هیچ کس به درستی آمار زندانیان خارج از کشور را نمی داند. معمولا اخبار پراکنده ای از سوی «اداره امور ایرانیان» وزارت امور خارجه منتشر می شود که با کنار هم گذاشتن آن ها، می توان تخمین زد حدود چهار هزار ایرانی هم اکنون در زندان های بیرون از ایران به سر می برند.
اگرچه به نظر می رسد آمار واقعی این زندانیان از عددهایپراکنده ای که به تفکیک کشورهای مختلف اعلام شده اند، به مراتب بیشتر است. زیرا تعداد کسانی که خبر زندانی شدن خودرا از خانواده ها و مراجع رسمی کشور پنهان کرده و وانمود می کنند در کشورهای محل سکونت خود در حال اشتغال یا تحصیلهستند، کم نیستند.
ایرانوایر: ماهرخ غلامحسین پور
«حسین پناهی آذر»، معاون امور کنسولی وزیر امور خارجه ایران اخیرا به «ایرنا» گفته است نزدیک به دو هزار و 916 ایرانی در زندان های خارج از ایران به سر می برند و بیشتر این افراد در ترکیه نگهداری می شوند.
براساس آمارهای پراکنده اعلام شده، بیش ترین آمار زندانیان ایرانی متعلق به کشور ترکیه، امارات متحده عربی، مالزی، اندونزی، ترکمنستان، ژاپن و تایلند است اما کشورهای دیگری همچون کویت، ارمنستان، پاکستان، عربستان سعودی، مصر، عمان ، جمهوری آذربایجان، چین، ایتالیا، سومالی، عراق، یونان و استرالیا نیز پذیرای زندانیانی با ملیت ایرانی هستند.
در مورد تعداد زندانیان ایرانی ساکن اروپا هم مثل سایر کشورها، آمار منسجمی وجود ندارد اما همین آمارهای اعلام شده پراکنده هم از 35 تا 485 نفر متغیر بوده اند.
با این که تا کنون طرح های مختلفی همچون امضای قرارداد استرداد مجرمین، خرید زندان زندانیان ایرانی یا تعیین بودجه سالانه برای امکان گرفتن وکیل برای این زندانیان مطرح و در مواردی انجام شده، اما هیچ کدام به طور کامل و مستمر اجرایینشده اند.
جرم اغلب زندانیان ایرانی در خارج از کشور به مواد مخدر و قاچاق انسان گره خورده است. آن طور که آزادشدگان گفته اند،شرایط ایرانیان ساکن زندان های جنوب شرق آسیا همچون مالزی و اندونزی به مراتب دشوارتر از شرایط زندانی های دیگر نقاط جهان است.
«ایرج خادمیون» مدت پنج سال در زندان «سونگای بلوی» مالزی به جرم قاچاق مواد مخدر زندانی بوده است. او می گوید در این پنج سال بارها به خودکشی فکر کرده است: «نمی توانید شرایط غیرانسانی آن جا را تصور کنید. چیزی نیست که من بتوانم با کلماتم توصیفش کنم. با این که چند سال از آزادی ام گذشته اما شبی نیست که کابوس آن جا را نبینم. در واقع، آن پنج سال فاجعه بار تاثیری فراموش نشدنی روی بقیه عمرم گذاشت. وقتی یک نفر از من سوال می کند چه طور بود؟ نمی دانم از کدام بخش و از کجا شروع کنم. برای همین هم سکوت می کنم. بارها در اوایل دستگیری به خاطر این که زبان آن ها را متوجه نمی شدم، مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. همان ابتدا چیزهایی از من پرسیدند که درک نمی کردم. فقط می خواستم مانع برخورد فیزیکی بشوم برای همین هم با پایین و بالا کردن سرم، سعی می کردم جواب بدهم.بعدها متوجه شدم هر کدام از آن حرکات غیر ارادی که از ترس خشونت فیزیکی انجام می شد، عملا تبدیل به یک دلیل محکم و مستدل برای اتهاماتم در پرونده شده اند. این اتفاق تقریبا برای 90 درصد زندانیان ایرانی رخ داده بود. آن ها تا آخرین دقایق آزادی در اداره مهاجرت باز هم سعی می کردند مطمئن شوند که من حتی یک ریال با خودم ندارم و تا دم سوار شدن به هواپیما، وقتی با پلیس همراه داشتم پله ها را دو تا یکی بالا می رفتم،تهدید می کردند که مرا برمی گردانند.»
زندانی های ساکن جاکارتا به «ایران وایر» می گویند در سیستم قضایی اندونزی، رابطه زندانی با زندانبان و سیستم رسیدگی کننده بر پایه رشوه و ارتشا بنا گذاشته شده است. آن ها یک کد رمز به عنوان «86» دارند. این عدد در واقع اسم رمز مسیری است که از طریق رشوه برای زندانی تسهیل می شود.
«نوید» که هم اکنون هم ساکن زندانی حوالی جاکارتای اندونزی است، می گوید: «گنگ بازی، مافیا و باج و رشوه گیری در زندان های اندونزی بیداد میکند. آن ها حتی هزینه ایاب و ذهاب به دادگاه را از زندانی دریافت می کنند.»
اما مشکل اسفبار بودن استانداردهای زندان الزاما به جنوب شرق آسیا محدود نمی شود.
«جعفر نقیبی»، معروف به «جعفر ژورنال»، در سالهایی که خبری از دنیای دیجیتال نبود و امکان چاپ و اسکن عکس در ایران وجود نداشت، به ترکیه سفر میکرد و کارش خرید و فروشو جاسازی ژورنال لباس بود. او حین یکی از همین سفرها به جرم داشتن مواد مخدر صنعتی توسط پلیس استانبول دستگیر شد. با او که حرف می زنیم، متوجه پریشانی ذهنی او می شویم. جعفرمدت سه ماه در زندان «مال تپه» استانبول زندانی بوده و الان در شرایط تعادل روانی نیست.
دخترش می گوید بیش از چند سال است در حال درمان اثرات سیاه آن دوره سه ماهه پدرشان هستند و میلیون ها تومان پول خرج سلامت روانی او شده که عملا بی فایده بوده است. پلیس استانبول او را در طول سه ماه بازداشتش آن چنان مورد ضرب و شتم قرار داده که بعد از آزادی، مدام تحت مراقبت های روانی در مرکز روان پزشکی بیمارستان «رازی» بوده است.
در مورد رعایت حقوق و استانداردهای مورد نیاز یک زندان درزندان های امارات متحده عربی هم تجربه خوشایندی وجود ندارد. اغلب آزادشدگان از زندانهای دبی، شارجه، عمان و فجیره خاطرات ناخوشایندی برای تعریف کردن دارند.
ماجرای دو سال و هفت ماه حبس «فرزان اطهری»، مدل ایرانی تبار سوئدی جالب توجه است. او پس از خواندن یک ترانه باعنوان «زندگی ام را نجات بده» خطاب به «شیخ محمد بن راشد آل مکتوم»، نخست وزیر امارات متحده، در روز ملی این کشور مورد عفو وی قرار گرفت و آزاد شد.
فرزان کمپینی در زندان امارات برای همدلی با خودش به راه انداخته بود که پرده از بسیاری وجوه تاریک زندان های این کشور برداشت. او بعدها در خاطراتش گفت که در زندان وادار شده تا اسناد و مدارک و اعترافاتی به زبان عربی بر علیه خودش امضا کند و قاضی پرونده با استناد به همان اعترافات امضا شده، به وی حکم حبس ابد داده است.
فرزان اطهری حدود پنج ماه بعد از دستگیری، وکیل مدافع نداشت.
البته همه زندانی ها اقبال و شهرت فرزان اطهری را ندارند. در سال 1387 خبر محکومیت حبس ابد یک کارگر ایرانی به جرم فروش 15 گرم تریاک در روزنامه «الامارات الیوم» منتشر شد و همان روزها «رادیو فردا» با نقل این خبر نوشت: «زندانی های این کشور در بدترین وضعیت ممکن از نظر بهداشت و تغذیه به سر می برند. اغلب زندان های امارات در واقع سولههای صنعتی هستند که در آن ها تعدادی تخت دو یا سه طبقه کنار هم چیده شده اند و بوی ناخوشایند این سوله ها تا دهها متر آن طرف تر نیز به مشام می رسد.»
«شاهپور رافع»، از شهروندان ایرانی ساکن دبی میگوید چندی پیش وضعیت غیر استاندارد برخی بازداشتگاهای امارات و شیوه برخورد آن ها با متهمان خارجی، سوژه رسانههای عرب زبان شده بود. آنها از شرایط نابهسامان بازداشتگاه های کوچکی همچون «بردبی» یا «مرقبات» و حتی شرایط غیر استاندارد زندان مرکزی دبی خبرهایی منتشر کردند که به سرعت تلاش شد یا این بازداشتگاه های کوچک تعطیل شوند یا شرایط شان رو به بهبودی برود.
او از فردی به نام «احمد» می گوید که بعد از 28سال زندان در امارات، اخیرا با کمک کنسولگری ایران در دبی آزاد و راهی خانه شده است. احمد از سن 18 سالگی به اتهام قتل صاحب کار پاکستانی خود در زندان به سر برده است.
بدترین تجربه «نوید» اما در زندان اندونزی، جا به جا شدن مداوم از این زندان به آن زندان بوده است: «از هر زندانی حبس کشیده ای بپرسید، به شما خواهد گفت بدترین تجربه برای یک زندانی، انتقال مدام او است. بعد از چندسال عادت کردن به یک محیط و برقراری ارتباط با افرادی که درآن جا هستند، یکباره یک نیمه شب، بدون اعلام قبلی، صدای وحشتناک قفل در آهنین سلول می آید و تو فقط سه دقیقه وقت داری که با حداقل وسایل شخصیات، با همه دنیای پیرامونت خداحافظی کنی و بروی. وقتی هم به زندان جدید میرسی، طوری با تو رفتار می کنند که گویی همان روز دستگیر شده ای؛ از نو قرنطینه و دوباره آموزش نظام جمعو… . همه چیز از اول تکرار میشود و این تاثیر روحی و روانی بسیار مخربی بر روی شخصی که منتقل شده است، می گذارد.»
او میگوید: «در گوشه حیاط زندان، حوضی پر از ماهی وجود دارد و من هر روز با یک تکه نان جا مانده از غذایم به سراغشان می روم. از زمانی که تازه از تخمشان خارج شده بودند، شاهد رشدشان بوده ام. مرا که می بینند، شروع به چرخیدن می کنند و احساس می کنم شرایط درماندگی مرا می فهمند. از خودم می پرسم چه کسی گفته است ماهی ها حافظه ندارند؟»