مژده رجبی که در جریان اعتراضات به گرانی در ماه مرداد بازداشت شده، با نگارش متنی به بررسی وضعیتش پرداخته است.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، متن نامه مژده رجبی که در زندان به سر می برد، به شرح زیر است:
در کنار درس خوندن سر کار هم می رفتم. خدا رو شکر با اینکه هزینه های شهریه دانشگاه هر ترم بالا و بالاتر می رفت، تونستم دوران کارشناسیم رو با موفقیت طی کنم. همیشه دوست داشتم دختر مستقل و کاری باشم، یه جورایی از روی پای خودم ایستادن لذت می بردم. برای همین هم بود که وقتی کنکورم رو دادم بلافاصله رفتم سر کار. هر چند که جاهای مختلف هر از چندگاهی کار کردم و کار ثابت و طولانی مدت نداشتم. رشته ام بیو تکنولوژی بود. دورانی که می خواستم این رشته رو انتخاب کنم استادانی که ازشون راهنمایی گرفتم می گفتند این رشته پنج سال دیگه تو ایران می ترکونه! من ورودی ۹۱ دانشگاه بودم الان که این مطلب رو می نویسم سال ۹۷ است و من تا الان هیچ شغل مرتبط با رشته ام نداشته ام.
به جز چند ماهی که تو آزمایشگاه تشخیص طبی کارآموزی کردم. علاقه به ورزش در من هنوز هم موج می زنه خیلی دوست داشتم ورزش حرفه ای بکنم، برای همین قایقرانی رو انتخاب کردم اما به علت اینکه هزینه ها خیلی بالا بود و حمایتی هم از طرف فدراسیون نبود مسابقات برای ما برگزار نمی شد که باعث شد حتی مربی هم تیم ما رو ترک کنه، اما من دست از تلاش برنداشتم چون مدرک مربی گری داشتم و مربی چند تا باشگاه هم قبلا بودم، تصمیم گرفتم برای ارشد فیزیولوژی ورزشی بخونم اما تاریخ قبولی من مصادف شد با زمانی که در زندان بودم، و زندان اجازه نداد که خانواده ام برگه دانشگاه رو برای من بیاورند که امضا کنم!
قبل از اینکه دستگیر شوم به شغل فروشندگی وسایل دستی که خودم می ساختم مشغول بودم، همیشه از ساعت ۷ عصر تا حدود ۱۱ تو تئاتر شهر، کنار خیابون کارایی که خودم می ساختم رو می فروختم، علاقه شدیدی به نجاری داشتم هر جا رفتم دنبال کار تو کارگاه نجاری، گفتند محیط مردانه است و امکان ورود زنان به این جور مکان ها ممنوعه! اما من اجازه ندادم این سرکوب ها مانع من بشه، مادرم مشوق من شد وسایل های نجاری رو برام تهیه کرد و رویای من در قطع کوچکتر به واقعیت پیوست. ۱۱ مرداد ۹۷ دو روز مانده به تولدم در مکان تئاتر شهر ساعت ۷:۳۰ دستگیر شدم، برای اینکه من یک دختر مستقل بودم و می خواستم کار کنم، من دختر مستقل کارگر بودم و می خواستم با حاصل دسترنج خودم به تمام رویاهایم تحقق ببخشم، من مژده رجبی همان دختر فروشنده کنار خیابان تئاتر شهرم که به جرم مستقل بودن و کارگر بودن دستگیر شدم.