– از جنبش دانشجویی در تیرماه ۱۳۷۸که از سوی دولت اصلاحطلب خاتمی سرکوب شد، چهار کشته بر جای ماند: عزتالله ابراهیم نژاد فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران، فرشته علیزاده فعال دانشجویی دانشگاه «الزهرا» (مدرسه عالی دختران تهران)، اکبر محمدی دانشجوی مددکار اجتماعی و تامی حامیفر دانشآموز.
– «خیزش دانشجویی ۱۸ تیر، یکی از گستردهترین جنبشهای اجتماعی مسالمتآمیز و دمکراتیک علیه استبداد دینی است که به صورت گستردهتر همان خواستهها و همان خشم انباشته شده را ۱۰ سال بعد در جنبش سبز میبینیم. همان خواستهها در جنبش سبز به نوعی از سوی مردم تکرار شد، خواستههایی که بر مسائل حقوق بشر، دموکراسی و حق داشتن حکومتی دمکرات بر پایه سکولاریسم تاکید دارند.»
فیروزه رمضانزاده, کیهان چاپ لندن:
۲۰ سال از حمله خشونتبار نیروهای انتظامی و لباسشخصیها به خوابگاه دانشجویان معترض به بستن روزنامه «سلام» و جنبش اعتراضی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ (۹ ژوییه ۱۹۹) میگذرد. مطالبات اصلی جنبش دانشجویی ۱۸ تیر چه بود؟ با گذشت ۲۰ سال آیا این جنبش اعتراضی به فراموشی سپرده شده است؟ این جنبش دانشجویی چه جایگاهی در میان دیگر مطالبات اجتماعی مردم دارد؟
در بیستمین سالگرد ۱۸ تیر ۱۳۷۸، کیهان لندن این پرسشها را با غلامرضا مهاجری نژاد استاد علوم سیاسی دانشگاههاوایی، عضو سابق «شورای مرکزی جبهه متحد دانشجویی» در تهران و از متهمان وقایع ۱۸ تیر در میان گذاشتهاست.
-آقای مهاجری نژاد، آیا جنبش اعتراضی ۱۸ تیر، با گذشت ۲۰ سال به فراموشی سپرده شده؟
-بعد از اعتراض گسترده گروهها و مخالفان سیاسی نظام اسلامی در دهه ۶۰ تا میانههای دهه ۷۰ خورشیدی، چالش امنیتی در فضای جامعه و دانشگاهها به وجود آمد؛ «دفتر تحکیم وحدت» بعد از شروع رفرم در سال ۱۳۷۶ تلاش کرد با عملکردی متقابل نسبت به گذشته اما در چارچوب افق سیاستهای جمهوری اسلامی محیط دانشگاه را کنترل کند، «بسیج دانشجویی» هم در راستای حفظ کلی حاکمیت و بخش اقتدارگرای حکومت حرکت میکرد. در این میان، بدنه «جنبش دانشجویی ۱۸ تیر۱۳۷۸» که اساساً اصلاحطلب یا اصولگرا نبود در فقدان احزاب و سازمانها در داخل ایران، صدای نیروی سوم هواه خواه دمکراسی و سکولاریسم بود که اقتدار ولایت فقیه و اندیشه اقتدار دینی را به چالش میکشید. با وجود اینکه این خیزش، قابل پیشبینی بود اما در داخل و خارج کشور حتی حاکمیت انتظار چنین اعتراضی را نداشتند؛ این نافرمانی مدنی و خیزش اجتماعی صدای سوم سکولار بود به دور از دخالت جناحهای اصلاحطلب یا اصولگرا. بنابراین برای اولین بار جنبش ۱۸ تیر خود را بر تارک تاریخ جنبش دانشجویی ایران نشان داد، هرچند این حرکت به فرجام نرسید؛ پرونده کشتهشدگان حادثه کوی دانشگاه تهران پیگیری نشد و عاملان این جنایت مجازات نشدند؛ اما این واقعیت را که مردم حاضر نیستند به هیچ قیمتى حاکمیت جمهوری اسلامی را قبول کنند را فریاد زد، در تهران و دانشگاههای سراسر ایران، شعارهای جنبش دانشجویی ۱۸ تیر هم به نوعی رادیکال و سکولار بودند که بعدها به شعارهایی فراگیر در جامعه تبدیل شدند مثل :«دیکتاتور پینوشه ایران شیلی نمیشه»، «سیدعلی حیا کن سلطنت رو رها کن»، «حکومت زور نمیخواهیم آخوند مزدور نمیخواهیم»، «مردم گدایی میکنند آخوند خدایی میکند»، « آزادی اندیشه با ریشم و پشم نمیشه» و… تمام این شعارها ساختارشکن بودند.
وقتی ما در خیابانهای تهران این شعارها را فریاد میزدیم مردم گرچه به خیابان نمیآمدند ولی خوشحال بودند؛ دست تکان میدادند و لبخند شادی بر لبانشان نقش بسته بود؛ همینها حاکی از حمایت آنها و تغییرات ذهنی در حال رخ دادن بود. نگاه اصلاحطلبانه در جنبش دانشجویی تغییر پیدا میکرد به سمت ساختارشکنانه و عبور از حاکمیت و به مرور این نگاه به کل جامعه انتقال داده شد. جدا از این، جنبش ۱۸ تیر با وجود سرکوب شدن، الهامبخش خیزشهای اجتماعی نظیر جنبش زنان، جنبش کارگری و جنبش معلمان شد.
-آیا میتوان گفت در یک نگاه فراگیر، خواستههای این خیزش اجتماعی مانند دیگر مطالبات اجتماعی و مدنی قابل پیگیری بودند؟
-به نظر من، خیزش دانشجویی ۱۸ تیر، یکی از گستردهترین جنبشهای اجتماعی مسالمتآمیز و دمکراتیک علیه استبداد دینی است که به صورت گستردهتر همان خواستهها و همان خشم انباشته شده را ۱۰ سال بعد در جنبش سبز میبینیم. همان خواستهها در جنبش سبز به نوعی از سوی مردم تکرار شد، خواستههایی که بر مسائل حقوق بشر، دموکراسی و حق داشتن حکومتی دمکرات بر پایه سکولاریسم تاکید دارند. اگر به آمال و خواستههای ملت بعد از انقلاب مشروطیت نگاه کنیم میبینیم این آمال در بین نسلهای مختلف جامعه ایران تکرار شده. همچنین در اعتراضات دیماه ۹۶. هرچند خاستگاه این اعتراضات با یکدیگر متفاوت هستند، قیام ۱۸ تیر یک جنبش دانشجویی بود اما مثلاً اعتراضات دیماه بر پایه حضور خیابانی فرودستان و طبقات متوسط و تنگدست جامعه بود، اما به هرحال، تمام این حرکتهای اعتراضی به نوعی در تقابل با مجموعه حاکمیت بودهاند. اگر به تاریخ جنبشهای اعتراضی در جهان نگاه کنیم مشابه خیزش اعتراضی ۱۸ تیر را میتوان در جنبش اعتراضی دانشجویان برمه در ۷ ژوئیه۱۹۶۲ در اعتراض به حکومت نظامیان به رهبری ژنرال نهوین یا جنبش اعتراضیِ دانشجویانِ چین در میدان «تیانآنمِن» پکن یا جنبش دانشجویی آمریکا در دهه ۶۰ پی گرفت.
-ارزیابی شما از طرز تلقی و گفتمان سیاسی دانشجویان در آن زمان چیست؟
-در آن فضا طرز تلقی سکولاردموکراتیک و تغییر نگاه شهروندان برای ما مهم بود. وعدههای تشکیلاتی با وجود آن فشارها و سرکوبها ساماندهی شده و در راستای خواست عمومی جامعه قرار گرفته بود. با این وجود حکومت سعی کرد جنبش دانشجویی را از نظر تشکیلاتی سرکوب کند اما حالا خواسته عموم دانشجویان و حتی میزان آگاهی دانشجویان ارتقا پیدا کرده در حالی که در آن زمان، چالش بزرگ ما عبور از اصلاحات در بین دانشجویان بود، آن زمان بخش زیادی از دانشجویان که به وسیله رفرمیستها هدایت میشدند به اصلاحات اعتقاد داشتند و اگر میخواستیم خواستهمان را برای آنها بیان کنیم با مشکل مواجه میشدیم، مثلا در در پارک لاله [پارک فرح] ما دانشجویان که در یک گردهمایی جمع شده بودیم تعداد زیادی در بین ما بودند که تصور میکردند میتوانیم با اصلاحات به نتیجه برسیم. ما میخواستیم نگاه سکولار را در جامعه تقویت کنیم اما مشکلات زیادی وجود داشت ولی امروز، عبور از مجموعه حاکمیت به یک مطالبه عمومی در جامعه و دانشگاه تبدیل شده در حالی که آن زمان دشوار بود این نگاه را در جامعه حاکم کنیم یا اینکه از نظر تشکیلات، سازماندهی دانشجویان برای بیان خواستههایشان در جامعه کار آسانی نبود. اما فراموش نکنیم که جنبش دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ خواستههای خود را فراتر از مطالبات جناحهای حکومتی اعلام کرد و حالا همان خواستهها به خواسته عمومی مردم تبدیل شده است.
-به نظر شما آیا جنبش دانشجویی با فراز و فرودهایی که در طول این سالها داشته، سرکوب شده و قابل احیا نیست؟چه چشماندازی در مقابل این جنبش پس از بیست سال قرار دارد؟
-بعد از نمایش عریان سرکوب قیام ۱۸ تیر، بین فعالان جنبش ۱۸ تیر انشقاق افتاد، حاکمیت هم سعی کرد با استمرار سیاست سرکوب، انسداد سیاسی و نگاه امنیتی در جامعه را تقویت کند. از طرفی این خیزش اجتماعی چنانکه باید مورد حمایت بینالمللی هم قرار نگرفت. پس از سرکوبها و دستگیریهای وسیع سالهای ۷۹ و ۸۰ و نیز سرکوب فعالان دانشجویی پس از انتخابات سال ۸۸ حکومت فشار مضاعفی بر بدنه جنبش وارد کرد. البته دو سال بعد، شاهد حملات ۱۱ سپتامبر (۲۰۰۱) بودیم که پیامدهای سیاسی اجتماعی آن حملات، تاثیر منفی بر چهره خاورمیانه و ایران گذاشت.
در نهایت باید گفت جنبش دانشجویی که با بخشهای دیگر مردم پیوند خورده بود و از نظر تشکیلاتی میتوانست در جامعه و در راستای ادامه جنبشهای اجتماعی خود را نهادینه کند متاسفانه به دلیل یکدست ساختن نظام و تشدید برخوردهای قهری، سرکوب و اختناق از سوی حکومت و نیز عدم انسجام نیروهای سیاسی در داخل و خارج کشور دچار رخوت و سستی شده و آنطور که باید نتوانسته به بالندگی برسد. اگر بخواهیم از نظر سازماندهی و تشکیلات بررسی کنیم مسلما جنبش دانشجویی آسیب بسیار جدی دیده است.
در پایان لازم میدانم یادی کنم از دانشجویان جانباخته در آن فاجعه، عزتالله ابراهیم نژاد، فرشته علیزاده، اکبر محمدی و دانشآموز کشته شده تامی حامیفر.