یکی دو هفته پیش که آقای سعیدی کیا رئیسِ محترمِ بنیادِ مستضعفان مصاحبه کردند و مجموع دریافتی خود را نوزده میلیون تومان دانستند نوشته ای نوشتم و به الف عزیز تقدیم کردم.
به هر دلیلی منتشر نشد. دو سه هفته از ای ماجرا نگذشته یکی دیگر از مدیران محترم این مجموعه (جناب رفیقدوست) مصاحبه ای داشتند و با قوّت تمام از حقوق نجومی 19 میلیون تومانی دفاع کردند. دو سه روز بعد هم که تحت فشار افکارِ عمومی قرار گرفتند، بدهکارانه پیشارویِ دوربین نشستند و ارزش خدمات خود را از آبدارچی و نظافتچیِ مجموعه بالاتر دانستند! این شد که تصمیم گرفتم بخشی از آن نوشته تند را تلطیف کنم و به امید تغییری در خط مشی این قبیل مدیران به دست نشر بسپارم.
گروه تعاملی الف:
سقراط که شهیدِ نخستِ ما فیلسوفان است بابت تعلیم و تربیت از کسی پول نمی گرفت و این عدم ارتزاق از معنویت را وجهِ فارقِ فیلسوفان و سوفیستها می دانست. سفسطه گران (سوفیستها) ، از علم دکان ساخته بودند و تسمه از گرده شاگردان می کشیدند و خود را “حکیم” می خواندند. چیزی شبیه کلاسهایِ کنکور امروزی که رتبه تک رقمی را بر جای معرفت نشانده اند و رمّالیِ آکادمیک را فنِّ مطالعه معرّفی کرده اند.
شاگردانِ سقراط خود را نه به لفظِ پر طمطراقِ حکیم و دانشمند و نخبه (سوفیست)، که به لفظ متواضعانه فیلسوف (فیلا+سوف= دوستدار دانش) می خواندند و در کنار کار مغزی به کارِ یدی هم مشغول بودند. نمونه اش اسپینوزایِ هلندی که شیشه تراش بود و شیخ اجل سعدی که به قول خودش به کارِ گِل هم گمارده شد! و این همه در حالی بود که سقراط به رهبری خردمندان رای می داد و بر دموکراسیِ تجّار و جنگاوران خط بطلان می کشید.
تفاوت معلّمی که دو ساعت درس دادن اضافه را به اضافه حقوقِ پایانِ ماه موکول نمی کند با آموزگارِ آموزشگاهی که شهریه کلاس کنکور و تقویتی را از پیش می گیرد همان تنافر فیلسوف و سوفیست است. همین تفاوت را بین لُبّ کلامِ کارگران و معلّمان و کارمندان و کارشناسان و کشاورزان و خرده فروشانی که چند شغله اند، با دو سه مصاحبه جنجالی و حق به جانب برخی “مدیرانِ نجومی چند شغله” شاهد بوده ام. تفاوتِ فریادِ کارگر و پرستار و کارمندی که حقوق چند ماهه اش را نپرداخته اند و خرج خانه را از چند جا در می آورد، با جناب رفیقدوست که به دوربین خیره می شود و از حقوق 19 میلیون تومانی دفاع میکند . اوّلی همچنان بر سر کار می رود و با حقوقِ عقب افتاده خود می سازد، و دوّمی تموّل و دارایی خود را مُصحّحِ حقانیتش در کسبِ حقوقِ دولتی می داند! سفسطه ای که از دانش سوفسطائیان مایه می گیرد.
حضرت آقایِ رفیقدوست
فرموده اید که از قبل از انقلاب مرفّه بوده اید و در زمان شاه مرسدس می رانده اید و در حال حاضر به لکسوستان می نازید. مساله ای نیست. اولیاءِ کِباری مانند حضرات سلیمان و داود و ایّوب سرمایه دار بوده اند و یوسف و موسی به کاخ نشینی برآمده اند و نبی مکرّم اسلام و همسر مکرّمه شان به تجارت روزگار می گذرانده اند و امام صادق علیه السلام با بازرگانانِ بیگانه داد و ستد داشته اند. سخن بر سر اینها نیست. من نه مارکسیستم که مخالفِ مالکیتِ خصوصی باشم و نه به دنبالِ هایِک و فریدمن و بنتام و ریکاردو راه افتاده ام که لیبرتاریانیسم و بازار آزاد را جار بزنم. فقط یک نمونه اخلاقی از سرمایه دارِ بی طمع را از همین کشور خودمان یاد می کنم و شما را با وجدانتان تنها می گذارم. سخنم نه درباره ترامپ است که حقوق ریاست جمهوری نمی گیرد و نه امثال بیل گیتس که هفتاد و پنج در صد درآمدشان را مالیات می دهند.
مرحومِ دکتر یحیی مهدوی (موسس دوره دکتریِ فلسفه دانشگاه تهران) فرزند حسین امین الضرب (پدر برق ایران) از متموّلین پیش از انقلاب بود. او در سراسر دوران تدریس از گرفتنِ حقوق سر باز زد و مبلغ دریافتی را به انتشاراتِ دانشگاهِ تهران اهداء کرد. شما که بحمدلله از چندین و چند سالِ قبل سرمایه دار و متموّلید و دم از حقوقِ مستضعفان می زنید به شاگرد دانا و سخت گیر و باسوادِ مرحوم گل گلاب ( شاعر سرود جاودانه “ای ایران!”) ، شادروان دکتر سید یحیی مهدوی تاسّی کنید .