عصر ایران؛ جعفر محمدی* – نه می توان تعارف کرد و نه پرده پوشی: حال مردم ایران، این روزها اصلاً خوب نیست؛ التهابِ زیر پوست جامعه حتی برای کند ذهن ترین آدم ها نیز قابل درک است؛ مردم نگران فردا هستند؛ بیشترشان وقتی به هم می رسند با نگرانی از یکدیگر می پرسند به نظرت چه خواهد شد؟ بسیاری در تدارک مهاجرت اند و بیش از آنها در حسرت رفتن؛ به جرأت می توان گفت ناامیدی فصل مشترک بسیاری از ایرانیان سال 1397 خورشیدی است؛ مردم نه وضع موجود را قابل تحمل می دانند و نه دورنمایی برای وضع مطلوب دارند… خلاصه می کنم: «مردم خسته اند».
چه باید کرد؟ آیا باید دست روی دست گذاشت و گسترش ناامیدی،فقر، بدحالی و فروپاشی جامعه را نظاره کرد؟ آیا باید جامعه بی اعتماد را با رسانه هایی از جنس آن سوی آب تنها گذاشت تا به هر سمتی که خواستند ببرند؟ آیا باید هر روز شاهد ناآرامی در گوشه کنار کشور بود که این هموطن شعار دهد و آن هموطن دیگر دستگیر کند؟… نه! این حق ایران نیست.
واقعاً چه باید کرد؟ پاسخ را جز در یک چیز نمی دانم: «بازگشت به مردم».
دهه 60 را به یاد بیاورید، جنگ بود و روزی نبود که جوانان کشور شهید و مجروح نشوند، برخی از شهرها در اشغال دشمن بودند و بسیاری دیگر زیر بمب و موشک، مواد غذایی و سوخت جیره بندی شده بود و مردم برای داشتن یک حلب روغن نباتی یا یک گالن نفت باید منتظر اعلام کوپن می ماندند، امکانات درمانی، آموزشی، تفریحی و … در حداقل ممکن بود اما جامعه دچار «فقر امید و بحران اعتماد» نبود چرا که مردم بین «خود و مطالبات شان» و «نظام و مطالبات نظام»، فاصله ای نمی دیدند، «افق دید مردم و نظام یکی بود» و «آرمان ها و اهداف، مشترک بود».
اینک اما واقعیت این است که بین نگاه و گفتمان مردم و نظام برآمده از دل همین مردم، فاصله افتاده است. مردم سبک های متعدد زندگی خود را می طلبند و نظام، فقط یک نوع سبک زندگی را به رسمیت می شناسد.
مردم خواستار بسط آزادی های سیاسی و اجتماعی اند ولی شورای نگهبان همچنان به سبک 30 سال پیش رفتار می کند و دایره انتخاب مردم را تنگ می کند یا دغدغه عده ای این است که نگذارند جوانان به کنسرت بروند یا خانواده ها مثل همه جای دنیا بتوانند مسابقات ورزشی را در استادیوم تماشا کنند.
مردم در سیاست خارجی، خواستار واقع گرایی مبتنی بر منافع ملی هستند ولی آنچه در عمل اجرایش را می بینند، خلاف اراده آنها و مبتنی بر شعارگرایی است.
مردم خواستار عدالت و شفافیت اند ولی می بینند که عده ای متصل به قدرت، منابع ملی را غارت می کنند و هیچگاه هم در برابر مردم محاکمه و مجازات نمی شوند.
همه این ها دست به دست هم داده اند تا حال ایران امروز ما، “بد” باشد و همین بدحالی، امیدبخش دشمنان ایران باشد؛ همین حاکمان سعودی یا اعضای سازمان منافقین را نگاه کنید که با چه شوق و مسرتی درباره اوضاع داخلی ایران حرف می زنند؟
«بازگشت به مردم» تنها راه نجات است. معنای بازگشت به مردم این است که نظام مانند دهه 60 ، افق های نگاه و عملکردش را با مطالبات مردم همسو کند. در آن دهه، آنچه اکثریت می خواست، نظام هم همان را می خواست؛ آیا امروز نیز همین گونه است؟
در این چند دهه، به دلایل مختلفی مانند نو شدن جمعیت، افزایش سطح تحصیلات و گسترش ارتباطات اجتماعی و … نوع نگاه ها و ادبیات مردم تغییرات مهمی کرده است و ضروری است نظام نیز خود را در این زمینه بروز کند و با مردم همسو شود. اگر این بازگشت راهبردی صورت پذیرد، نه فقط امید و نشاط به جامعه بازخواهد گشت که مردم با عزم جرم تری در کنار نظام شان خواهند بود و سختی ها و مشکلات را با توان و صبوری بیشتری تحمل خواهند کرد.
چندی پیش مقام معظم رهبری جمله مهمی را بیان کردند: “نظام جمهوری اسلامی چیزی جز ملّت ایران نیست” ؛ اگر همین یک جمله حکیمانه مبنای همه تصمیم گیری ها و عملکردهای همه مسؤولان کشور شود گذر از این دوران سخت و استحکام نظام و کشور کاملاً در دسترس خواهد بود. باید دید مردم در سیاست داخلی و خارجی چه می گویند و دقیقاً همان را اجرا کرد. منظور از مردم هم اکثریت هستند و نه الزاماً پر سر و صداها ؛ کسانی هم که نمی خواهند یا نمی توانند با مردم و نگاه ها و اهداف بروز شده مردم همسویی کنند، بی هیچ اغماضی کنار کنار شوند.
مردم باید با تمام وجود این تغییر و بروزرسانی را احساس و لمس کنند. آنها هم از این “در گذشته ماندگی” رنجورند و هم نمایش های ظاهری را خوب می شناسند و باور نمی کنند.
هر چند وضعیت کنونی تا همین الان نیز بسیار هزینه زا بوده است ولی هنوز هم دیر نیست و می توان اشتباهات را اصلاح کرد، سیاست ها و افراد مانع را کنار گذاشت، سوء تفاهم ها را بر طرف و “تطابق خواست های مردم و نظام” را مجدد برقرار کرد.
*صاحب امتیاز و سردبیر عصر ایران