سفر یک روزه اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری ایران، به استان سیستان و بلوچستان احتمالا همچون بیشتر سفرهای استانی مقامات عالیرتبه ایرانی توجه چندانی برنمیانگیخت اگر جهانگیری در جریان دیدارش از شهرستان قصرقند خبر معرفی حمیرا ریگی فرماندار آنجا را به عنوان سفیر جدید ایران در برونئی اعلام نمیکرد.
حمیرا ریگی از زنان بلوچ اهل سنت که پیش از این سابقه ریاست بهزیستی چابهار، فرمانداری شهر قصرقند بلوچستان و
بخشداری بندر چابهار را در کارنامه خود دارد و اکنون به عنوان سفیر ایران در برونئی منصوب شده است. این انتخاب را باید به عنوان نقطه عطفی در حضور بیشتر زنان در عرصه سیاسی و احقاق حقوق آنان در جامعه مردسالار ایران دید یا این انتخاب صرفا ارزشی نمادین دارد؟
ایرانوایر: شاهد علوی
آیا می توان این انتخاب را میتوان نتیجه یا متاثر از مبارزات جنبش زنان در ایران دانست یا اینکه با توجه به حضور نسبتا طولانی خانم ریگی در بافت قدرت محلی، این انتخاب سیاسی ربطی به جنبش زنان ندارد و آن را باید در پیوند با بازی سیاسی بین جناحهای قدرت در ایران تحلیل کرد؟ در این گزارش از منظر چند فعال و روزنامهنگار این پرسشها را به بحث گذاشتهایم و به واکنشهای متفاوت به این انتخاب پرداختهایم.
22 شهریور ۱۳۹۷، برخی خبرگزاریهای داخل ایران خبر داده بودند که حمیرا ریگی، نخستین فرماندار زن اهل سنت در تاریخ جمهوری اسلامی، به زودی به عنوان سومین سفیر زن ایران عازم بندر سری بگاوان پایتخت برونئی دارالسلام خواهد شد اما ۱۰۰ روز لازم بود تا این خبر از سوی دومین مقام عالیرتبه اجرایی جمهوری اسلامی به صورت رسمی اعلام شود. هرچند به نظر میرسد انتصاب خانم ریگی به عنوان چهرهای خارج از وزارت خارجه به سمت سفارت، چندان خوشایند دستگاه دیپلماسی ایران نیست چنانچه بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه، در نشست خبری روز چهارشنبه این وزارتخانه، یعنی تنها یک روز پس از آنکه جهانگیری خبر از صدور حکم سفارت خانم ریگی داده و تاکید کرده بود که «حکم معرفی حمیرا ریگی به عنوان سفیر ایران در برونئی امشب در زاهدان قرائت میشود.» حاضر نشد خبر این انتصاب را تائید کند و کل موضوع را به احتمال پیشنهادی به خانم حمیرا ریگی تقلیل داد و گفت: «ممکن است یک زمانی به ایشان و یا تعدادی دیگری از زنان پیشنهادهایی برای این سمت شده باشد. اگر ایشان چنین پیشنهادی را دریافت کرده و یا در مورد این موضوع با ایشان صحبتی شده است، تاکنون من اطلاع دقیق قابل بیانی از این موضوع ندارم.»
شاید در واکنش به این اظهار بیاطلاعی سخنگوی وزارت خارجه از انتصاب خانم ریگی بود که فاطمه حسینی، از نمایندگان تهران در مجلس شورای اسلامی در توئیتر خود از انتخاب حمیرا ریگی به عنوان سفیر همچون اقدامی شایسته و پایبندی جواد ظریف، وزیر خارجه ایران، به وعدهاش در این باره یاد کرد. شهربانو امانی عضو شورای شهر تهران، از زاویهای دیگر به خبر این انتصاب واکنش نشان داد. او در توئیترش، ضمن انتشار این خبر، با تاکید بر زن بودن، بلوچ بودن و اهل سنت بودن خانم ریگی به اهمیت انتخاب افراد بر اساس شایستگی و «فارغ از جنسیت، قوم و مذهب» اشاره کرد و این انتخاب را از این لحاظ تبریک گفت.
این جنبه از انتصاب حمیرا ریگی به سفارت برونئی از نظر فهیمه خضرحیدری، روزنامهنگار، نیز واجد اهمیت است و به گفته او آن را باید متفاوت از انتخاب زنان دیگری در سالهای اخیر دانست که به صورت استثنایی در موقعیتهای مدیریتی قرار گرفتهاند که در دستگاه فکری جمهوری اسلامی به عنوان جایگاههای مردانه تعریف شده است: «انتخاب خانم ریگی را باید انتخاب فرخندهای دانست چون ایشان تنها به یک گروه اقلیت، اقلیت به لحاظ حقوقی، تعلق ندارد و علاوه بر زن بودن، اهل سنت و بلوچ هم هست و همه اینها در جامعه ایران از گروههای به حاشیه رانده شده و اقلیتی هستند که در یک دمکراسی که میتوانیم امیدوار باشیم روزی در ایران محقق شود باید به طور خاص دیده شوند و بیشترین نمایندگی را در اداره جامعه داشته باشند تا بتوانند خواستههای متروک گذاشته آنان را طرح و در نهایت برآورده کنند.»
اما اصولگرایان در ایران با انتخاب افراد برای مسئولیتها بر اساس این معیارها مخالفند هرچند ظاهرا مخالفت آنان نه با انتخاب افراد از میان اقلیتها که مبتنی بر اصل شایسته سالاری است. بنا بر آنچه مشرق نیوز از رسانههای آنلاین نزدیک به اصولگرایان منتشر کرده است، عبدالله گنجی، مدیر مسئول اصولگرای روزنامه جوان، با اشاره به اینکه حسن روحانی برای اولین بار در جلسه هیات دولت سه علت و هدف انتصاب حمیرا ریگی به عنوان سفیر برونئی را «اهل سنت، بلوچ بودن و زن بودن» ایشان و تامین همبستگی ملی ذکر کرده است به انتقاد از این تصمیم پرداخت و ضمن یادآوری سابقه تحصیلی خانم ریگی در حوزه فیزیوتراپی نوشت تنها مطلبی که در این انتصاب به آن اشاره نمیشود: «کارآمدی و سنخیت با دیپلماسی است. اگر تخصص هم به اون دلایل اضافه میشد بسیار قابل دفاع بود.»
روزنامه جوان که به نظر ناظران بازتاب دهنده مواضع سپاه پاسداران است پیشتر نیز زمانی که اواخر شهریور خبر احتمال انتصاب حمیرا ریگی برای پست سفارت منتشر شد تاکید کرده بود که هرچند واگذاری مناصب و مسئولیتها فارغ از مذهب و قومیت افراد و تنها بر اساس شایستگی اقدامی درست است اما خانم حمیرا ریگی از تحصیلات و تجربه کافی در امور دیپلماسی برخوردار نیست و این شیوه انتخاب وهن رئیس جمهور است: «اگر ملاک انتصابات صرفاً «زن بودن» یا «سنی بودن» است، باید فاتحه مدیریتی که شعار کارآمدی و شایسته گزینی او گوش فلک را کر کرده بود، خواند.»
البته مخالفتها با انتصاب حمیرا ریگی به سمت سفیر ایران تنها به اصولگرایان ختم نمیشود. خلیلالله بلوچ، فعال رسانهای بلوچ هم معتقد است آنچه که در انتصاب خانم ریگی نادیده گرفته شده است اصل شایسته سالاری است: «مقوله شایسته سالاری مقدمهای ندارد که اول یک شخص غیر شایسته را به مسئولیتی انتصاب کنیم تا برسیم به جایی، اصلا چه تضمینی وجود دارد که این انتصاب مقدمه تقسیم مدیریتهای کلان بین اقلیتها باشد، همچنان که در خبرها خواندیم در این انتصاب سه چیز مورد توجه قرار گرفته، زن بودن، اهلسنت و بلوچ بودن. مگر ممکن نبود به جای ایشان یک بلوچ و سنی دیگر که سابقه دیپلماسی داشته باشد را به این سمت منصوب کنند؟»
الهه ایمانیان، پژوهشگر مطالعات زنان در پاسخ به این پرسش که در مساله انتخاب خانم ریگی با توجه به زمینه مطالعات و سوابق ایشان، چرا باید به جای شایسته سالاری، به توجه ویژه به بحث مشارکت سیاسی و ایجاد فرصتها و زمینهها برای حضور زنان در پستهای مدیریتی و سیاسی پافشاری کرد میگوید: «در سپهر سیاسی ایران همیشه بحث فریب و استفاده نمایشی از حضور زنان مطرح بوده است. این بحث البته صبغه و سندیت تاریخی دارد و ارجاع به آن نادرست نیست بلکه نحوه استفاده از این تجربههای تاریخی باید درست باشد. بهعنوان مثال زنان در انقلاب مشروطه نقش مهمی داشتند اما زمانی که اولین مجلس شورای ملی تشکیل و قانون انتخابات تصویب شد، دریافتند که مردان مجلسنشین، بیتوجه به تلاشهای زنان برای راه یافتن آنان به مجلس، آنان را همپای جنایتکاران، دزدان و قاتلان، از حق رای دادن محروم کردهاند. یا به زنانی که در انقلاب ۵۷ نقش مهمی داشتند، بعدا حجاب اجباری و قوانین ضد زن دیگری تحمیل شد. اما هیچکدام از اینها دلیل نمیشود که ما به جد بر حضور زنان در عرصههای سیاسی اصرارنداشته باشیم. نمیشود مردان بنشینند و برای همه تصمیم بگیرند یا کل جامعه را نمایندگی کنند. من حضور خانم ریگی را به فال نیک میگیرم حتی در این شرایط فعلی سیاسی حاکم بر ایران. از همه مهمتر اینکه ایشان از جامعه زنان مرکز نشین نمیآیند و حضورشان در اینگونه پستها از اهمیت ویژهای برخوردار است.»
خلیلالله بلوچ در مقابل معتقد است که این انتخاب نمیتواند فضا را برای حضور بیشتر زنان و یا اهل سنت در دنیای سیاست فراهم کند: «اگر پذیرفته باشیم که پست سفارت در برونئی تشریفاتی و بدون کارویژه سیاسی خاصی است، پس شروعی امیدوار کننده بعد از این همه سال نیست، و حقیقت هم همین است که اگر قرار است سدی شکسته شود در سیاست داخلی شروع شود نه از سیاست خارجه و با این شیوه عجیب. انتصاب وزیر، استاندار و یا معاون رئیس جمهور اهلسنت و بلوچ میتواند این سد را (هرچند دیر) بشکند.این انتصاب جواب محبتهایی بود که جامعه اهلسنت و بلوچ در این دو دوره انتخابات به حسن روحانی نمودند، بنظرم جوابی موثر در برآورد کردن انتظارات و مطالبات آنها نیست، این انتصاب تنها ممکن است دهن فمنیستهای منتقد دولت را ببندد.»
حمیرا ریگی را از برخی جهات باید رکورددار دانست. او نخستین زن اهل سنت و نخستین زن بلوچ در تاریخ معاصر ایران است که به سمت ریاست اداره بهزیستی یک شهرستان، بخشدار، فرماندار و اکنون سفیر ایران در یک کشور خارجی منصوب شده است. رکوردهایی که خانم ریگی به خاطر تعلق همزمان به سه اقلیت جنسیتی، اتنیکی و مذهبی کسب کرده است. تا پیش از خانم ریگی هم سفیر اهل سنت، صالح ادیبی، سفیر ایران در ویتنام، و هم سفیر زن، مرضیه افخم سفیر حال حاضر ایران در مالزی و پروین فرشچی سفیر منتخب برای فنلاند، در جمهوری اسلامی انتخاب شده بودند.
پیش از آن نیز در سال ۱۳۵۴، در دوران حکومت پهلوی، مهرانگیز دولتشاهی به عنوان اولین سفیر زن ایران انتخاب شده بود و تا زمان پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ هم سفیر ایران در دانمارک بود. پیش از آن هم تابستان سال ۱۳۴۳، نسرین حکمتی به عنوان اولین دیپلمات زن وارد کادر سیاسی وزارت خارجه ایران شده بود. به این ترتیب، آیا میتوان گفت انتصاب خانم حمیرا ریگی اقدامی صرفا نمادین و یا نمایشی نیست و آن را باید نقطه عطفی در سیر شکستن تابوهای جنسیتی در ساخت سیاسی ایران و جامعه مردسالار آن دید؟.
به نظر فهیمه خضر حیدری، از این منظر که این انتصاب به نوعی نتیجه تلاشها و مبارزات خانم ریگی و سایر زنان در سطوح مختلف جامعه ایران برای بازپس گیری جایگاه به حق خودشان در عرصه سیاسی است این انتخاب استثنایی و سیستماتیک صرفا نمادین نیست و نشان از به ثمر رسیدن آن تلاشها دارد اما در عین حال این انتخاب در پیوند با ساخت قدرت و دستگاه حاکمه در ایران و نگاه آنان به زنان رفتاری صرفا نمادین و نمایشی است: «در پیوند با هژمونی قدرت در ایران، این انتخاب را باید نمادین ارزیابی کرد چون باور به حقوق زنان، برابری زن و مرد و حق مشارکت برابر آنها در عرصه سیاسی در دستگاه حاکمه ایران و منظومه فکری آنان موضوعیت ندارد. البته در سالهای اخیر مسئولان در ایران در این باره شعارهای بسیاری دادهاند اما این شعارها ریشه در باورها و جهانبینی آنان ندارد و بنابراین هر گشایشی در این حوزه را باید یا از سر ناچاری دانست و یا اقدامی نمایشی، یا برای کسب رای و یا جلب توجه جامعه بینالمللی. در این مورد نمیتوان به بازیگران سیاست در ایران اعتماد کرد و با این دستاوردهای اندک ذوق زده شد چون حضور بسیار اندک زنان در مسئولیتهای سیاسی و مدیریتی مطلقا تناسبی با تحصیلات و تواناییهای فردی و قابلیتها آنان ندارد و عملا میتوان گفت در مساله تامین و تضمین حقوق برابر زنان در ایران هنوز به هیچ جایی نرسیدهایم.»
ساقی لقایی، روزنامهنگار و پژوهشگر حقوق بشر در بنیاد برومند هم معتقد است حضور موثر زنان در استان محروم نگهداشته شدهی سیستان و بلوچستان در عرصههای اجتماعی و سیاسی هرچند مسئلهی خوشحالکنندهای است اما نه ناشی از اراده دولت است و نه حتی مورد تائید آنان است: « حوادثی مثل تجاوز به دختران ایرانشهر و دست داشتن افراد وابسته به نهادهای مسئول در آن و برخورد امنیتی و قضایی با معترضان به آن تجاوزها به جای برخورد با متجاوزان نشان میدهد که دولت و در کل جمهوری اسلامی از حضور اجتماعی و سیاسی زنان حمایت نمیکند و در عمل نیروهای وابسته به قدرت سعی دارند فضای جامعه را برای زنان ناامن کنند.»
خانم لقایی معتقد است در ساختار سیاسی کنونی و با قوانین موجود حتی اگر نیمی از دولتمداران جمهوری اسلامی هم زن باشند چیزی عوض نمیشود: « نظام جمهوری اسلامی اساسا زنستیز است و همین انتخابهای محدود نمایشی دولت هم تاثیر تلاش جنبش زنان در تغییر نگاه جامعه است. تاثیر اعتراضهایی است که مردم نسبت به ساختار مردانهی جمهوری اسلامی و همچنین نسبت به تبعیض علیه اتنیکها و مرزنشینان دارند، از این رو، دولت با این انتخابهای نمایشی سعی دارد افکار عمومی را فریب دهد و وانمود کند که از ظرفیتهای مدیریتی زنان و اتنیکها استفاده میکند.»
مریم شفیعپور فعال حقوق بشر معتقد است انتصاب حمیرا ریگی به مقام سفارت را نمیتوان دستاوردی متاثر از جنبش زنان ایرانی دانست: «جنبش زنان ایران از همان ابتدا تاکنون مشمول اعضا و دغدغه طبقه متوسط جامعه بوده است و جز برخی شهرهای بزرگ و مرکزی نفوذی بر روی سایر نقاط و فرهنگهای بومی کشور نداشته است. خانم ریگی یک استثنا است. استثنایی که به خیال نظام جمهوری اسلامی، به کار گیری او در چنین پست دولتیای در شرایط فعلی، نگاه افکار عمومی بینالمللی و تا حدودی، افکار عمومی داخل ایران را نسبت به نظام ضد زن جمهوری اسلامی تعدیل نماید. استثنایی که میشود با انگشت او را نشان داد و مدعی شد: ببینید، وضعیت زنها در داخل ایران خیلی هم بد نیست.»
حمیرا ریگی پیشتر در گفتگویی به نشریه «ندای زاهدان» گفته است که در آغاز راهش در پستهای اجرایی در استان سیستان و بلوچستان با مخالفت بسیاری از مردم و روحانیون مواجه شده است اما در ادامه توانسته است اعتماد حمایت آنان را جلب کند. به این ترتیب آیا نمیتوان گفت دست یافتن خانم ریگی به این موقعیت بیش زا هر چیز مدیون تلاش خود ایشان است و از آن باید همچون نقطه عطفی یاد کرد؟ مریم شفیعپور، فعال حقوق بشر معتقد است در تواناییهای فردی خانم ریگی در مدیریت شکی نیست و همین توانمندی و دغدغهمندی و تلاش و استقامت مضاعف ایشان باعث شده است جمهوری اسلامی در این مورد مشخص ناچار شود از موضع سخت خود در برابر نیمی از جامعه عقبنشینی کند و عملا توان نادیده گرفتن زنان اینجا از او سلب شده است. اما این را نمیتوان به عنوان نقطه عطفی در مبارزات زنان برای احقاق حقوشان در جامعه ایران به حساب آورد: «موقعیت فعلی ایشان را از نظر من نمیتوان نقطه عطفی در دستاوردهای زنان و یا نشانهای دال بر باز شدن راه مشارکت زنان در عرصه سیاسی در ایران دانست. مادامی که در قوانین، عرف و نگاه فرهنگی به زن ایرانی، آنان همچون جنس دوم در نظر گرفته میشوند، در وضعیت زنان تغییرات محسوسی رخ نخواهد داد.»