سطح تنش های لفظی میان ایران و امریکا بر سر «تنگه هرمز» و عبور و مرور نفتکشها در «خلیج فارس» و «دریای عمان» بار دیگر بالا گرفته است. ایران یک مانور نظامی در دهانه تنگه هرمز برگزار و یک موشک ضد ناو را در این رزمایش آزمایش کرده که از جزیره «سیری» به سوی تنگه هرمز شلیک شده است.
در حالی که امریکا آماده از سرگیری مجدد تحریم های نفتی علیه ایران می شود که با توافق هسته ای رفع شده بود، ایران می گوید اگر نتواند نفت خود را از خلیج فارس صادر کند، به هیچ کشور دیگری هم اجازه چنین کاری نمی دهد؛ تهدیدی مبنی بر قطع صادرات نفتی از خلیج فارس در سیامین سالگرد «جنگ نفتکشها» که تنها جنگ مستقیم ایران و امریکا در تاریخ به شمار می رود.
فرامرز داور, ایرانوایر:
در آخرین ماه های جنگ ایران و عراق، سطح نبرد به آب های خلیج فارس کشیده شده بود. «جعفر شیرعلی نیا»، تاریخ نگار جنگ ایران و عراق می نویسد که استراتژی ایران در سال 1366، مقابله به مثل در دریا بود: «اگر خلیج فارس برای ما امن نباشد، برای هیچ کس امن نیست.»
این جمله ای است کاملا مشابه با آنچه که «حسن روحانی» اخیرا در تهدید امریکا در موضوع بازگشت تحریم های نفتی گفته بود.
خامنه ای: حضور امریکا در خلیج فارس را جنگ حساب می کنیم
«علی خامنه ای»، رییس جمهوری ایران در اردیبهشت سال 1365 گفته بود حضور امریکا را در خلیج فارس یک جنگ به حساب می آوریم و ضربات خود را به پیکر «شیطان بزرگ» وارد خواهیم کرد.
اما با شدت گرفتن ناامنی در خلیج فارس برای نفتکش ها، کویت رسما از امریکا و شوروی دعوت کرد تا نفتکش های کویتی با پرچم و در حفاظت این دو کشور در خلیج فارس حرکت کنند.
امریکا و شوروی هردو دعوت کویت را پذیرفتند، هرچند در عمل، امریکا میدان دار بود. درخواست عبور نفتکشها با پرچم این دو کشور در خلیج فارس با اعتراض شدید ایران رو به رو شد.
«اکبر هاشمی رفسنجانی»، جانشین وقت فرمانده کل قوا در جنگ این درخواست را «حرکت بچه گانه ای» خواند و گفت: «کشورها در گذشته برای حفظ نوکری خود، زیر پرچم کشورهای استعمارگر می رفتند.»
او این موضوع را به وزیر خارجه عمان، کشوری که در سوی دیگر تنگه هرمز قرار دارد، گفت.
هاشمی رفسنجانی به وزیر خارجه عمان گفته بود که عراق از آسمان کویت برای حمله به کشتی ها در خلیج فارس استفاده می کند. او به عمان پیام داد که از عراق خواسته شود به این رفتار پایان دهد و از کویت هم درخواست شود ارتش قدرت های خارجی را به خلیج فارس نکشاند.
یک سال پیش از آن، یعنی مهرماه سال 1365، «شورای امنیت» سازمان ملل متحد با تصویب «قطعنامه 598»، درباره جنگ نفتکش ها به ایران هشدار داد و خواست که نقش شورا را در حل این اختلاف بپذیرد. قطعنامه در ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد صادر شده بود که اجرای مفاد آن برای امضا کنندگان الزامی است.
افزایش تنش در یک بعدازظهر بهاری
با افزایش تعداد درگیری ها در آن زمان، ایران بارها از کویت خواست از کمک گرفتن از امریکا و شوروی دست بکشد. هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه بیست و هشتم فروردین سال 1366 خطاب به کویت گفت: «اگر واقعا امنیت خلیج فارس را می خواهید، هیچ نیازی به کمک شوروی و امریکا نیست بلکه لازم است که این دو کشور به عراق اجازه ندهند که کشتی های نفتکش و تجاری را مورد حمله قرار دهند تا هیچ مقابله به مثلی هم از سوی ایران نشود.»
اما نه تنها با ادامه تنش ها، امریکا و شوروی از خلیج فارس بیرون نرفتند که بریتانیا هم نیروی دریایی خود را در تنگه هرمز افزایش داد.
بعدازظهر روز هجدهم اردیبهشت سال 1366، ساعاتی پس از آن که علی خامنه ای، رییس جمهوری وقت ایران از شوروی خواست منافعش را به خطر نیاندازد و وارد خلیج فارس نشود، گروهی از نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به یک کشتی متعلق به این کشور حمله کردند.
البته در اظهارنظرهای رسمی و خاطرات مقام های ایرانی، از جمله اکبر هاشمی رفسنجانی آمده است که این حمله بدون هماهنگی انجام شده بود. حتی به نوشته «جعفر شیرعلی نیا» در کتاب «دایره المعارف مصور جنگ ایران و عراق»، دستور تنبیه عاملان حمله هم داده شد. اما با رسیدن عاملان حمله به تهران و تغییر جو موجود، تشویق شدند و هدیه گرفتند.
روح الله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی در آن زمان به فرمانده نیروی دریایی سپاه فرمان داد که دیگر بدون هماهنگی حمله ای انجام نشود. ولی بیست و ششم اردیبهشت، یعنی هشت روز پس از این حمله، یک کشتی دیگر شوروی این بار به یک مین در خلیج فارس برخورد.
هم زمان با بالاگرفتن تنش ها در خلیج فارس، کنگره امریکا طرح حفاظت و اسکورت از نفتکش ها را تایید کرد و به نیروی دریایی ایالات متحده اجازه داد تانکرهای نفتی در خلیج فارس را برای جلوگیری از حمله ایرانی ها به آن همراهی کند.
شیوه ایران در تلافی حملات عراق، نبرد چریکی و نامتقارن بود. ایران با پیش بینی مسیر و حرکت کشتی های اسکورت، با شناورهای کوچک تندرو سپاه حمله یا مین های ضدکشتی در مسیر آنها رها می کرد؛ این اقدامات سطح تنش در خلیج فارس را بالاتر بردند.
جنگ نیابتی ایران و کویت؟
در مقررات دریایی، کشتی ها متعلق به کشوری محسوب می شوند که پرچم آن را به اهتزاز درآورده اند. نصب پرچم امریکا و شوروی بر نفتکشهای کویتی، به معنای تعلق این کشتی ها به کشوری غیر از کویت بود.
امریکا پس از مصوبه کنگره، در اوایل تابستان 1366، پرچم های خود را بر روی گروهی از نفتکش های کویت نصب کرد و با اسکورت آن ها، راهی عبور از تنگه هرمز شد. علی خامنه ای، رییس جمهوری وقت ایران گفته بود:«برای ایران پرچم کشتی ها مهم نیست. اگر کشتی ایران را بزنند، کشتی کویتی را با هر پرچمی می زنیم.»
در حالی که کاروان نفتی کویت با همراهی نیروی دریایی امریکا تنگه هرمز را رد کرده بود، یکی از نفتکشهایش صبح روز دوم مرداد 1366 به مین های ایرانی برخورد کرد.
شیخ «صباح الاحمد الصباح»، وزیر خارجه کویت که در حال حاضر امیر این کشور است، گفته بود ما نمی دانیم چرا مقام های ایران تا این اندازه از اقدام کویت عصبانی هستند. ما تا به حال کوچکترین تهدیدی علیه ایران انجام نداده ایم.»
معترضان ایرانی در مرداد سال 1366 سفارت کویت در تهران را اشغال کردند و اسنادی را در معرض نمایش قرار دادند که ادعا می کرد دیپلمات های کویتی در ایران برای عراق «جاسوسی» می کردند.
مقام های رسمی ایران می گفتند که عراق برای حمله به کشتی های ایرانی، از آسمان کویت عبور می کند و اعلام کرده بودند که از این به بعد به تلافی حمله عراق به تاسیسات نفتی و چاه های نفت ایران، به تاسیسات و مراکز نفتی متحدان این کشور حمله خواهد کرد.
پاسخ امریکا هم تهدید متقابل و غیرمستقیم ایران بود: «ایالات متحده هر شناوری را که در حال مین ریزی در دریا باشد، هدف قرار خواهد داد.»
هر دو این تهدیدها به فاصله بسیار کوتاهی عملی شدند.
میرحسین موسوی: خلیج فارس پر از مین و جای خطرناکی است
فاصله این تهدید تا عمل کم تر از دو ماه بود. «میرحسین موسوی»، نخست وزیر وقت ایران در هجدهم مرداد ماه همین سال گفت: «خلیج فارس تا زمانی که ابرقدرت ها بخواهند تردد داشته باشند و بخواهند علیه ملت ما عمل کنند، پر از مین خواهد بود و جای خطرناکی برای این کشتی ها است.»
نیروی دریایی امریکا روز 30 شهریور 1366، یعنی در هفتمین سالگرد شروع جنگ ایران و عراق، یک کشتی تدارکاتی ایران را که در حال مین ریزی در دریا بود، در نقطه ای بین بحرین و قطر هدف گرفت. کشتی ایرانی، «ایران اجر» نام داشت. نیروی دریایی امریکا در یک مراسم رسمی، بدون مزاحمتی از سوی ایران، ایراناجر را سوراخ و در خلیج فارس غرق کردند.
ایراناجر یک کشتی آبی – خاکی تدارکاتی بود که در زمان «محمدرضا شاه» از ژاپن خریداری شده بود و نامش قبل از انقلاب بهمن 1357، «آریا رخش» بود.
امریکایی ها می گفتند با زیرنظر گرفتن ایراناجر، متوجه شده اند شبهنگام اقدام به مین ریزی می کند. اما ایران با وجود تهدیدهای پیشین بر مین گذاری خلیج فارس، این اقدام را تکذیب کرد.
علی خامنه ای، رییس جمهوری وقت ایران در زمان حمله به ایراناجر، برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک به سر می برد. او در سخنرانی خود، ایراناجر را یک کشتی تجاری معرفی کرد.
گشودن آتش بین نظامیان ایران و امریکا پس از آن دیگر به اقدامی روزمره بدل شد. دو هفته پس از غرق کردن کشتی ایرانی توسط امریکا، درگیری دیگری بین نیروهای دریایی این کشور و نیروی دریایی سپاه به وجود آمد. امریکا به نیروهای ایرانی در جزیره «فارسی» حمله کرد؛ جایی که ربع قرن بعد نیروهای سپاه گروهی از تفنگداران نیروی دریایی امریکا را چند روز پیش از اجرایی شدن توافق هسته ای «برجام» دستگیر کردند.
امریکا در شانزدهم مهرماه به پنج قایق نیروی دریایی سپاه که مشکوک به مین ریزی در خلیج فارس تشخیص داده بود، حمله کرد. چهار قایق سپاه غرق شد و یک بالگرد امریکا سقوط کرد. سقوط این بالگرد توسط موشک دوش پرتاب «استینگر» انجام شد. این موشک را به گفته جعفر شیرعلی نیا، ایران از «مجاهدین» افغان که با شوروی می جنگیدند، خریده بود.
کمتر از یک دهه پیش از آن نیز ارتش شاهنشاهی ایران این موشک های دوش پرتاب را در نبرد «ظفار» برای نجات سلطنت «سلطانقابوس» و حفظ تمامیت ارضی عمان به کار برده بود.
در جریان نبرد در جزیره فارسی، شماری از زبده ترین نظامیان ایران کشته شدند. ایران تهدید به تلافی کرد و وعده اش را یک هفته بعد، در بیست وسوم مهرماه، ابتدا با حمله به یک نفتکش امریکایی و یک روز بعد با حمله به یک نفتکش کویتی با پرچم امریکا عملی کرد. هر دو این نفتکش ها در یکی از بنادر کویت پهلو گرفته بودند.
این بار امریکا تهدید به تلافی کرد که عملی شدن آن، نبرد نظامی ایران و امریکا در خلیج فارس را وارد مرحله ویرانگری کرد.
حمله امریکا به سکوهای نفتی ایران
تلقی ایالات متحده از محل برنامه ریزی و ستاد فرماندهی شلیک موشک های ایران به این دو نفتکش، سکوی نفتی ایران در جزیره «رستم» بود که ترمینال نفتی «رشادت» در آن قرار داشت.
نیروی دریایی امریکا روز بیست و هفتم مهر با چهار ناو جنگی به این سکوی نفتی حمله و پس از فرصتی 20 دقیقه ای برای خروج نیروهای ایرانی، آن را نابود کرد. سکوی نفتی ایران که هدف توپ های سنگین قرار گرفته بود، ابتدا به طور کامل منهدم نشد و نیروی دریایی امریکا گروه انفجاری را عازم این سکو کرد.
همزمان، یک گروه کماندویی امریکا هم به میدان نفتی «رسالت» که در 9 کیلومتری شمال جزیره رستم بود، حمله و آن را نابود کردند. امریکا اعلام کرد روی سکوی رسالت، تجهیزات راداری و مخابراتی نصب است. میدان های نفتی ایران روزها پس از حملات امریکا، در آتش می سوختند. این دو سکو بین 20 تا 25 هزار بشکه نفت در روز تولید می کردند. خسارات وارده به آن ها، 500 میلیون دلار تخمین زده شد.
«رونالد ریگان»، رییس جمهوری امریکا ساعاتی پس از حمله، در بیانیه ای که از انهدام سکوهای نفتی رشادت و رسالت ایران خبر می داد، این سکوها را پایگاه های نظامی خواند که ایران از آن ها در حمله به کشتیرانی غیرجنگی استفاده می کرد.
مقام های سیاسی و نظامی ایران استفاده نظامی از سکوی نفتی را رد کردند و جمهوری اسلامی ایران در نامهای به دبیرکل سازمان ملل متحد، اعلام کرد که این حملات را تلافی می کند. جنگ میان ایران و امریکا عملا آغاز شده بود اما روند آن ثابت نبود و تند و کند می شد.
پس از حمله امریکا به سکوهای نفتی ایران، ایران این بار چند موشک به سوی یکی از ترمینال های نفتی کویت شلیک کرد. امریکا این حمله را به حمله به خاک کویت و نه نفتکش های کویتی با پرچم امریکا دانست و از واکنش مستقیم به آن خودداری کرد. ایران ثقل حملات خود را از دریا به زمین انتقال داد و خلیج فارس چند ماه آخر سال 1366 آرامتر شد.
هرچند در بهمن ماه آتشبارهای ایران، بالگردهای امریکایی را بر فراز سکوی نفتی ایرانی هدف قرار دادند و درگیری هایی رخ داد اما کشتی های مین یاب بریتانیا، هند و بلژیک پس از یک ماه تجسس، با پیدا کردن فقط چهار مین، منطقه را ترک کردند.
هفت فروند کشتی جنگی بریتانیا و سه فروند کشتی نظامی امریکا هم در اسفند سال 1366 از خلیج فارس رفتند. چند هفته آخر این سال طوفانی، کمابیش آرام سپری شد.
نبرد بی سابقه ایران و امریکا؛ عملیات آخوندک و یک فاجعه انسانی
بیست و چهارم فروردین سال 1367 شروع دوره ای بی سابقه از درگیری دریایی ایران و امریکا بود. در این تاریخ، ناو امریکایی «ساموئل بی رابرتز» با یک مین ایرانی که توسط نیروی دریایی سپاه پاسداران در دریا رها شده بود، برخورد کرد.
ناو آسیب دید و شماری از نفرات آن مجروح شدند اما به دلیل این که در منطقه ای با مین برخورد کرد که از سوی کشتی های بریتانیا، ایتالیا و بلژیک پاکسازی شده بود، نگرانی درباره ثمربخش بودن مین روبی ها بالا گرفت.
به تلافی برخورد با مین، امریکا یک بار دیگر اما این بار با دستور مستقیم رونالد ریگان، به سکوهای نفتی ایران حمله کرد. سه ناو نیروی دریایی امریکا سکوهای نفتی «نصر» و «سلمان» را هدف قرار دادند و نابود کردند که بر میزان صادرات نفتی ایران اثر منفی فوری می گذاشت. ناوچه «جوشن» ایران هم که حوالی سکوی نفتی قرار داشت، با حمله نیروی دریایی امریکا غرق شد و 11 نفر از سرنشینان نظامی آن کشته شدند.
ایران در جواب این اقدام، به دو کشتی، یکی با پرچم امریکا و یک کشتی با پرچم پاناما در خلیج فارس حمله کرد. در پاسخ به این حمله، هواپیماهای ارتش امریکا قایق های تندرو سپاه را هدف گرفتند.
سه قایق تندرو ایران با نیروهای امریکایی درگیر شدند که به غرق شدن یکی از آن ها انجامید و باقی به جزیره «ابوموسی» برگشتند. دو خلبان امریکایی بالگرد «کبری» در این درگیری کشته شدند و یک بالگرد هم در نزدیکی ابوموسی سقوط کرد.
بعداز ظهر روز بیست و هشتم فروردین، ناوشکن «سهند» در دهانه تنگه هرمز هدف حمله های موشکی هواپیماهای امریکا قرار گرفت و دقایقی بعد در آب های خلیج فارس فرو رفت. از خدمه ناوشکن سهند، ۴۵ نفر کشته شدند.
شماری از خدمه سهند با پریدن در آب های خلیج فارس، توانستند خود را نجات دهند. نیروی های ایرانی ساعاتی پس از درگیری و در شرایطی که شب شده بود، آن ها را از روی آب جمع کردند و به داخل خاک ایران برگرداندند. ناخدا یکم، «علی رضایی»، فرمانده دوم ناوشکن سهند که از مهلکه جان سالم به در برده بود، حمله به سهند را این طور روایت کرده است: «حالتی بود که انگار آتش میپاشیدند روی ناو. بعد هم پاشنه ناوشکن را زدند که از وسط ترکید؛ یعنی از وسط دو قسمت شد. سینه کشتی کشید بالا و رفت پایین. کل قضیه هفت هشت دقیقه بیشتر طول نکشید.»
دو ساعت بعد ناوشکن «سبلان» که خواهر خوانده سهند بود، هدف حملات مشابهی قرار گرفت و با یک بمب هدایتشوندهٔ لیزری، از وسط ترک برداشت و خسارات سنگینی دید. یدککشهای ایرانی، سبلان را به بندرعباس برگرداندند. این کشتی جنگی اکنون از مجهزترین ادوات نظامی ایران در دریا است.
ایران به تلافی حمله امریکا، به سکوی نفتی امارات حمله کرد که در نتیجه آن، یک یدک کش امریکایی غرق شد و یک کشتی نفتی بریتانیا آتش گرفت. امریکا در پاسخ، چند ناوچه موشک انداز ایران را غرق کرد که به کشته شدن شمار دیگری از نظامیان ایران انجامید. ساعاتی بعد رییس جمهوری امریکا اجازه حمله به هدف های ایران در شمال خلیج فارس را صادر کرد.
سکوهای نفتی ایران در نزدیکی جزیره سیری و «ساسان» بمباران شدند. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود در سی ام فرودین 1367 از قول دریادار«محمدحسن ملک زادگان»، فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش ایران نوشته است: «64 نفر شهید شدند، یک ناو و یک ناوچه از دست رفت.»
کمتر از یک ماه بعد، عراق حملات گسترده ای به نفتکش های ایرانی آغاز کرد. در جریان یکی از این حملات، عراق به ترمینال نفتی جزیره «لارک» در خلیج فارس حمله کرد که عمده ترین حمله به تاسیسات نفتی ایران بود. با این حمله که در بیست و چهارم اردیبهشت رخ داد، بزرگترین نفتکش آن زمان جهان در اسکله ایران آتش گرفت و همزمان یک نفتکش اسپانیایی هم که در حال بارگیری بود، از بین رفت.
در نبرد مستقیم دیگری میان ایران و امریکا، نیروی دریایی ارتش ایالات متحده در یازدهم تیرماه، در حالی که یک نفتکش دانمارکی را اسکورت و نفت عربستان سعودی را حمل می کرد، با ناوچه توپدار ایران درگیر شد و دو فروند از آن را غرق کرد. یک روز پس از این برخورد، نیروی دریایی سپاه با ناوها و بالگردهای امریکایی درگیر شد.
در جریان این درگیری، یک قایق سپاه غرق و یک بالگرد ارتش امریکا ساقط شد. اما ساعاتی بعد اتفاقی فاجعه بار رخ داد که نه به جنگ مستقیم دریایی ایران و امریکا که به هشت سال نبرد ایران و عراق هم خاتمه داد؛ ناو امریکایی این بار یک فروند هواپیمای مسافربری ایران با 290 نفر مسافر غیرنظامی را سرنگون کرد.
ایران بلافاصله اعلام کرد که به دنبال تلافی این حمله نیست اما به نحوی واکنش می دهد که از تکرار چنین تجربیاتی جلوگیری کند. ولی دو هفته بعد، با وجود ابراز مخالفت های فراوان قبلی، قطعنامه 598 را پذیرفت که به معنی شروع آتش بس با عراق بود.
پایان بزرگترین نبرد دریایی در جهان پس از جنگ جهانی دوم
عملیات نیروی دریایی امریکا در نبرد با ایران در خلیج فارس که عملیات «آخوندک» نام داشت هم به این ترتیب برای ایالات متحده به پایان رسید.
جنگ با خساراتی اساسی به نیروی دریایی ایران خاتمه یافت اما نیروهای نظامی غربی، به ویژه نیروی دریایی ارتش امریکا در خلیج فارس ماندگار شدند. بحرین که در میانه جنگ نفتکش ها اعلام کرده بود به امریکا پایگاه نمی دهد، میزبان ناوگان پنجم نیروی دریایی امریکا شد.
ایران از امریکا به دلیل ساقط کردن هواپیمای مسافربری خود به دیوان بین المللی دادگستری در لاهه شکایت کرد. پیش از بررسی دیوان، دو کشور خارج از دیوان مصالحه کردند. دولت امریکا پرداخت 55 میلیون دلار به خانوادههای قربانیان و 40 میلیون دلار برای غرامت ناشی از سقوط هواپیمای مسافربری را قبول کرد.
سپس بار دیگر ایران از حمله امریکا به سکوی های نفتی خود در جریان جنگ به دیوان شکایت کرد اما همزمان، امریکا هم شکایت متقابلی به دیوان برد که می گفت ایران از سکوهای نفتی استفاده نظامی می کرده است. دیوان شکایت ایران را رد کرد و با رد شدن شکایت ایران، شکایت امریکا را هم فاقد مبنا خواند.
نبرد یک ساله ایران و امریکا در خلیج فارس که در سال 1366 شروع و در سال 1367 تشدید شده بود، با رای دیوان درباره سکوی های نفتی، عملا پرونده آن بسته شد.
این جنگ و درگیری طوفانی در بهار سال 1367، بزرگترین نبرد نظامی دریایی از زمان پایان جنگ دوم جهانی تاکنون بوده است.