ماهنامه خط صلح – در تاریخ ۱۱ مردادماه ۱۳۹۷، تجمعی در تهران در اعتراض به شرایط رو به افول اقتصادی و فساد برگزار شد که در پی آن بیش از ۵۰ نفر در آن روز دستگیر شدند. صبا کرد افشاری ۲۰ ساله و یاسمن آریانی ۲۳ ساله، دو تن از این بازداشت شدگان هستند که توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران، به ریاست قاضی مقیسه، هر کدام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بودند. خانم ها کرد افشاری و آریانی تجربه حبس در بازداشتگاه وزرا، زندان قرچک و هم چنین بند نسوان زندان اوین را دارند. در این شماره از خط صلح، با این دو زندانی سیاسی که اخیراً به مناسبت ۲۲ بهمن و تحت عنوان عفو از زندان آزاد شدند، گفتگو کرده ایم و از آن ها در مورد شرایط زندان، مشکلات و بی قانونی هایی که با آن مواجه بودند و هم چنین ماجرای عفوی که شامل حالشان شده است، پرسیده ایم.
صبا کرد افشاری و یاسمن آریانی ضمن آن که از آزادی شان با عفو راضی نیستند و آن را نمایشی خوانده اند، در گفتگو با خط صلح از شرایط وخیم زندان قرچک می گویند.
از ماجرای بازداشت خودتان بگویید و این که در طی مدتی که در زندان بودید، چه تجربه ای کسب کردید؟ آیا این بازداشت موجب شد که دیدگاه شما نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران عوض شود؟
یاسمن آریانی: روزی که ما بازداشت شدیم، یک خانم مسنی وسط میدان اصلی تئاتر شهر در حال صحبت در مورد مشکلات دانشجویان، وضعیت اقتصادی و بیکاری بود. جمعیت هم زیاد چشمگیر نبود. اما به یک باره تعداد زیادی به سمت آن خانم حمله ور شدند و من مشاهده کردم که او و تعدادی دیگر را دارند با خودشان می برند. تنها چیزی که در آن لحظه به ذهنم رسید، این بود که نباید اجازه دهم آن خانم بازداشت شود و به همین خاطر دستش را گرفتم و کشیدم که مانع شوم. همین واکنش باعث شد که خودم هم بازداشت شوم.
من از همان ابتدا شاهد بی قانونی بودم. وقتی در بازداشتگاه وزرا بودم، می شنیدم که خودشان می گفتند برای دستگیری ما هیچ مجوزی نداشتند. برای همین هم چند ساعتی معطل بودیم تا اساساً تعیین تکلیف شویم و ببینیم چه تصمیمی برایمان می گیرند. حتی برای گرفتن تلفن های همراه ما هم هیچ مجوز و حکمی نداشتند. در واقع همه امور در آن شب اول در وزرا سرسری صورت می گرفت.
در مدت حبس ام، به این نتیجه رسیدم یکی از بزرگ ترین گروه هایی که در حقشان اجحاف می شود، زندانیان عقیدتی هستند. به این دلیل که اکثر این افراد اساساً درگیر مسائل سیاسی نیستند و زندگی خودشان را می کنند. با این حال به زندان می افتند؛ چون خدایی را که به آن ها دیکته شده است، پرستش نمی کنند. مثلاً نگین قدمیان کسی است که در دانشگاه بهاییان ادبیات درس می داد و هنگامی که با شوهرش قصد خروج از کشور را داشت، او را در فرودگاه دستگیر می کنند و بدون این که حتی قاضی را ببیند، ۵ سال حکم می گیرد.
صبا کرد افشاری: در ۱۱ مردادماه، با توجه به فراخوانی که از قبل داده شده بود، ما برای اعتراض به گرانی به میدان اصلی ولیعصر رفتیم. جمعیتی برای اعتراض آمده بود، با این حال تعداد ماموران و لباس شخصی ها خیلی بیش تر بود. هنوز جمعیت هیچ شعاری نداده بود و هیچ اعتراض خاصی شکل نگرفته بود که به یکباره ماموران حمله کردند و با درگیری و ضرب و شتم ما را بازداشت کردند. ما را به وزرا منتقل کردند و در آن جا رفتار بسیار اهانت آمیزی داشتند. فردای آن روز ما را به بازپرسی اوین بردند و در آن جا بازپرس، آقای شاه محمدی، کاغذی را به ما داد و گفت آن را امضا کنید. بدون این که به ما مهلت خواندن آن برگه را بدهند، امضایش کردیم؛ اما بعد متوجه شدیم که بنا به ماده ای که در آن ذکر شده بود، ما حق وثیقه ای شدن را از خودمان گرفته بودیم. بعد هم که به زندان قرچک منتقل شدیم.
من قبل از آن که به زندان بروم، پیگیر اخبار و وضعیت زندانیان و کسانی که کار حقوق بشری می کنند، بودم. همیشه فکر می کردم که همین فعالیت های حقوق بشری باعث شده که کمی وضعیت زندان ها بهتر باشد. با این حال وقتی وضعیت زندان ها را از نزدیک دیدم –خصوصاً در قرچک-، به این نتیجه رسیدم که ما در ایران فقط اسم حقوق بشر را داریم. در واقع در ایران برای انسان ها هیچ حقی قائل نیستند، چه رسد به این که در زندان ها بخواهند حقوق بشر را رعایت کنند.
شما از نمایشی بودن عفوی که شامل حالتان شده است، گفتید. لطفاً در این خصوص کمی بیش تر توضیح بدهید.
یاسمن آریانی: بله، از نظر من این عفو یک نمایش بود. چرا که می خواهند چهره خودشان را در جوامع بین الملل خوب نشان دهند. می خواهند بگویند ما به زندانیان سیاسی و کسانی که بر علیه ما صحبت می کنند، عفو رهبری می دهیم. فقط ۲ ماه تا پایان حکم ما باقی مانده بود که آزاد شدیم؛ آن هم ساعت ۱۰ شب که مقابل زندان اجتماع و یا تجمعی صورت نگیرد. این در حالی است که مریم اکبری منفرد از سال ۸۸ در زندان است، ۱۵ سال حکم دارد و هم چنان باید در زندان بماند. اگر قرار است عفوی بدهند، آن عفو باید به مریم اکبری منفرد داده شود. به ما که ۲ ماه مانده بود تا آزاد شویم عفو می دهند، اما برای آتنا دائمی و گلرخ ایرائی در داخل زندان پرونده سازی می کنند که بیش تر نگهشان دارند. یا مثلاً فاطمه مثنی طبق قانون خودشان باید آزاد شود اما می خواهند او را تا سال ۱۴۰۸ در زندان نگه دارند.
از طرفی به ما عفو دادند، چون به هر حال رسانه ها از ما زیاد می گفتند. به پسرهایی که همزمان با ما بازداشت شده بودند و کسی زیاد آن ها را نمی شناسد، همین عفو را هم ندادند. با این که همه در یک روز و یک مکان بازداشت شده بودیم، اما آن ها هنوز در فشافویه و در آن شرایط بد هستند.
صبا کرد افشاری: متاسفانه باید بگویم که در این مدت زمان کوتاهی که در بازداشت و زندان بودم، اتفاقاتی افتاد که کاملاً به رفتار مسئولین بدبین شدم. در نتیجه این قدر بهشان بدبین هستم که بدترین حالت ممکن را در نظر بگیرم و این عفو را نمایشی بدانم. به من و دو تن دیگر از دوستانم در بند نسوان اوین که حکم زیر یک سال داشتیم، عفو دادند. با این حال ما از این عفو اصلاً راضی نیستیم؛ چرا که ما در این بند زندانیانی مثل خانم مریم اکبری منفرد داریم که ۱۰ سال است حتی یک روز به مرخصی نرفته اند و قیافه خیابان ها را فراموش کرده اند. این عفو باید شامل حال این زندانیان شود.
از طرف دیگر، بچه هایی که در زندان هستند، اصلاً علاقه ای ندارند که عفو رهبری و یا عفو ۲۲ بهمن شامل حالشان شود. آن ها فقط می خواهند بدون این که در حکمشان دستکاری شود و یا مجدداً برایشان پرونده سازی کنند، حبسشان را بکشند و آزاد شوند. مثلاً در مدتی که من در بند نسوان بودند، برای آتنا دائمی و گلرخ ایرایی مجدداً پرونده سازی شد. ما امیدوار هستیم که این اتهام جدید تبرئه شوند اما در غیر این صورت باز چندسال به حکمشان اضافه می شود که این مسئله واقعاً دردناک است.
مسئله اصلی به نظر من این است که با این قبیل عفوها، می خواهند وجهه خودشان را در جوامع بین المللی خوب جلوه دهند.
روند بازداشت و زندان چه تاثیری بر شما داشت؟ به عنوان یک زن، با چه مشکلات مضاعفی روبه رو بودید؟
یاسمن آریانی: راستش من فکر می کنم فشار روحی که روی ما وجود داشت، روی مردان هم وجود دارد. مثلاً من فکر نمی کنم وضعیت زندان فشافویه بهتر از قرچک باشد و پسرانی که همراه با ما بازداشت شده بودند، در آن جا وضعیت بهتری دارند. تنها مسئله ای که شاید بتوان به صورت متمایز از آن نام برد، به تفاوت های فیزیولوژیکی زنان مربوط می شود. مثلاً خود من، علی رغم این که فقط ۷۵ روز در قرچک بودم، دچار مشکلات جسمی شدم و در آن مدت پریود من قطع شده بود.
صبا کرد افشاری: ببینید من فکر می کنم حکم یک سال، حکم بسیار سنگینی برای شرکت در یک تجمع بود. هدفشان هم این بود که جوان ها و خانواده هایشان را بترسانند که فعالیتی نکنند. با این حال من خیلی خوشحال هستم که در آن روز بازداشت شدم و چنین حکمی گرفتم؛ چرا که این مسئله باعث شد که من و خانواده ام شجاعت خودمان را به دست بیاوریم. ما شجاع تر از قبل شده ایم و دیگر در برابر کارهایشان سکوت نخواهیم کرد.
من ۱۱ مردادماه، همراه با نامزدم بازداشت شدم و او را به فشافویه بردند. با توجه به اطلاعاتی که دارم و آن طور که با من صحبت کرده، فکر می کنم شرایط آن جا بهتر از قرچک نباشد. در واقع مشکلاتی که مردان زندانی دارند، اعم از رفتار پرنسل، وضعیت تغذیه، بهداشت و یا شرایط بهداری زندان، مثل زنان زندانی است.
در زندان قرچک، مهم ترین مشکلات زنان زندانی چه بود و این زندان چه تفاوتی با زندان اوین داشت؟
یاسمن آریانی: در زندان قرچک من شاهد انواع نقض حقوق بشر و مشکلات بودم؛ چه از لحاظ بهداشت، چه از لحاظ تغذیه و چه فضایی که زندانی باید در اختیار داشته باشد. مثلاً خیلی از زنان به بیماری های گوارشی و یا معده درد مبتلا شده بودند؛ در حالی که تا پیش از زندان چنین مشکلاتی نداشتند. هم چنین زندانیان نمی توانند از بیرون با خودشان لباس بیاورند. آقای محمدی، رئیس زندان، یک فروشگاهی در زندان راه انداخته که بی کیفیت ترین لباس ها را به گران ترین قیمت در آن می فروشد و زندانیان فقط می توانند از آن جا برای خودشان لباس بخرند. یک بار ما با ایشان در این خصوص صحبت کردم و گفتم تکلیف کسی که واریزی ندارد، چیست و این زندانی در فصل گرما و سرما باید چه کند؟ جواب ایشان این بود که ما پرینت حسابشان را بررسی می کنیم، اگر واریزی شان صفر باشد، اجازه می دهیم که دو مرتبه در سال (فصل گرما و فصل سرما)، برایشان لباس بیاورند. این در حالی است که به هرحال غیرممکن است که یک زندانی هیچ واریزی نداشته باشد. با این حال زندانیان زیادی بودند که واریزی بسیار کمی داشتند. مثلاً تکلیف کسی که ۲۰ هزار تومان واریزی دارد، چیست؟ از آن جا که آب شهرری قابل آشامیدن نیستند، آن زندانی باید با این مبلغ کم قبل از هر چیز آب آشامیدنی خودش را از بوفه زندان بخرد و دیگر پولش به خرید لباس نمی رسد.
اما مهم ترین مسئله از نظر من این است که با زندانیان به شکلی رفتار کرده بودند که هیچ شناختی از حق و حقوق خودشان نداشتند. حتی انگار زندانیان حس و حال زندگی کردن هم نداشتند. چیزی که در آن زندان زیاد می شنیدم، این بود که “زندان است دیگر”! بله، زندان بود اما به هر حال در همان جا هم زندانی باید حق و حقوقی داشتند باشد و آن ها را مطالبه کند. در زندان اوین حداقل زندانیان هویت و شخصیت خودشان را حفظ کرده بودند و نسبت به حق و حقوقشان آگاه بودند.
از طرفی چیزی که در زندان قرچک خیلی مرسوم است، مسئله ای است تحت عنوان “مِت بازی”. یعنی وقتی شما وارد بند می شوی، یکی از زندانیان می آید و به تو نگاهی می اندازد و بعد می گوید که تو از این به بعد زنِ من هستی! این در حالی است که تو حق انتخاب نداری و نمی توانی نه بگویی؛ اگر نه بگویی، معلوم نیست بعد از آن، چه بلایی سرت بیاورند. در این خصوص مثالی می زنم. چند سال پیش یکی از زندانیان این زندان که به دلیل جرایم مربوط به مواد مخدر بازداشت و حکم ۳ سال حبس گرفته بود، در زندان به خاطر “مِت” اش، یک نفر را کشت. زیاد هم می شنیدم که زنان زندانی تهدید می کردند که «می کشمش و پای حبس اش هم می ایستم»! در واقع برایشان هیچ چیزی اهمیت نداشت.
صبا کرد افشاری: در زندان اوین تفکیک جرائم وجود داشت و زنان زندانی، بسیاری از مسائل را خودشان رعایت می کردند. اما در زندانی مثل قرچک که تفکیک جرائم وجود ندارد، مشکلات بسیار بیش تر بود. مثلاً کسی که اعتیاد دارد، نمی تواند رفتارهایش را کنترل کند. هم چنین ما، یک ماه اول ورودمان به زندان قرچک، شب و روز نداشتیم و از ترس این که بلایی سرمان نیاید و یا مواد زیر رختخوابمان جاساز نکنند، نمی خوابیدیم.
از لحاظ بهداشت و تغذیه هم شرایط بسیار بدتر بود. مثلاً کیفیت غذای زندان قرچک افتضاح بود. برنج پخته شده، پر از شته هایی بود که در برنج خشک وجود دارد و یا زندانیان در خورشت قورمه سبزی کرم پیدا می کردند. ما این مسائل را به آقای محمدی، رئیس زندان، اطلاع دادیم اما ایشان با وقاحت تمام به ما گفتند که زندانیان خودشان این شته ها و یا کرم ها را در غذا می ریزند! مسئولان بسیار با احتیاط و استرلیزه غذاها را برای شما تهیه می کنند! از طرف دیگر، برای کاهش میل جنسی زندانیان، در غذاها اسید سیتریک می ریختند که من فکر می کنم مقدار آن بسیار زیاد بود. به همین خاطر هم بسیاری از خانم هایی که مدت زیادی در آن زندان هستند، یا مبتلا به مشکلات هورمونی شده بودند و یا سرطان گرفته بودند.
موضوع دیگر این بود که اساساً در زندان قرچک خاموشی وجود ندارد و هنگام شب هم زندانیان مجبوراند که زیر نور بخوابند. این موضوع از لحاظ روحی واقعاً زندانیان را دچار مشکل می کند. یا این که مسئولان صبح ها از طریق بلندگوی زندان پیام هایی را به زندانیان می دادند که واقعاً آن ها را عصبی می کردند. به اصطلاح می خواستند به زندانیان با این پیام ها روحیه بدهند، در حالی که پیامشان سرشار از تحقیر بود.
ما در بند ۶ زندان قرچک بودیم که باز به نسبت بقیه بندها، وضعیت بهتر بود. اما مثلاً بند مادران زندان قرچک که محل حبس زنانی است که باردار هستند و یا نوزاد و بچه کوچک دارند، شرایط بسیار وحشتناکی داشت. ما انتظار داشتیم که لااقل به تغذیه این بچه ها رسیدگی شود یا مثلاً یک سری وسایل بازی برایشان در نظر بگیرند. اما در واقع هیچ چیزی وجود نداشت.
مشکلاتی که در بند نسوان اوین داشتید، چه بود؟
یاسمن آریانی: در زندان اوین مشکلات بیش تر به تلفن ها، جیره ها و ملاقات های بعضی از زندانیان مربوط می شد. از طرفی آقای چهارمحالی، رئیس زندان اوین، به شدت با چند تن از زندانیان مثل آتنا دائمی و گلرخ ایرایی لجبازی می کرد. به همین خاطر همواره سعی می کرد که در بند تشنج ایجاد کند و در پی آن یک سری امکانات و یا امتیازات را از ما بگیرد.
صبا کرد افشاری: زمانی که ما وارد زندان اوین شدیم، حدود ۶۰ دقیقه در هفته حق تماس تلفنی داشتیم. دو ماه از انتقال ما به زندان اوین که گذشت، آقای چهارمحالی، رئیس زندان، به پرسنل پیغام داده بود که به ما بگویند تلفن هایمان قطع خواهد شد. بعد از یک هفته هم این تصمیم را به نحوی عملی کردند و زمان تلفن هایمان را نصف کردند. این مسئله برای من که یک دختر جوان بودم، قابل تحمل بود اما برای زندانیانی که بچه هایشان بیرون زندان بودند، این که فقط یک روز در میان می توانستند ۱۰ دقیقه با آن ها صحبت کنند، واقعاً سخت بود.
فکر می کنید چه مسائلی در زندان ها وجود دارد که سازمان های حقوق بشری کم تر به آن توجه دارند؟
صبا کرد افشاری: من فکر می کنم که فعالین حقوق بشر در ایران، بیش تر تمرکزشان را روی زندانیان سیاسی گذاشته اند و به زندانیان با جرائم عادی، توجه بسیار کمی دارند. من از نزدیک مشکلات این زندانیان را دیدم و به همین خاطر واقعاً برایم غم انگیز بود. مثلاً ما در قرچک زندانیانی داشتیم که به اتهام جرائم مربوط به مواد مخدر و با توجه به زمانی که بازداشت شده بودند، حکم اعدام داشتند. این در حالی است که این قانون اخیراً عوض شده و آن ها نبایند طبق قوانین موجود اعدام شوند. با این حال، هر روز صبح که بیدارشان می کردند و یا از بلندگوی زندان اسم خودشان را می شنیدند، تصور می کردند که حکمشان قرار است اجرا شود. در واقع این زندانیان را هر روز می کشتند و زنده می کردند.
آیا مواد مخدر و اعتیاد در زندان قرچک هم وجود داشت؟ اگر بود، مواجهه و رویکرد مسئولان زندان با مواد مخدر را کافی می دیدید؟
یاسمن آریانی: در مدتی که ما در آن جا بودیم، متوجه شدیم که در یکی از بندها (بند ۵) شیشه آمده است. من که شاهد این مسئله نبودم و در نتیجه نمی توانم با قطعیت اظهار نظر کنم، اما زندانیان می گفتند که یکی از پرسنل این ماده مخدر را وارد بنده کرده است. مسئولین زندان هم بعد از این که تمام آن مقدار شیشه را زندانیان کشیدند، به مسئله ورود کردند و برای پیگیری آمدند که البته فکر می کنم کمی دیر بود! به هر حال ما می شنیدیم که گاه به گاه مواد وارد بندها می شود.
زندانیان معتاد هم که زیاد بودند. مثلاً در همان مدتی که من در زندان بودم، یک خانم را به واقع از توی جوی آب به آن جا منتقل کردند. در واقع هیچ رسیدگی به او وضعیت او نکرده بودند و خوب در قرچک هم که شرایط و امکانات رسیدگی در خصوص ترک مهیا نیست. این افراد فقط می توانستند متادون بگیرند.
صبا کرد افشاری: متاسفانه مسئولان، زندان قرچک را با کمپ ترک اعتیاد اشتباه گرفته اند. زنانی را که دچار اعتیاد هستند، مستقیماً از خیابان دستگیر و به قرچک منتقل می کنند. این در حالی است که این افراد اساساً شرایط مساعدی برای این که در زندان باشند، ندارند و واقعاً احتیاج به درمان و ترک دارند. حتی چند بار من با چند زندانی مواجه شدم که وقتی سمتشان رفتم، جرات دست زدن به آن ها را نداشتم؛ چون فکر می کردم مرده اند. در واقع این قدر حالشان بد بود که حتی در ظاهر علائم حیاتی هم نداشتند.
در رابطه با مواد مخدر هم، به جز شیشه که ما شاهد بودیم وارد بند شده بود و زندانیان مصرف کردند، باید به وجود مشروبات الکلی هم اشاره کنم. البته منظور من از مشروبات الکلی، مشروبات درجه یک یا نرمال نیست؛ بلکه زندانیان از هر چیزی که در آن الکل به کار رفته بود –مثل مواد شوینده- برای خودشان مشروب درست می کردند. وقتی هم این نوع مشروبات را می خوردند، حالشان بسیار بد می شد و گوشه ای می افتادند؛ اما مسئولان در چنین شرایطی نه تنها آن ها را به بیمارستان منتقل نمی کردند، که حتی این مواد را از جلوی دستشان دور نمی کردند که دوباره مصرفشان نکنند. اساساً بعضی از زندانیان از این مشروبات به عنوان یکی از راه های خودکشی استفاده می کردند و کسی توجهی نمی کرد.
در پایان اگر نکته ای وجود دارد که به آن اشاره نکردید، بفرمایید.
یاسمن آریانی: من در پایان می خواهم از مادرم به طور ویژه تشکر کنم. او در طی مدتی که من بازداشت بودم، مثل کوه پشت من ایستاد و هر نوع ریسکی را پذیرفت تا صدای من باشد. این مسئله خیلی برای من با ارزش بود و از او قدردانی می کنم. حتی فکر می کنم یکی از دلایلی که من و صبا کرد افشاری شامل عفو شدیم و پسرهایی که همزمان با ما بازداشت شده بودند، عفو نگرفتند، این بود که مادران ما خیلی از ما حمایت کردند و صدای ما را به همه جا می رساندند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.