انتخاباتی که حدود پانزده سال پیش برگزار شد سرآغاز اتفاقاتی بود که دوران محمود احمدینژاد را پدید آورد؛ دومین انتخابات شوراهای شهر و روستا. در آن انتخابات شاهد آن بودیم که با وجود آنکه تمامی گروههای اصلاحطلب، حتی اعضای نهضت آزادی فرصت حضور در انتخابات را پیدا کرده بودند فهرست انتخاباتی اصولگرایان موسوم به «آبادگران» حائز اکثریت آرا شد و صد در صد کرسیهای شورای شهر تهران را از آن خود کرد.
برای پاسخ به چرایی این رخداد درسآموز سیاسی لازم است تا نگاهی به عملکرد دوره اول شورای شهر تهران با حضور صددرصدی اصلاحطلبان داشته باشیم در آن مقطع زمانی اغلب خبرهایی که از صحن شورا میرسید حاکی از جدلها و رقابتهای درون جناحی بود و جای خالی منافع شهر و شهروندان به شدت احساس میشد. درگیریهای فرسایشی اعضای شورای شهر سرانجام کار را به انحلال شورا و از آن بدتر بدبینی و بی رغبتی مردم به صندوق آرا کشانید.
به بیان دیگر علت شکست اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر دوم به عملکرد خودشان بازمیگشت و نه هیچ عامل و علت دیگری. حال با این مقدمه به عملکردهای چند هفته اخیر شورای شهر و شهرداری تهران بنگریم؛ حداقل دو گروه در مدیریت شهری به معنای واقعی کلمه به جان یکدیگر افتادهاند و در تلاش هستند تا هر کدام سهمی بیشتر از قدرت را به دست آورند.
همین وضعیت به شکلی دیگر در رابطه متقابل میان دولت و حامیان آن نیز برقرار است و تنها میتوان گفت که به واقع مزه قدرت، چشم عبرتبین آدمی را از کار میاندازد. اگر مختصر عبرتی از تاریخ همین چند سال اخیر هم گرفته شده بود احتمالاً راهی دیگر طی میشد و امروز وضعیتی دیگر را شاهد بودیم. ادامه این وضعیت به شکل طبیعی پاسخی جز تکرار تجارب تلخ دو انتخابات۸۴ و انتخابات۸۲ را به همراه نخواهد داشت.
فراموشی منافع مردم، رقابتهای جناحی و بی توجهی به تجارب تاریخی گذشته قطعاً نتیجهای جز تکرار اتفاقات تلخ سیاسی و تاریخی به همراه نخواهد داشت. مسیر صحیح بازگشت به مردم و به یاد آوردن وعدههایی است که در روزهای انتخابات «تَکرار» میشد. باید فکری به حال فاصله بعید میان گفتار و رفتار حضرات داعیهدار اصلاحطلبی کرد، تا بیشتر از این دیر نشده است.