علیرضا بهرامی، روزنامهنگار و فعال رسانه ای در یادداشتی نوشت: «امسال مسؤولان و دولتمردان حوزههای مختلف، در روز گرامیداشت خبرنگار و حتی چند روز پیش از آن، به طرز بیسابقهای برای تبریک گفتن به خبرنگاران و روزنامهنگاران، در دفتر رسانهها حضور یافتند.
عصرایران:
مسؤولان و دولتمردان احتمالا بنا به این دلیلها این حضور چشمگیر را رقم زدند که یا گمان میکنند آنکه در روزهای سخت پیش رو ممکن است کاری از دستش بربیاید، رسانهها هستند، یا از ترس آنچه در هفتهها و ماههای آینده محتمل است پیش آید، خواستند که رسانهها را تشویق کنند با آنها مهربانتر رفتار کنند و به اصطلاح، هوایشان را داشته باشند!
سخن آخر را همین ابتدا مینویسم: برای مسؤولان و حاکمیت ما تقریبا راه بهینهای نمانده است، جز حرکت منطقی، برنامهدار و تضمینشده بهسمت داشتن «رسانههای آزاد».
کمپین روشنگرانهی وضعیت مالی و اقامتی فرزندان مسؤولان (آقازادهها) رفته رفته جواب عکس میدهد. طبق آنچه در صفحههای شخصی مردم قابل مشاهده است، پیوستن مسؤولان به این کمپین و ارایهی توضیح در اینباره، نهتنها به افزایش اعتماد عمومی منجر نشده، بلکه مردم را بیاعتمادتر و البته پرخاشگرتر کرده است؛ چراکه اکنون مدیران و مسؤولان را دروغگو و دغلباز هم خطاب میکنند.
در پی بروز مشکل در مرحلهی ممیزی و صدور مجوز آلبوم موسیقی یک خوانندهی پاپ، این تصور تقویت میشود که شعرهای اصلاحیهخورده، دارای مضمونهای سیاسی و اجتماعی هستند. بعد معلوم میشود که شعرها عمدتا مشکل اروتیسم و جنسی دارند که در عرف فرهنگی ما نیز پذیرش ندارد. مردم همچنان بر باور اولیه هستند و قطعا اگر این فضا بهشکل برنامهریزی ایجاد شده باشد، از این آلبوم در زمان عرضه حمایت خواهد شد، چون مردم مقابله در برابر خواست حاکمیت را وظیفهی خود میدانند.
تصویرهایی منتشر میشود از لبیک گفتن مردم ترکیه به خواست رییسجمهورشان مبنی بر فروش ارزهای در خانه مانده؛ برای تقویت پول ملی. در ایران اما پس از هر بار ارایهی بستهی پولی ازسوی رییس جمهور یا معاون اولش، مردم خلاف خواسته و توصیهی آنها رفتار میکنند. در این میان، انتشار تصویر آتش زدن فتوکپی دلار آمریکا در تجمع اعتراضی حوزهی علمیهی قم، بر بیاعتمادی مردم میافزاید. برخی در صفحههای مجازیشان مینویسند که مسؤولان و روحانیت ما اگر به کاری که میکرد واقعا اعتقاد داشت، خود دلار را به شکل نمادین به آتش میکشیدند، نه تصویری از آنرا.
در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، اسحاق جهانگیری بهعنوان یک پدیده جلوه کرد و خیلی از تحولخواهان اعلام کردند که در انتخابات آینده، حتما به او رای خواهند داد؛ چون رییس جمهور آیندهی کشورشان را از همین حالا انتخاب کردهاند. اینروزها در بازار، دو عبارت طنز وجود دارد: یکی «کاغذ صالحی» (اشاره به وعدههای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر ساماندهی واردات، بازار و قیمت کاغذ) و دیگری، «دلار جهانگیری» (ناظر بر مبنای دلار 4200 تومانی در بستهی نخست ارزی که عرضه شد).
به هر حال، اسحاق جهانگیری که بهعنوان یک فرد قابل اتکا ارتقاء یافته بود، در حال حاضر به سوژهی طنز تقلیل یافته است. چرا؟ چون تنها چند هفته پس از آن شبی که مردم به آقای جهانگیری اعتماد کردند که بهعنوان معاون اول رییس جمهور، در قاب تلویزیون حاضر شد و به همه قول و اطمینان داد که از فردا، بحران بازار ارز کشور کنترل خواهد شد، همین مردم در معرض کولاک خبرهایی قرار گرفتند که از فساد گسترده و متهم به سازمانیافتگی در زمینهی سوء استفادههای کلان از بستهی ارزی، آنهم توسط برخی وابستگان و نزدیکان مقامات و مسؤولان حکایت داشت.
پس پرسش اساسی این است: مردم چرا باید به دولتمردان و حاکمیت اعتماد کنند؟
در کشورهای توسعه یافته، به دو منظور بر وجود رسانههای آزاد اعتقاد دارند؛ یکی اینکه معتقدند و یقین دارند که فساد اداری با وجود رسانههای آزاد، بهشدت کاهش مییابد و کنترل میشود. دیگر اینکه به این مهم رسیدهاند که مردم، به مسؤولان پاسخگو اعتماد بیشتری دارند.
پس یک راه بیشتر پیش روی ما نمانده است: وجود رسانههای آزاد…»