اشک و بغض فردوسی بر هم میهنان و همشهریانش
نگران فروختن آب کارون و خاک حاصلخیز خوزستان به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بودیم و اندوهگین از واگذاری بخشی از حق ما در دریای مازندران به همسایگان شمالی و دلواپس ماهیگیران هرمزگان برای اینکه جمهوری اسلامی صید ماهی را از آنها گرفته و به چینی ها پیشکش کرده بود و خشمگین از شعارهای برخی از هواداران تیم فوتبال تبریزی علیه وحدت ملی که خبرهای بدتر از مشهد رسید.
رئیس اتحادیه هتلداران خراسان تایید کرد که شش هزار خانه برای پذیرایی از توریست های عرب مشغول دادن “خدمات جنسی” به مسافران نیز هستند. خیابانهای مرکزی پر از عربهایی است که تابستان را در این شهر می گذرانند. رستورانها و کافی شاپ ها و فروشگاهها پر از گفتگوهای با صدا بلند به زبان عربی است. بسیاری از تابلوها و اعلانها به عربی نوشته می شود. دلار یازده هزار تومانی موجب خدایی کردن عراقی هایی شده که بُرد موشک و هواپیمایشان به خراسان نمی رسید ولی اکنون بدون جنگ دارند آن را اشغال می کنند. برای دهها دختر سوسنگردی بیگناه که طعمه تجاوز نظامیان عراقی شدند مرثیه سرودیم ولی از بهره کشی جنسی سیستماتیک از دختران هموطن در مشهد غافلیم.
ماهیت شهر فردوسی از یک شهر ایرانی به یک مدینه عربی بدل می شود. سعد ابن ابی وقاص پرچم تحقیر ایرانیان را به علم الهدی داده است. پدر معنوی ایرانیان خون می گرید بر حال نسلی که دوباره پس از هزار و چهارصد سال به موالیگری عربها افتاده است.