در میان مردمان با این غُل و زنجیر دین زندانیم, نوید اخگر
ماهی جانم از این قلاب میترسد چرا؟ قطرهء چشمم از این تالاب میترسد چرا؟ در فضای آسمان شهرمان مرغان عشق بال پرواز از نگاه سرد هر مرداب میترسد چرا؟ هر که در این کوچه می چرخد بگو هشدار از تاریخ ما آب انگور از خُم و خُمخانه و دولاب میترسد چرا؟ این روان آب در… ادامه مطلب »