آیا جنگ محتمل است؟ چه نوعی از جنگ؟ عواقب آن چیست؟ آیا جنگ می تواند رژیم را ساقط کند؟ از اپوزیسیون چه کاری برای کاهش احتمال جنگ ساخته است؟
آیا جنگ محتمل است؟
فعلا چنین می نماید که مولفههای محرک و بازدارنده جنگ هم وزناند و این یعنی آن که ایران در لبه پرتگاه جنگ است. در طرف مقابل ایران، مهمترین مولفه های محرک جنگ دولت های نتانیاهو و عربستان و گروهی از مهمترین مهره های حکومت کنونی آمریکا هستند. اما دونالد ترامپ که همچنان می خواهد به رایدهندگان آمریکایی نشان دهد به همه وعده های انتخاباتی خود پای بند است به احتمال زیاد، حداقل تا میانه سال ۲۰۲۰ خواهان جنگ با ایران نیست. او که در مبارزات انتخاباتی خود مدام از لشکرکشیهای آمریکا به عراق و افغانستان انتقاد می کرد و مدعی بود که این جنگ ها بدون آن که دستاوردی برای آمریکا به بار آورده باشد، هفت هزار میلیارد دلار (هفت تریلیون) برای مردم این کشور هزینه داشته و سربازان آمریکایی را هم به کشتن داده است، نمی تواند بدون یک بهانه افکار عمومیپسند وارد جنگ با ایران شود. فراموش نکنیم که شعار اصلی دونالد ترامپ در انتخاباتی که به پیروزی او انجامید Americain first بود. او تحقق این شعار را در پایان دادن به مداخلات نظامی آمریکا در جهان و بازگرداندن سربازان آمریکایی به کشور می دانست. ترامپ همین امروز هم برای بازگرداندن سربازان آمریکایی مستقر در سوریه و افغانستان عجله دارد و درصدد است که با طالبان افغانستان یعنی همان نیروی همدست القاعده که هر روز در افغانستان برای ترور و کشتار نیروهای آمریکایی به بمبگذاری و عملیات انتحاری دست میزند، آشتی کند، تا بتواند ارتش آمریکا را از افغانستان خارج سازد. بنابراین فشارها و تهدیدهای رئیس جمهور آمریکا علیه جمهوری اسلامی نه برای آغاز یک جنگ بلکه برای وادار کردن جمهوری اسلامی به پذیرش برخی از مطالبات ۱۲ گانه ای است که قبلا از زبان وزیر خارجه این کشور شنیده ایم. متحدان عرب عربستان هم چندان تمایلی به درگیری نظامی آمریکا و ایران ندارند. موضع قطر که از پیش معلوم بود، حالا اما به نظر می رسد که امارات متحده عربی نیز که جنگ را مایه بی ثباتی سیاسی و زیانهای اقتصادی می بیند، از سیاست های عربستان بهندریج فاصله گرفته است. متحد بزرگ منطقه ای عربستان یعنی دولت کنونی مصر نیز در ماههای گذشته با فاصله گرفتن از آنچه پروژه ناتوی عربی نام گرفته آتشبیار جنگ نیست. و بیش از اینها درگیر مشکلات سیاسی و امنیتی داخلی مصر است که بتواند دردسر همراهی با آمریکا و اسرائیل در جنگ علیه ایران را برعهده بگیرد.
بعید نیست که در درون دولت های اسرائیل و عربستان نیز محافل و جناحهای مخالف جنگ وجود داشته باشند. چرا که جنگ برای هر یک از این دو این کشور خسارت بار است و بویژه در مورد عربستان می تواند مایه بیثباتی سیاسی گردد. و اما در ایران نیز هرچند برخی از محافل تندرو بر طبل جنگ می کوبند، اما بهنظر می رسد که شخص خامنه ای از عواقب جنگ نگران است و خواهان آن نیست، با این همه ظاهرا او در شرایط کنونی جنگ را بر مذاکره ترجیح می دهد. وقتی تنش ها تا به این حد افزایش می یابد که هر دو طرف، نظامیان طرف مقابل را تروریست اعلام می کنند و هر دو طرف در خلیج فارس و تنگه هرمز در تیررس یکدیگرند، یک تصادف عمداّ طراحی شده از جانب محافل طرفدار جنگ نظیر انفجارهای اخیر بندر فجیره و یا یک اتفاق غیرعمد میتواند آتش جنگ را شعله ور سازد. همین جا به این نیز اشاره کنم که تندروهای جمهوری اسلامی از جمله روزنامه کیهان در شماره امروز سه شنبه ۱۴ اردیبهشت با خوشحالی انفجارهای فجیره را البته بطور ضمنی کار نیروهای طرفدار جمهوری اسلامی دانسته اند، در حالی که وزارت خارجه و شخص ظریف این حوادث را مشکوک و کار دشمنان ایران دانسته اند که این خود نشان می دهد تا چه حد میان تندروها و دولت روحانی در برخورد با بحران کنونی تفاوت وجود دارد. مساله دیگری که می توان از مواضع امثال روزنامه کیهان نتیجه گرفت شباهت آنها با محافل جنگ طلب طرف مقابل در قبال این حادثه است. شبکه های اجتماعی مربوط به تندروهای ایرانی طرفدار جنگ نیز، مخالفان جنگ را «کاسبان ترس» نامیده اند. در حالی که ترس از جنگی که دود آن مستقیما به چشم مردم ایران می رود امری طبیعی است و فقط کسانی از آن نمی ترسند که خود از کاسبان چنین جنگی در عرصه های سیاسی و اقتصادی باشند. در همین جا نیز می توان شباهت ترامپیست های وطنی را با تندروهای ایرانی و محافل ضد ایرانی طرفدار جنگ در اسرائیل و آمریکا مشاهده کرد.
چه نوعی از جنگ؟
همه داده ها نشان می دهند که آمریکا مصمم است اشتباهات راهبردی خود در لشکرکشی به عراق و افغانستان را تکرار نکند.
جنگ اگر رخ دهد، رویارویی هوایی خواهد بود. آمریکا دارای قوی ترین و مخرب ترین نیروی هوایی جهان است. جنگ هوایی ایران با آمریکا و اسرائیل جنگی کاملا نابرابر خواهد بود. آمریکا قدرت آن را دارد که در صورت ادامه و گسترش یک جنگ هوایی با ایران، علاوه بر تاسیسات هسته ای، زیر ساخت های نظامی و اقتصادی آن را ویران کند و ایران را به لحاظ ظرفیت های اقتصادی سالها به عقب بازگرداند. مقابله ایران با نیروی مخرب هوایی و موشکی آمریکا در حد حملات موشکی به تاسیسات متحدان منطقه ای آمریکا خواهد بود. و البته ایران و متحدان منطقه ای آن قادر به حملات موشکی به اسرائیل نیز هستند. اما می شود به یقین گفت که در چنین جنگی این ایران است که دچار خسارت های جبران ناپذیر اقتصادی خواهد شد و نهایتا این ایران است که ضمن شکست مجبور به پذیرش آتشبس نیز خواهد شد. البته کشورهای عربی منطقه نیز نه فقط در معرض خسارات و ویرانیهای جبران ناپذیر خواهند بود، بلکه به لحاظ سیاسی بیش از پیش بی ثبات می شوند.
عواقب چنین جنگی چه می تواند باشد؟
برخلاف توهمات مداخله طلبان ایرانی که از آغاز از خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریم ها حمایت کرده اند و این روزها از اوج گیری تنش و احتمال جنگ به شوق آمده و در ارائه تحلیل های سطحی و عوام فریبانه در تلویزیون ها و رادیوهای فارسی زبان خارج از ایران با هم مسابقه گذاشته اند، تهاجم نظامی آمریکا به ایران، جمهوری اسلامی را به نفع یک نظام بهتر ساقط نمی کند. بلکه علاوه بر زیانهای اقتصادی و جانی جبران ناپذیر به مردم، این فرایندهای دموکراسی خواهانه جامعه ایران است که برای سالها دچار توقف می شوند.
هم اکنون طیف گسترده نیروهای دموکراسی خواه ایران در میان دو قطب نیرومند آمریکا و جمهوری اسلامی به سرعت در حال فرسایش و ریزش است. فضای سیاسی ایران به میدان مغناطیسی نیرومندی میان دو قطب آمریکا و جمهوری اسلامی تبدیل شده است در این میدان درصد بزرگی از مخالفان وضع موجود جذب قطب ترامپیسم شده و زیر تبلیغات گسترده این طیف روزبه روز بیشتر اسیر این توهم می گردند که درگیری میان ایران و آمریکا موجب ورافتادن جمهوری اسلامی و تغییر مثبت اوضاع می شود. بخشی از این طیف هم با بالا گرفتن فشارهای اقتصادی و سیاسی آمریکا به این نتیجه رسیده اند که فعلا و در شرایط تهدید خارجی باید مبارزه و مخالفت با جمهوری اسلامی را کنار گذاشت. به این ترتیب می توان گفت حدود ۵۰ درصد از نیروها، به طور بالقوه دموکراسیخواه ایران جذب دو قطب مخالف شده اند. اما از دل نیمه دیگر ایرانیان دموکراسی خواه نیز تاکنون نظریه ای که بتواند پرچم مخالفت با هر دو قطب موجود را بطور اثرگذاری بلند کند و مردم را با خود همراه سازد، بیرون نیامده است. نیروهای مستقل آزادیخواه از جانب طرفداران هر دو قطب مورد سرزنش و انتقاداند، چنان که هریک از دو قطب موجود برچسب همراهی با طرف مقابل خود را به این نیروها می زند. و تازه این در حالی است که هنوز جنگی میان ایران و آمریکا رخ نداده است.
به محض درگیری نظامی، همه متغیرهای داخلی به سرعت تغییر جهت می دهند. افکار عمومی اکثریت مردم ناراضی از جمهوری اسلامی سیال و ژلهای است. بسیاری از آنهایی که امروز ساده انگارانه زیر تبلیغات محافل مداخلهطلب دل به حمله آمریکا به ایران بسته اند و در این خیال خام اند که جنگ برای ایران حکومتی بهتر به ارمغان می آورد، پس از تکرار آژیرهای جنگ و دیدن تلفات انسانی و ویرانی های اقتصادی و افزایش مشکلات معیشتی تغییر جهت می دهند. حمله هوایی آمریکا به ایران مثل تحریم و تهدیدهای کنونی بیش از آن که رژیم را به ورطه سقوط بکشاند، طبقه متوسط جامعه ایران را که خاستگاه مطالبات دموکراسی خواهانه است، خردوخمیر می کند.
حکومت اما در این گیرودار هم از درون منسجمتر می شود و هم نیروهای خود را بهتر از پیش بسیج می کند و فرصت می یابد تا ناکارآمدی ها و فساد ذاتی خود را آسان تر به گردن «دشمن» بیندازد، و بهانه های هرچه بیشتری برای سرکوب و خفقان به دست می آورد. از کشمکش میان دو قطبی راست افراطی جهانی و راست افراطی ایرانی نمی توان انتظار معجزه ای بیش از انزوا و انفعال نیروهای دموکراسی خواه داخلی و تشدید سرکوب و خفقان داشت.
آنان که امروز در سخن و قلم پرچم دفاع از تحریم و تهدیدهای دولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی را بلند کردهاند و چنین تبلیغ می کنند که تحریم، فشار و تهاجم نظامی احتمالی راست افراطی آمریکا و اسرائیل به همدستی عربستان راه نجات ایران از سلطه استبداد دینی ولایت فقیه را هموار می کند، در بهترین حالت فریبخوردگان خوشباورند. برای ترامپ دموکراسی و ارزشهای جهانشمول حقوق بشر هیچ ارزشی ندارد. هرکس در این مورد توهم دارد بهتر است به سیاستهای شرم آور او در قبال عربستان و مهاجران اسپانیایی درون آمریکا بیندیشد. ترامپ فقط به دنبال معامله است. معامله با طالبان، معامله با جمهوری اسلامی، معامله با کره شمالی و هرکسی و هر حکومتی که از نظر او بتواند با هر آنچه که او می خواهد سازگار شود. اگر همین امروز جمهوری اسلامی بخشی از مطالبات ۱۲ گانه آمریکا را بپذیرد، حکومت ترامپ دست در دست جمهوری اسلامی به ریش همه دل بستگان به تحریم ها و تهدیدهای ترامپ خواهد خندید و اگر جنگی رخ دهد، نتایج فاجعهبار آن در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همه مدافعان امروز سیاستهای ترامپ را روسیاه خواهد کرد.
گفتمان و شعار دموکراسی خواهان در شرایط کنونی
دموکراسی و پیشرفت اجتماعی ایران هیچ گونه سازگاری با نظام جمهوری اسلامی ندارد. دولت دینی و دین دولتی هم دشمن آزادی و عدالت است و هم دشمن دین و مذهب مردم. هر مصیبت و فلاکتی که گریبانگیر ایران و ایرانی شده و می شود، نتیجه مستقیم و غیرمستقیم نظام ولایت مطلقه فقیه است. اگر امروز ترامپ فرصت تهدید و تحقیر و تحریم ایران را پیدا کرده و کشور ما در لبه پرتگاه جنگ قرار گرفته بیش از هر چیز این وضعیت نتیجه ۴۰ سال سیاستهای دشمنمحور و به اصطلاح «انقلابی» حاکمیت ایران است. مرگبارترین خط مشی ممکن در شرایط کنونی صف کشیدن به دنبال جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران آن به بهانه مخالفت با سیاستهای زورگویانه و تجاوزکارانه دولت ترامپ است. مخالفت ما با سیاستهای ترامپ و همراهان وطنی آن در قبال ایران صرفا از موضع مخالفت با مداخله خارجی و زیانبار بودن آن برای جنبش دموکراسی خواهی و جامعه مدنی و شرایط معیشتی مردم ایران و در نهایت نیز خدمت آن به استبداد دینی ایران است. دموکراسی خواهان که طبعا از موضع دفاع از منافع ملی خواهان مذاکره و بهبود مناسبات ایران و آمریکا هستند، در مخالفت با استبداد دینی و سیاستهای ایران برباد ده آن به وجدانهای بیدار جامعه و به مردم ایران تکیه دارند و می دانند که تحول دموکراتیک امری درون زا است. البته عوامل بین المللی در حد خود بر تحولات داخلی هر کشوری اثرات مثبت و یا منفی خود را خواهند داشت. حکومت باراک اوباما از آنجا که خواهان تنش زدایی و بهبود مناسبات ایران و آمریکا بود، عامل بین المللی مثبتی برای تحولات داخلی ایران و خلع سلاح ایدئولوژیک جمهوری اسلامی محسوب می شد. اما ترامپیسم یک عامل منفی بین المللی بر تحولات ایران است، چرا که یکی از مهمترین وجوه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را که تنش و مقابله دایمی با «دشمن» است، قوی تر می کند و در عین حال تهیدستان ایران را تهیدست تر و لایه های متوسط ایران را متلاشی می کند. برخلاف ادعای برخی از خوشنشینان خارج و داخل کشور که خود هیچ سهمی در مبارزه و تلاشهای دموکراسیخواهانه ندارند و فکر می کنند وقتی کارد تیز مشکلات معیشتی به استخوان مردم رسید، شورش می کنند و حکومت را برمی اندازند، در این شرایط این اهرم سرکوب و خفقان است که قوی تر و کارآتر می شود و این لایه های دموکراسی خواه و عدالتجوی ایران اند که زیر این فشارهای اقتصادی و سیاسی کمر خم می کنند. آزادی از دل فقر و بدبختی فرا نمی روید. هیچ ملتی از فرط فشارهای اقتصادی برای آزادی قیام نکرده است. شورش و قیام گرسنگان بدون حضور و رهبری احزاب دموکراسی خواه در درون ایران هیچ آینده ای جز شکست و ناکامی ندارد.
منافع ملی و مصالح جنبش دموکراسی خواهانه ایران ایجاب می کند که ما امروز نتایج مصیبتبار ۴۰ سال سیاست آمریکاستیزانه جمهوری اسلامی که بسیاری از فرصتهای ملی کشور را به باد داده ،انتقاد کنیم و برای پایان دادن به شرایط خطرناک کنونی، خواهان مذاکره و بهبود مناسبات ایران و آمریکا باشیم. برخلاف تصور و تبلیغ تندروهای داخلی، مذاکره به هیچ وجه به معنای سازش و تسلیم نیست. بلکه برعکس تنها راه موثر دفاع از منافع ملی و اجتناب از جنگ، مذاکره است. همه قدرتهای مورد علاقه تندروهای ایران از جمله روسیه، چین و کره شمالی بدون آن که تسلیم آمریکا شوند با این دولت مذاکره می کنند. اتفاقا مخالفت جمهوری اسلامی با مذاکره به همین دولتهای دوست جمهوری اسلامی فرصت می دهد که با کارت ایران برای منافع خود و به زیان منافع ملی ایران بازی کنند.