در جدیدترین اظهارنظری که از آیتالله خامنهای در پایگاه اطلاعرسانی دفتر رهبری منتشر شده، رهبر سه دهه جمهوری اسلامی ایران در نکوهش و مذمت «ریاست» و تبعات آن گفته است.
آیتالله خامنهای، که ادامه رهبریاش تا پایان عمر او ـ یا جمهوری اسلامی ـ حتمی است، عقیده دارد: «بعضی برای نمایندگی مجلس یا ریاست اجرایی، خودشان را میکشند؛ اگر چنانچه به هر دلیلی راه پیدا نکنند یا مثلا فرض کنید صلاحیتش را تایید نکنند یا رای نیاورد، خودش را به آب و آتش و درودیوار میزند که چرا نشد.»
مرتضی کاظمیان/ ایران اینترنشنال:
شخص اول نظام در بخش دیگری از سخنان خود از عدمعلاقهاش به ریاست در دوره دوم رییسجمهوریاش میگوید و توضیح میدهد: «بنده قطعا عازم بودم به اینکه نامزد ریاست جمهوری نشوم… گفتم من قطعا نامزد نمیشوم. امام به من فرمودند بر تو واجب عینی و تعیینی است؛ هر دو را گفتند. خب بنده هم برخلاف میل خودم قبول کردم و رفتم.»
رأس هرم نظام سیاسی ایران در این گزارش مختصر، به دلیل بیانگیزگی خود برای ادامه ریاستجمهوری هیچ اشارهای نمیکند. او همچنین ـ بهشکلی قابل حدس ـ نمیگوید که بهخاطر فرمایشی و نمایشی شدن «ریاستجمهوری» با توجه به وجود پست «نخستوزیری»، حمایت آیتالله خمینی از رویکردها و سیاستهای میرحسین موسوی و اختلافنظر خودش با موسوی تمایلی به ادامه ریاست بر قوه مجریه نداشته است.
اما فراتر از آنچه به تاریخ سیاسی معاصر و دوران ریاستجمهوری آقای خامنهای مربوط است، نکته اغماضناپذیر موقعیت کنونی گوینده است. کسی در مذمت «ریاستطلبی» میگوید و نسبت به «تبعات اخروی» آن هشدار میدهد که از سه دهه پیش در موقعیت شخص اول نظام جمهوری اسلامی حکمرانی میکند.
رهبر جمهوری اسلامی ایران حاکم بلامنازع و غیرپاسخگوی نظامی است که حتی به مجلس خبرگان رهبری نیز حساب پس نمیدهد. نه فقط خود او، که حتی زیرمجموعههایش نیز برای پاسخگویی به مجلس خبرگان رهبری ضرورت و الزامی احساس نمیکنند.
اکبر هاشمی رفسنجانی چند سال پیش در مصاحبهای تصریح کرد: «خیلی از مسائلی که به رهبری منتسب میشود به جهت نهادهایی مانند سپاه، بسیج، نیروی انتظامی، صداوسیما، تولیتهای آستان قدس رضوی، حرم حضرت معصومه در قم و حرم حضرت عبدالعظیم در ری و… مجمع تشخیص مصلحت، شورایعالی انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان است که تحتنظر رهبری هستند… مجلس خبرگان از مسئولان برای پاسخگویی دعوت کرد. در ابتدا، از هرکسی که دعوت میکردیم خوشحال میشد و تشکر میکرد و میگفت: من آماده میشوم، میآیم و گزارش میدهم. بعد از چند روز، میدیدیم که میگوید نمیآیم. از مسئولان دیگر دعوت کردیم که هیچکدام نپذیرفتند. متوجه شدیم که این قبول دعوت و سپس ردِ آن، یک مساله عادی نیست… هیچیک از مسئولان موردنظر، حتی رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه که آسانترینش بود، نیامد. علت را که از وی جویا شدیم، گفت: دفتر رهبری گفته است نروید! تعجب کردم و از خود آقا پرسیدم؛ ایشان تایید کرد. من گفتم: این قانون خبرگان است و ما هم مسئولیت داریم که اجرا کنیم. ایشان گفتند: من مخالف تصویب این قانون بودم، ولی نخواستم آن موقع بگویم، و الان که میخواهد عملی شود نظرم را میگویم.»
این در حالی رخ میدهد که برمبنای قانون اساسی، مجلس خبرگان رهبری وظیفه ارزیابی و نقد کارنامه و عملکرد رهبری نظام و حتی حق و امکان تغییر او را دارد.
واقعیت اما یکسره متفاوت است؛ آیتالله خامنهای مجلس خبرگان را به یکی از زیرمجموعههایش تبدیل کرده است. صلاحیت نامزدهای این مجلس باید از فیلتر «نظارت استصوابی» شورای نگهبان عبور کند و مورد تایید شش فقیهی قرار گیرد که خود منصوب رهبری هستند.
افزون بر این، آیتالله خامنهای طی حدود ۳۰ سال رهبریاش، به گسترش و تقویت نهادهای مرتبط با خود پرداخته است. سازمان اطلاعات سپاه فقط یکی از نهادهای زیرمجموعه شخص اول نظام و تداومبخش اقتدار غیردموکراتیک اوست؛ نهادی که مسئولیت بخش مهمی از موارد نقض حقوق بشر در ایران را برعهده دارد.
علاوه بر آنچه گفته شد، آیتالله خامنهای طی سه دهه سپریشده از رهبریاش، هیچگاه خود را در موقعیت پاسخگویی به افکار عمومی قرار نداده است. چنانکه با هیچ رسانه مستقل و حتی حکومتی حاضر به مصاحبه نقادانه نشده است. او که در نکوهش «ریاست» میگوید تنها در مقام «رییسکل و غیرپاسخگو» اظهارنظر کرده و «متکلموحده» بوده است. او همچنین در سه دهه گذشته، مسئولیت هیچ بحرانی در ایران را بر عهده نگرفته است.
با چنین ویژگیهایی، او در جایگاه فقیه و مرجع تقلید، در کلاس درس خارج فقهاش در نکوهش «ریاست» سخن میگوید، و به طلاب، و فراتر از آنها، به شهروندان ایران، درباره «تبعات اخروی ریاست» هشدار میدهد.
همه اینها در حالی رخ میدهد که در وضع کنونی ایران، هیچ شاهد و نشانهای دال بر تغییر رویکردهای راس هرم نظام سیاسی وجود ندارد. به احتمال قریببهیقین، آیتالله خامنهای تا پایان زندگیاش رهبر یگانه و بیرقیب در جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.