ماهنامه خط صلح – پیشرفت علوم و فناوری سبب توسعه جوامع و تحول در شیوه های زیست انسان ها شده است. گذر جوامع به عصر مدرن پیامدهایی را برای آن جوامع به دنبال داشته است. برخی از جوامع و نهادهای اداره کننده آن ها -از جمله دولت ها- توانسته اند با اتخاذ سیاست ها و روش های منطقی، عقلانی و کارآمد تا حد بسیار زیادی تاثیرات و پیامدهای منفی حاصل از مدرن شدن را کنترل نمایند. آن کشورها توانسته اند با ارتقاء شاخص های اقتصادی، اجتماعی و توسعه انسانی به گسترش رفاه و کاهش نرخ رشد آسیب های اجتماعی در جوامع خود بپردازند.
امروزه جوامع شهری، به ویژه جوامع شهری کشورهای توسعه نیافته و یا کشورهای که روند توسعه را به کندی سیر می کنند، با مسائل و آسیب های اجتماعی متعددی روبه رو هستند. یکی از آن آسیب ها که موضوع این نوشته است، پدیده بی خانمانی است. بی خانمانی پدیده اجتماعی است که در شکل گیری آن عوامل مختلفی دخالت دارد و تاثیرگذار است. این پدیده هم چون بسیاری از پدیده های اجتماعی هم معلول پدیده های اجتماعی و هم عامل به وجود آورنده دیگر پدیده های اجتماعی است.
دیدگاه های متعددی در مورد پدیده بی خانمانی از سوی صاحب نظران و نظریه پردازان اجتماعی ارائه شده است مونت گومری، بی خانمانی را حاصل شکاف عمیق و اساسی فرد در ارتباطات، عدم انسجام و پیوستگی دائمی یا موقتی خود با دوستان و خانواده دانسته که آن را سبب از دست دادن مکان ثابت برای زندگی می داند. او علت اصلی بی خانمانی را در عدم انسجام و پیوستگی فرد با شبکه روابط اجتماعی در نظر می گیرد و صرف نداشتن جا و مکان را علت بی خانمانی نمی داند. رابرت مرتن، جامعه شناس آمریکایی بر این باور است که رشد بی خانمانی در جامعه ای است که تاکید زیادی بر موفقیت مادی دارد و میزان دارایی را معیار موفقیت افراد می شناسد. ثروت به عنوان یک هدف فرهنگی و اجتماعی شناخته می شود و اغلب مردم بر این عقیده اند که موفقیت، با معیار ثروت و مادیات سنجیده می شود. در این جوامع اقشار خاص و محدودی از جامعه دسترسی گسترده ای به امکانات و اهداف مادی دارند و دیگر اقشار دسترسی ناچیزی به امکانات مادی داشته و کم تر شیوه های درآمدزایی را می یابند که موافق و مطلوب معیارهای سنجش موفقیت باشند. از این رو، برای این اقشار ابزار و هدف اجتماعی، بر هم منطبق نیست و این عدم انطباق سبب به وجود آمدن مسائل اجتماعی می شود. هم چنین اللین و کور، بی خانمانی را در قالب افراد بی خانمان قابل مشاهده، افراد بی خانمان پنهان و افراد در معرض خطر تعریف نموده است. از دیدگاه او بی خانمان های قابل مشاهده، بی خانمان هایی هستند که در پارک ها، معابر و فضاهای عمومی قابل دیدن اند. بی خانمان های پنهان آن هایی هستند که فاقد جا و مکان قابل رویت، توسط عموم هستند. این افراد با دوستان و یا آشنایان در شرایط نامناسب، غیرایمن و غیراستاندارد زندگی می کنند. نوع سوم بی خانمان ها، آن بی خانمان های در معرض خطرند که شرایط اقتصادی، اجتماعی و فردیشان، آن ها را در مرز بی خانمانی قرار داده است. آن ها اوقات کاری پاره وقت یا موقتی پیدا می کنند اما درآمد کافی برای سکونت ثابت ندارند. از این رو، علل مؤثر در ایجاد بی خانمانی در معرض خطر را بیکاری و یا عدم پایداری در شغلی مناسب جهت تامین هزینه های حداقلی معاش، به ویژه سکونت می داند. نظریه پرداز دیگر به نام کوهن، متغیرهای اجتماعی-اقتصادی و سیاست های دولتی را در ایجاد و کاهش بی خانمانی موثر می داند؛ عوامل اقتصادی مانند هزینه های بالای زندگی و غیره که مردم را به سوی بی خانمانی سوق می دهد.
در ایران به جهت ضعف و ناکارآمدی در برنامه ها و سیاست های اقتصادی و اجتماعی، نبود عدالت اجتماعی، وجود نابرابری و نبود توزیع متناسب درآمد و ثروت در جامعه، فقر و آسیبهای اجتماعی در حال افزایش است و روز به روز به افرادی که از تامین ابتدایی ترین نیازهای زیستی و حمایت های ضروری در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی، روانی و غیره محروم هستند، افزوده میشود. پدیده بی خانمانی که از پیامدهای سیاست ها و برنام های ناکارآمد است، هر روزه در سطح شهرها –به ویژه کلان شهرهای کشور- آشکارا و به تعدد قابل مشاهده است.
بی خانمانی پیامدهای ناگواری برای فرد و جامعه دارد. از جمله پیامدهای بی خانمانی، گرایش افراد بی خانمان به اعتیاد و مصرف مواد مخدر است. فرد بی خانمان که از خانواده رانده شده و جامعه نسبت به او بی توجه است و خدمات حمایتی نیز به او ارائه نمی دهد، برای گریز از وضعیت موجود، به مصرف موادمخدر سوق پیدا می کند. افرادی که به چرخه بی خانمانی وارد می شوند، غالباً به چرخه مصرف مواد مخدر نیز ورود پیدا می کنند؛ به طوری که تخمین زده شده است حدود ۵۱ درصد از بی خانمان ها، مصرف کننده مواد مخدر هستند. از این رو می توان گفت ارتباط معناداری میان بی خانمانی و مصرف مواد مخدر وجود دارد.
علاوه بر مصرف موادمخدر می توان به پیامدهای دیگری نیز چون افزایش بیماری های جسمانی و روانی به دلیل عدم دسترسی به بهداشت و خدمات مناسب بهداشتی و درمانی و در معرض خطر بودن آن ها در ابتلا به بیماریهای چون هپاتیت و اچ.آی.وی اشاره نمود. هم چنین تکدیگری، سرقت، فحشا، تخریب اموال عمومی و بسیاری از سایر آسیب های اجتماعی می تواند از پیامدهای بی خانمانی باشد. علاوه بر این که بی خانمانی، ارتباط معناداری با کاهش نرخ امید به زندگی و رشد نرخ خودکشی و مرگ و میر دارد.
با عدم اعتماد و عدم حمایت جامعه از بی خانمان ها زمینه طرد شدگی اجتماعی و سرخوردگی افراد بی خانمان فراهم می گردد. احساس انزوا، تنهایی و بیارزشی، احساس شکست و نداشتن پشتیبان، ناتوانی در تغییر روند حوادث، طرد و رانده شدن به حاشیه از طرف خانواده و جامعه، احساس ناکامی، حقارت و مورد سوء تفاهم و اتهام واقع شدن، از احساسات و افکاری است که بی خانمان ها به طور پیوسته با آن روبه رو و درگیرند.
برای فائق آمدن بر پدیده بی خانمانی می توان از دو نوع تبیین یاری جست: تبین مبتنی بر عوامل ساختاری و تبین مبتنی بر عوامل فردی، عاطفی و روانی. علاوه بر آن که باید با ارائه و اجرای برنامه ها و سیاست های علمی، منطقی و کارآمد، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و شاخص های توسعه انسانی و رفاه اجتماعی را بهبود داد، بایستی به فرهنگ سازی جامعه و تغییر نگرش جامعه به افراد بی خانمان و حمایت عاطفی و روانی از آنان و توانمند سازی بی خانمان ها نیز توجه لازم را داشت.