عبدالعزیز بوتفلیقه رئیس جمهور الجزایر بنا داشت برای پنجمین بار خود را کاندیدای ریاست جمهوری کند. مردم الجزایر بیش از این نمیخواستند حکومت مستبدانه او را که مورد حمایت نظامیان است، تحمل کنند. بنابراین به خیابان آمدند و به اعتراض بدون خشونت علیه بوتفلیقه پرداختند، ابتدا وی وعده داد اگر به ریاست جمهوری برسد پس از یکسال از قدرت کناره گیری خواهد کرد و دیگر نامزد انتخابات نخواهد شد. اما مردمی که از بیش از دو دهه حکمرانی او به ستوه آمده بودند قانع نشدند و بر عدم نامزدیش برای ریاست اصرار ورزیدند.
ظاهرا ” تظاهرات و اعتراضات مردم الجزایر به ده روز هم نکشید که رئیس جمهور تسلیم و از نامزدی منصرف شد اما زمان انتخابات رابه تعویق انداخت، مردم این تعویق را نمی پذیرند چون در آن خدعه و فریب می بینند این موضوع یعنی تعویق انتخابات هم همچنان مورد اعتراض مردم است.
مطالبات مردم الجزایر بیش از بر کناری بوتفلیقه و به تعبیری تغییر نظام است، البته نه به معنای تغییر نظام جمهوری بلکه به معنای بر کناری سایر مسئولان یعنی باند و گروه حاکم. برای این که جمهوریت به اصالت خود بر گردد و معنای واقعی پیدا کند.
در مدتی که مردم در خیابان ها مشغول راهپیمایی و اعتراض بودند علیرغم خشونت پلیس هیچگونه خشونتی از سوی مردم صورت نگرفته و مردم همچنان به اعتراضات خود ادامه داده و مقاومت می کنند. جمع کثیری از قضات نیز با مردم همراه شدند و از نظارت بر انتخاباتی که بوتفلیقه در آن نامزد باشد سرباز زدند.
بوتفلیقه البته با اکراه به خواست مردم تن داد، اما همچنان معترضان به خواستههای حداکثری خود پایمیفشارند. غرضم از بازگو کردن مختصر این رخداد این است که به مستبد امروز ایران آقای خامنهای هشدار دهم که از سرنوشت مستبدان و دیکتاتوران پند بگیرد و به تأسی از بوتفلیقه قبل از اینکه فاجعه ای به فجایعی که بوجود آورده بیافزاید و کارنامه سیاه خود را سیاه تر کند دست از این قدرت جهنمی بردارد و از سر راه مردم کنار رود، مردم را آزاد بگذارد تا بتوانند با ایجاد یک نظام جمهوری دمکراتیک سکولار به حقوق پایمال شده خود در تمامی عرصهها دسترسی پیدا کنند، پیش از این که کشور و مردم مظلوم ایران آسیب بیشتری ببینند.
متاسفانه آسیب های وارد شده چنان ابعاد وسیعی در عرصههای مختلف پیدا کرده است که برخی از آن غیر قابل جبران می نماید و یا حداقل به زمانی طولانی برای بازگشت به حالت اولیه نیاز دارد. البته می دانم ایشان چنین جرأت و شهامتی ندارد که از قدرتی که برای او همه چیز است کناره گیری کند. چنین امری به تجربه محال می نماید اگرچه عقلا محال نیست هر چند احتمالش یک در میلیون باشد.
آقای خامنهای و تیم سرکوبگرش درصدد تقویت و گسترش ماشین سرکوبند، به این علت که توان حل مشکلات عظیم و بنبستهایی که به دست خود ایجاد کرده اند را ندارند، لذا جز تشدید سرکوب بر اساس استراتژی نصربالرعب راه دیگری برایشان باقی نمانده و همین استراتژی گر چه موجب رنج و سختی مردم شده اما در نهایت مستبد و حاکمیت را به زمین خواهد زد.
ولی نکته بسیار مهم اصرار و مقاومت مردم و ایستادگی بر خواسته های بر حق خود است که نیازمند حمایت از سوی نخبگان و نیروهای سیاسی است. تشویق به انفعال و سعی در تعامل از سر ضعف با قدرت مهار نشده و مطلق نتیجهای جز ناامیدی و بیعملی بهبار نخواهد آورد که پیامدهای بسیار زیانباری برای کشور خواهد داشت.