بوده است.[۱۰] در این صورت، زایش برادر مهتر، باید حدود سال ۳۴ باشد؛ و این بدان معناست که علی اکبر در کربلا ۲۷ سال داشته است و ابن شهرآشوب بدان تصریح کرده و مجلسی نیز در بحارالانوار گفته است که علی مقتول ۲۵ و یا ۲۸ داشته است.[۱۱] در مقاتل الطالبیین نقلی آمده مبنی بر این که علی اکبر در خلافت عثمان زاده شده است.[۱۲] اگر این قول معتبر باشد، از آنجا که عثمان از سال ۲۳ تا ۳۵ در خلافت بوده می توان گفت او هنگام مرگ حدود ۳۰ سال داشته است. نویسنده کتاب «خطب امام حسین از مدینه تا مکه» به استناد برخی منابع سن علی اکبر را ۲۷ سال می داند. با این حال شگفت می نماید که ابن اعثم (فتوح، جلد ۵، ص ۱۱۴) سن علی اکبر را در کربلا بیست سال می داند و مفید در ارشاد و ابن نما نیز بیش از بیست سال دانسته و حتی شگفت تر طبرسی در اعلام الوری او را نوزده ساله می داند[۱۳] (البته اگر علی مقتول را کهتر بدانیم چنین اعدادی معقول می نماید).

هرچند در منابع زیادی آمده است که علی اکبر فرزندی نداشته است ولی با توجه به این که علی دوم ازدواج کرده و حتی فرزندانی داشته (البته اگر شهرت متأخر در مهتری و کهتری دو برادر را معتبر بانیم)، بعید می نماید که برادر مهتر و آن هم در آن سن و سال (البته اگر حداقل سنش را ۲۵ سال بدانیم که در آن زمان سن کمی نبود) ازدواج نکرده و حتی فرزند و یا فرزندانی نداشته باشد. نجمی در همان کتاب «خطب . . .» خود به استناد برخی منابع و شواهد کم و بیش قانع کننده‌ای نشان می دهد که علی اکبر هم همسر داشته و هم دارای فرزندانی بوده است. به گفته او کنیه او «ابوالحسن» بوده که از فرزند داشتنش حکایت می کند. این که گفته شده «از او فرزندی باقی نماند»، قرینه‌ای است بر این که حداقل همسر داشته است. عاملی نیز به استناد برخی قراین بر این گمان است که علی اکبر مقتول فرزند و یا فرزندانی داشته است. در این صورت، این همه روضه خوانی و از علی اکبر ناکام گفتن که مادرش آرزوی دامادی‌اش را داشته، بلاموضوع می نماید و در واقع جز تدارک زاری و گریه و تولید اندوه در شیعیان و عزاداران ابدی انگیزه‌ای نداشته و ندارد. باید افزود که اگر سن و سال علی دوم را در همان محدوده ۲۳ و ۲۴ بدانیم (و ابن سعد در طبقات به ۲۳ سال تصریح کرده است[۱۴]، در آن صورت، روایت طبری و ابن کثیر مبنی بر خردسال و نوجوان بودن وی در واقعه کربلا (به گونه‌ای که در کوفه برای روشن شدن بلوغش مورد آزمایش قرار گرفت) قطعا نادرست است. حتی ابن اعثم علی دوم را در کربلا هفت ساله می داند[۱۵](مگر این که او در واقع برادر کهتر بوده باشد که باز معقول و مقبول نمی نماید).[۱۶]

در هرحال اگر بتوان به روایتی که در «مقاتل الطالبیین» آمده است[۱۷] اعتماد کرد، می توان با اطمینان گفت که علی اکبر مردی رشید و شناخته شده و دارای منزلت اجتماعی مهمی بوده و از این رو نمی توانسته کمتر از سی سال داشته باشد. نقل شده که یک بار معاویه پرسید چه کسی برای خلافت شایسته تر است؟ گفتند: شما. اما او گفت: خیر! شایسته‌ترین فرد برای مقام خلافت علی بن حسین است که نواده پیامبر است و او شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه را با هم دارد و او سوگلی ثقیف است (اشارتی به تبار خانوادگی مادری). این قول خبر قبلی ابوالفرج را تأیید می کند که علی اکبر در زمان عثمان زاده شده است (قابل ذکر این که ابوالفرج در دنبال خبر مربوط به علی اکبر مقتول این را آورده است.

از شواهد و اسناد چنین بر می آید که علی اکبر نزد پدرش بسیار محبوب بود و منزلت و جایگاهی بس بلند داشت. وفق نقل ابن اعثم و ابن طاوس وقتی امام حسین هنگام حرکت به سوی میدان نبرد در مقام نجوا با خداوند می گوید: «پروردگارا! گواه باش که جوانی را به سوی این قوم می فرستم که از نظر سیما و منش و منطق شبیه‌ترین کس به رسول الله است . . .»، به روشنی از منزلت ویژه او نزد پدر حکایت می کند. شگفت می نماید که به روایت ابن اعثم، امام حسین، پس از قتل فرزندش علی، با شمشیر به خون آغشته فرزند قبری برای او تعبیه کرد و آنگاه بر او نماز گزارد و به خاکش سپرد و بعد ایستاد و قصیده‌ای تقریبا بلند برخواند که در آن ضمن تجلیل از خود و خاندانش دشمنانش را به باد انتقاد گرفت.[۱۸]چنین اقدامی چندان مقبول نمی نماید چرا که در چنان لحظات بس خطیر بسیار بعید می نماید که مجال چنین کاری برای امام و یاران اندک باقی مانده‌اش مانده باشد. وانگهی، چرا و به چه دلیل می باید امام حسین فرزندش را از دیگران جدا کرده و او را به طور ویژه به خاک سپرده باشد؟

تأملی در واقعیت تاریخی علی اصغر

با این که مورخی چون مقدسی (که از جهاتی از غالب تاریخ نگاران اسلامی دقیق تر است)، فقط به دو علی تصریح کرده و از فرزند سومی یاد نکرده است[۱۹]، اما شهرت دارد که امام حسین پسر دیگری به نام علی اصغر هم داشته که در خردسالی و حتی نوزادی در کربلا به قتل آمده است. اما این شهرت به شدت محل تردید است. آشفتگی در منابع به این تردید دامن می زند. طبری و یعقوبی و برخی منابع دیگر، که زین العابدین بعدی را علی اصغر معرفی کرده اند[۲۰]، ادر جایی دیگر، از پسر سومی نیز یاد می کنند که خردسال و حتی نوزاد یک ساعته بوده و حسین در آخرین لحظات او را در آغوش گرفت و به میدان جنگ برد و او با اصابت تیری در گلو به قتل آمد. مجلسی نیز از دو علی و همین طفل خردسال (که به نقل از مفید او را عبدالله نامیده) و به تیر حرمله کشته شده یاد کرده است.[۲۱] ابن اعثم نیز از علی سومی یاد می کند که شیرخواره بوده است. طبری و نیز طبرسی او را علی اصغر خوانده اند (هرچند در یعقوبی اساسا نامی برای این فرزند یک ساعته ذکر نشده است). طبری در دو روایت نام این علی سوم را «عبدالله»[۲۲] و «ابوبکر» گفته است. وی در پایان گزارش داستان کربلا، آنجا که مقتولان کربلا را احصا کرده است، باز از این علی با نام عبدالله یاد کرده است. وفق نقل این مورخ او صغیر بود و مادرش ­رباب نام داشت. اما نقل یعقوبی به گونه‌ای است که شبهه برساختگی فرزندی خردسال و شهید برای حسین را تقویت می کند.[۲۳] وفق این خبر «. . .در این حال [حسین] سوار بر اسب خویش بود که نوزادی را که در همان ساعت برای او تولد یافته بود به دست وی دادند، پس در گوش او اذان گفت و کام او را بر می داشت که تیری در گلوی کودک نشست و او را سر برید. حسین تیر را از گلوی کودک کشید و او را به خونش آغشته می ساخت و . . .سپس آمد و او را پهلوی فرزندان و برادرزادگان خود نهاد . . .». ابن طاوس نیز در «لهوف» با تفاوت هایی ماجرای این کودک خردسال را گزارش کرده است البته بودن ذکر نام وی.[۲۴]

چنین رخدادی بسی غریب و شگفت می نماید. هرچند محال عقلی نیست که در چنان لحظه‌ای کودکی از مادر زاده باشد اما ادامه چنین حادثه نادری (حداقل به گونه‌ای که روایت شده) بسیار بعید است. امری که اساسا نامعقول و غیر عادی می نماید این است که این نوزاد را در میدان جنگ، و آن هم در لحظاتی که جنگاور تنها مانده و با تنی مجروح آماج دشمن است و در آستانه مرگ حتمی، به آغوش پدر بدهند و یا او خود نوزادش را طلب کند[۲۵] و او نیز فارغ البال مراسم سنتی مذهبی و یا عرفی را در باره او انجام دهد! اصولا دلیل چنین اقدام غریبی چه می تواند باشد؟! آیا چنان که شهرت دارد، این اقدام شگفت برای تقاضای آب از دشمن بوده است؟ این نقل نه مستند است و نه با سیره و روش و منش شخصیتی چون حسین علی سازگار می نماید. به ویژه تمام شواهد گواه آن است که در چند روز آخر، به رغم محدودیت برای حصول آب، به قدر کافی و به طور خاص برای رفع تشنگی آب در خرگاه حسین وجود داشته است. وانگهی، اصابت تیر درست به گلوی نوزاد یک ساعته، و آن هم احتمالا از مسافتی نه چندان کوتاه، چندان پذیرفتنی نمی نماید. آخر چگونه می توان پذیرفت که گلوی یک کودک چند ساعته و حتی چند روزه و آن هم قاعدتا در پارچه پوشیده، چنان دیده شده باشد که از فاصله احتمالا دور مورد اصابت تیر قرار گیرد؟ کدام تیرپران ماهری (حتی در جهان ورزش امروز) چنان مهارتی دارد؟ در هرحال مؤلف «سیره الحسین فی الحدیث والتاریخ» نیز چنین گزارشی در باره کودکی به نام علی اصغر و از جمله یکی بودن نامش با عبدالله را نامقبول می شمارد و حداقل در آن تردید می افکند.

در هرحال اگر سه پسر با نام مشترک علی برای امام حسین در کربلا لحاظ کنیم، باید اذعان کرد که اولین علی اکبر است و دومی علی اوسط و سومی علی اصغر.[۲۶] اگر داستان نوزاد درست باشد، قاعدتا این نام گذاری به وسیله دیگران و پس از واقعه بوده است. البته این نوع نام گذاری‌ها (هرچند نه به عنوان خاص) در آن روزگار متداول و سنت بوده است. چنان که دیدیم نام پسران و دختران علی نیز بسیار مشترک بوده و مثلا با عنوان محمد اکبر و محمد اصغر و یا زینب کبری و زینب صغری نام گذاری شده اند.

قابل ذکر این که اخبارالطوال و البدایه و ابن صباغ از فرزند چهارساله‌ای به نام عمر برای حسین یاد کرده اند. گفته شده این کودک خردسال همراه کاروان اسیران بوده و به کوفه و شام رفته و در نهایت به مدینه بازگشته است. البته همین مورخان داستان افسانه آمیزی در مورد این کودک چهارساله در شام نقل کرده اند که بر شبهه نادرستی وجود چنین فرزندی دامن می زند.[۲۷] همین طور اربلی و ابن رستم طبری از پسری به نام جعفر نیز یاد کرده اند که دقیقا دانسته نیست کیست و چه سرگذشتی داشته است.

منابع و پانوشت‌ها

[۱] . نیز بنگرید به: ابن عساکر، الامام الحسین، ص ۲۹۸؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، جلد ۵، ص ۹ و سبط ابن جوزی (تذکره الخواص، ص ۲۵۴-۲۵۶). مقدسی (آفرینش و تاریخ، ص ۹۰۴) نیز به طور کلی از نوزده تن از خاندان حسین یاد می کند که ظاهرا اشارتی به همان عدد نوزده است.

[۲] . مجلسی، بحارالانوار، جلد ۴۵، ص ۴۵.

[۳] . بری، الجوهره فی نسب الامام علی و آله، ص ۴۳ و ۵۰.

[۴] . مجلسی، بحارالانوار، جلد ۹۸، ص ۳۱۶.

[۵] . ابن سعد، طبقات، جلد ۷، ص ۲۰۹ و مقدسی، آفرینش و تاریخ، ص ۷۷۴ و ۹۰۴. .

[۶]. سید جعفر مرتضی العاملی در جلد سوم و هفدهم «سیره الحسین فی الحدیث والتاریخ» اقوال مختلف در باب حضور و عدم حضور لیلا و یا زمان مرگ او در مقطع پیش از کربلا و یا پس از آن آورده است. اما وی در مجموع نظر حضور این بانو در کربلا را ارجح می داند. ایشان از «الاغانی» ابوالفرج نقل کرده که مادر علی اکبر لیلای مشهور نیست بلکه‌ام ولد بوده است. وفق برخی اسناد ارائه شده در این کتاب لیلا تا مدتی پس از واقعه کربلا در قید بوده است.

[۷] . ابن سعد (طبقات، جلد ۶، ص ۴۳۹) نام این بانو را چنین ثبت کرده است: آمنه بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعودالثقفی، و امّها بنت ابی سفیان بن حرب. اما احتمال دارد بین لیلی و‌ام لیلی خلط شده باشد و این دو بانو یکی نباشند.

ابن قتیبه (الامامه والسیاسه، جلد ۲، ص ۱۲) از عبدالله بن حسین یاد می کند که جوانی بود برومند و خوش سیما که در کربلا به میدان آمد و به قتل آمد. روشن است که او همان علی اکبر است و چنین اشتباهی در نام علی در الامامه تا حدودی عادی می نماید.

[۸] . بلاذری، انساب الاشراف، جلد ۵، ص ۱۴۳-۱۴۵.

[۹] . ابن سعد، طبقات، جلد ۶، ص ۴۴۵ و جلد ۷، ص ۲۱۰؛ ابن اعثم، فتوح، جلد ۵، ص ۱۲۳؛ ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص ۸۰.

[۱۰] . مجلسی، بحارالانوار، جلد ۴۶، ص ۱۲.

[۱۱] . ابن شهرآشوب، مناقب، جلد ۳، ۲۵۷ و مجلسی، بحارالانوار، جلد ۴۵، ص ۴۲.

[۱۲] . ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۵۳.

[۱۳] . ابن اعثم،، فتوح، جلد ۵، ص ۱۱۴؛ مفید الارشاد، جلد ۲، ص ۱۰۶؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ص ۵۱؛ طبرسی، اعلام الوری، جلد ۱، ص ۴۶۴.

[۱۴] . ابن سعد، طبقات، جلد ۷، ص ۲۱۰.

[۱۵] . ابن اعثم، فتوح، جلد ۵، ص ۱۱۵.

[۱۶] . در باب اختلاف در باب در موضوع سن و سال و این که کدامین مهترند، بنگرید به جلد سوم «شرح الاخبار»، اثر قاضی نعمان، صفحه ۲۶۵.

[۱۷] . ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص ۵۲.

[۱۸] . محدث نوری در «لؤلؤ و مرجان» (ص ۲۹۹) به درستی یادآوری می کند شهرت دارد که امام حسین در کنار پیکر فرزند جوانش علی اکبر ابیاتی برخواند که با این مصرع آغاز می شد: «یا کوکبا ماکان اقصر عمره / . . .» اما این ابیات از آن شخصی به نام ابوالحسن تهامی (درگذشته به سال ۴۱۶) است که به مناسبت فوت پسر جوانش سروده و ربطی به داستان کربلا و امام حسین و فرزندش ندارد.

[۱۹] . مقدسی، آفرینش و تاریخ، ص ۷۷۴.

[۲۰] . ابن قتیبه (المعارف، ص ۲۱۴) آنجا که از علی کوچک صحبت می کند، مادرش را‌ام ولد می داند که اهل سند بوده و نامش سلافه و یا غزاله بوده است. از آنجا که منابع بسیاری مادر زین العابدین را شاهدختی ایرانی مشهور به «شهربانو» و یا همان سلافه و غزاله و یا نام‌های دیگر کنیز و‌ام ولد دانسته اند، از این رو می توان گفت مراد ابن قتیبه، از علی کوچک همان علی زین العابدین است. محقق دیگری نیز تصریح می کند علی اصغر همان علی دوم (زین العابدین) است. بنگرید به: برّی، محمد، الجوهره فی نسب الامام علی بن ابی طالب و آله، ص ۴۵. ابن صباغ (الفصول المهمه، جلد ۲، ص ۸۵۱) نیز زین العابدین را علی اصغر می خواند.

[۲۱] . مجلسی، بحارالانوار، جلد ۴۵، ص ۴۵.

[۲۲] . در ابن کثیر (البدایه، جلد ۸، ص ۲۰۲) عبدالله آمده که به احتمال زیاد برگرفته از طبری است. در کشف الغمه (جلد ۲، ص ۲۴۹) از پسری به نام عبدالله یاد کرده و البته به سرنوشتش اشارتی نکرده است. ابن رستم طبری (دلائل الامامه، ص ۷۴) از عبدالله شهید یاد می کند. احتمالا مراد همان علی اصغر باشد. در زرندی (معارج الوصول، ص ۹۷) عبدالله همان علی اصغر مشهور دانسته شده است. در مقاتل الطالبیین (ص ۵۹) و ارشاد مفید (جلد ۲، ص ۱۰۸) و ابن نما (مثیرالاحزان، ص ۵۲) و الفصول المهمه (جلد ۲، ص ۸۴۵) و حلی در المستجاد (ص ۱۶۱) نیز عبدالله و در «مناقب» ابن شهرآشوب (جلد ۳، ص ۲۵۹) نیز نام همین کودک مقتول عبدالله ذکر شده است. اما ابوالفرج هیچ اشارتی به علی اصغر ندارد. ابن سعد در طبقات (جلد ۶، ص ۴۳۹) از دو کودک مقتول حسین یاد می کند. یکی را بدون ذکر نام سه ساله معرفی می کند و دیگری همان ابوبکر است. البته ابن سعد اندکی بعد (ص ۴۴۰) به کشته شدن پسری خردسال در آغوش پدر با اصابت تیری در گلو اشاره می کند که روشن نیست همان طفل سه ساله است و یا دیگری. اما وی اندکی بعد (ص ۴۴۲) به قتل ابوبکر به دست حرمله کاهلی از بنی اسد تصریح می کند و این نشانه آن است که این همان علی اصغر مشهور است. اما اگر مراد از کودک سه ساله همان علی اصغر باشد، وی هرچند خردسال بوده ولی در هرحال نوزاد شمرده نمی شده است.

[۲۳] . قابل ذکر این که در مسعودی نامی از علی سوم برده نشده است.

[۲۴] . ابن طاوس، لهوف، ص ۶۹. نیز در همین مورد بنگرید به اختلاف روایات در لهوف و دیدگاههای انتقادی در این باب به: صادقی کاشانی، تصحیح و منبع شناسی کتاب الملهوف، با استفاده از ۵۷ نسخه خطی، تهران، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۵، ص ۱۹۸-۲۰۱.

[۲۵] . در اخبارالطوال (ص ۳۰۴) می گوید «. . .حسین برزمین نشست و کودک کوچک خود را خواست و او را در دامن نشاند . . .».

[۲۶] . اربلی در کشف الغمه (جلد ۲، ص ۲۴۹) ضمن نقل دو علی، نظر سه علی را درست تر می داند و آن سه را ذیل عنوان علی اکبر، علی اوسط و علی اصغر یاد می کند. ابن صباغ (الفصول المهمه، جلد ۲، ص ۸۵۱) نیز به ترتیب از سه علی یاد کرده است اما شگفت این که وی چند خط بعد زین العابدین را علی اصغر می خواند. ابن خشاب (تاریخ الموالید الائمه و وفیاتهم، ص ۲۰) به ترتیب از سه علی یاد کرده و سومی را علی اصغر خوانده است. در عین حال از فرزند دیگری به نام عبدالله یاد کرده که در کربلا کشته شده است. قابل تأمل این که مسعودی در التنبیه والاشراف (ص ۲۶۳) فقط از یک علی با عنوان «علی اکبر» نام می برد. اما همین عنوان «اکبر» نشان می دهد که باید علی «اصغر»ی وجود داشته باشد که به احتمال زیاد همان علی بن حسین زین العابدین است.

گفته شده استفاده از نام مشترک علی به دلیل شدت دلبستگی امام حسین به پدرش علی بن ابی طالب بوده است.

[۲۷] . اما ابن سعد در طبقات (جلد ۶، ص ۴۴۹) روایت یکسره متفاوتی دارد. او ضمن نقل اصل خبر مبنی بر کشتی گرفتن کودکی در محضر یزید و به فرمان او با فرزند یزید خالد نامی، می گوید نامش عمروبن حسن بوده و یازده ساله بوده است. وفق این نقل وقتی یزید از عمرو خواست با پسرش کشتی بگیرد، اوپاسخ داد دشنه‌ای به من و دشنه‌ای به او بده تا ما با هم بجنگیم و یزید گفت: از افعی جز افعی زاده نمی شود! مجلسی نیز در «بحارالانوار» (جلد ۴۵، ص ۱۴۳) همین خبر را آورده است. گزارش سید جعفر مرتضی العاملی نیز در جلد چهارم و بیست و دوم «سیره الحسین» (البته به استناد برخی منابع) مؤید همین نظر است. اما آیا در این قصه (که احتمال جعلی بودنش زیاد است)، نام عمرو و نام پدرش حسن در منابع بعدی به عمر و حسین تصحبف شده است؟ آیا مراد از حسن امام مجتبی است و یا حسن دیگر؟ از تشبیه یزید به افعی زادگی عمرو می توان گمانه زنی کرد که مراد همان امام حسن مجتبی است. البته اگر اصل خبر راست باشد، یازده ساله بودن بسی قابل قبول تر از کودک چهار ساله است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *