در سال ۹۶ پیشبینی اینکه رییسجمهورِ دورهی دوازدهم، زیر بار مشکلاتِ بهمنوار کشور غرق میشود؛ چندان سخت و دشوار نبود. با این حال، بسیاری از کنشگران سیاسی این نوع پیشبینی را بدبینانه و حتی توهمآمیز دانستند و برای تسخیر نهاد ریاستجمهوری به رقابت پرداختند. آنچه سال قبل، صرفاً پیشبینی تلقی میشد؛ امروز صورت واقعیت به خود گرفته و حسن روحانی عملاً در مشکلات ریز و درشت داخلی و خارجی گرفتار آمده است. من به روحانی رأی ندادهام و طبعاً برای حمایت از او هم تعهدی و مسوولیتی بر دوش خود احساس نمیکنم؛ اما از آنجا که میکوشم منصف باشم؛ نقش و عملکرد او را در پدید آمدن وضع کنونی چندان پررنگ نمیبینم و نسبت دادن همهی مشکلات به او را عادلانه نمیدانم.
از این رو، در مورد آخر و عاقبت کار او نگران شدهام. تا آنجا که من میدانم اکثریت افرادی که در انتخابات سال ۹۶ به روحانی رأی دادهاند؛ از کردهی خود پشیماناند. اصلاحطلبان و بخصوص چهرههای مؤثر آنان، به سرعت در حال فاصله گرفتن از اویند و حمایت لفظی تعدادی از آنها از دولت نیز به نظرم از سر رفع تکلیف است. «اصولگرایان» نیز که گمان میرود روحانی به سوی آنان چرخیده است؛ بعضاً روشی کجدار و مریز در برابر او برگزیدهاند در حالی که جناحهای تندروتر آنان همچنان تیغ حملات خود علیه او را تیزتر میکنند.
با این حساب، حسن روحانی ضمن آنکه در برابر کوهی از مشکلات قرار گرفته، عملاً بی پناهترین رییسجمهور دوران پس از انقلاب است. او هر از چندی «بستهای اقتصادی» برای درمان گرفتاریها ارائه میکند، اما این «بستهها» امکان «باز» کردن گرهی از معضلات کشور را ندارد. به گمانم روحانی بیش از دیگران بداند که اقتصاد ایران به سیاست گرهای ناگشودنی خورده است و بدون حل معضل سیاسی، «بستهها» فقط به در بسته برخورد می کنند. روحانی اما چه قدرتی برای گشودن مشکل سیاسی دارد؟ هوادارانش می گویند که او حداکثر ۲۰ درصد قدرت را در اختیار دارد. به فرض صحت این موضوع، اما ۲۰ درصد قدرت در کجای دنیا از پس مسوولیت صد درصدی برای حل مشکلات بر آمده است؟
به نظرم منتقدان روزافزون روحانی که تا همین ماههای اخیر بر قلّت بضاعت و امکانات او تأکید میکردند این روزها به کلی این مساله را نادیده می گیرند و از او انتظار گره گشایی بحرانهای بزرگ را دارند. با این روند، روحانی به زودی به هدف سهل و مشروعی برای شکستن تمام کاسه کوزهها بر سرش در میآید و از این جهت به نظرم آیندهای ناگوار در انتظار اوست. آیا او که گفته میشود فردی «زیرک» است، از شرایط خود آگاه است؟ یا اینکه با چسبیدن به صندلی ریاستجمهوری سرنوشت «قربانی» را برای خود انتخاب کرده است؟