یادداشتی در روزنامه واشنگتن تایمز از شان درنز، پژوهشگر ارشد «کمیته دقت در گزارشگری از خاورمیانه در آمریکا» مستقر در بوستون
جمهوری اسلامی ایران دوست دارد ادعا کند که ایالات متحده، مسئول سرنگونی دولت مردمی محمد مصدق در یک کودتا در سال ۱۳۳۲ خورشیدی بوده است. بر مبنای این روایت، مواضع ضد آمریکایی ایران قابل درک و حتی موجه است. با وجودی که شواهد موجود خلاف این را ثابت کرده است، بسیاری در رسانه ها و محیط های دانشگاهی به نظر مصرند خط تهران را انعکاس بدهند.
به گزارش صدای آمریکا، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، اخیرا در توییتی نوشت: «۶۵ سال پیش، ایالات متحده دولت مصدق را سرنگون کرد، دیکتاتوری را به جایش نشاند و ایرانیان را برای ۲۵ سال پس از آن زیر سلطه گرفت.»
ظریف با اشاره به تشکیل «گروه اقدام ایران» در وزارت خارجه آمریکا، با هدف تغییر رفتار تهران در حمایت از تروریسم و تلاش برای دستیابی به جنگ افزار هسته ای، در ادامه توییت اش می نویسد: «اکنون یک “گروه اقدام” رویای تکرار همان کار را از طریق فشار، اطلاعات نادرست و عوامفریبی دارد. هرگز دوباره چنین نخواهد شد!»
وزیر خارجه ایران ادعا می کند که ایرانی ها با استقرار یک دیکتاتوری مذهبی سرکوبگر که در خور داستان های جرج اورول است، از زیر سلطه رها شدند.
حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، هم اخیرا ادعا کرد که ایالات متحده باید غرامت هایی برای مداخلات اش در ایران بپردازد.
رژیم با این ادعا که ایالات متحده، مسئول اصلی سرنگونی مصدق بوده، امیدوار است با دامن زدن به آمریکایی ستیزی و ادعای نفوذ بدخواهانه خارجی، مردم را به حمایت از نظام وادارد.
آسوشیتدپرس در قید اظهار نظرهای ظریف و روحانی در گزارش هایی، روایت متعارفی از کودتا منتشر کرده و می نویسد: ایالات متحده با کمک بریتانیا و بدون حمایتی در ایران، مصدق را که در پی ملی کردن منافع نفتی بریتانیا در آن کشور بود، سرنگون کرد.
ری تکیه، پژوهشگر ارشد «شورای روابط خارجی»، در مقاله ای در فارین افرز اشاره می کند که ایالات متحده در سال های پیش از کودتای ۱۳۳۲ به ایران کمک های اقتصادی می داد، «کمک هایی که به کاهش دردهای» ناشی از محاصره بریتانیا کمک کرد و فشارهای مصدق برای ملی کردن نفت را در پی داشت. ایالات متحده حتی «بریتانیایی ها را به عدم استفاده از نیروی نظامی برای مجبور کردن ایران به عقب نشینی متقاعد کرد» و به میانجیگری میان دو طرف می پرداخت. دولت ترومن در سال های پیش از ملی شدن صنعت نفت اقدام های شوروی برای تصرف استان های ایران در شمال را ناکام گذاشته بود.
این مصدق بود که هر گونه تلاش آمریکا برای یافتن یک راه حل بین دو طرف را رد می کرد. با وخامت اوضاع اقتصادی ایران، انتقادهای مردم از نخست وزیرشان که از مجلس خواهان اختیارات ویژه و کنترل نیروهای مسلح و وزارت جنگ بود، بالا گرفت. این دو نهاد در حوزه اختیارات شاه بود.
با تضعیف حمایت ها از مصدق و وخامت اوضاع، سی آی ای نگران قدرت گرفتن حزب توده در ایران بود. روحانیت هم از این مساله نگرانی داشت.
شاه نارضایی خود از مصدق را با اعلام ترک موقت کشور اعلام کرد. مردم علیه خروج شاه تظاهرات کرده و قصد غارت خانه مصدق را کردند. اعتراضات و ظهور عناصر ضد مصدق در مجلس باعث شد، آمریکا به این نتیجه برسد که حمایت از نخست وزیر چنان که تصور می شد گسترده نیست. مصدق با انحلال مجلس و برنامه ریزی برای یک انتخابات مساله دار در حمایت از اقدام اش واکنش نشان داد.
شاه به تشویق اعضای خانواده، مشاوران و مقام های بریتانیایی و آمریکایی خواهان برکناری مصدق شد که در نقض کامل قانون اساسی کناره گیری را نمی پذیرفت. شاه مدتی به خارج رفت. غیبت او منجر به تظاهراتی در حمایت از شاه و پیوستن بسیاری از نظامیان به معترضان شد. مصدق کنترل کامل ارتش را از دست داد. شاه به ایران بازگشت و مصدق سه سال زندانی شد.
همان طور که ری تکیه اشاره کرده است، «اسناد ثبت شده نشان می دهد که دولت آیزنهاور چندان اوضاع را تحت کنترل نداشت و از روند تحولات دچار شگفتی شده بود.» در مکاتبات دیپلماتیک پس از کودتا نقش ارتش ایران و بخش بزرگی از غیرنظامیان به شدت وفادار به شاه حیاتی عنوان شد.
کرمیت روزولت جونیور، افسر سی آی ای درگیر در کودتا، در کتابی که در سال ۱۹۷۹ نوشته در باره نفوذ خود و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا اغراق می کند. بسیاری از روزنامه نگاران و دانشگاهیان روایت او را همچنان معتبر دانسته و به شواهد موجود در آرشیوها بی توجهی می کنند.