در شرایط خطرناکی که طبقات حاکم ایران و آمریکا بر سر منافع و مطامع خود شبح جنگ را در مرزهای ایران به پرواز درآورده اند، دو مساله مبرم در برابر ماست. یکی طرح مطالبه مذاکره بی قید و شرط با حکومت آمریکا و تبدیل این مطالبه به خواست فراگیرعمومی. بی تردید اکثریت مردم ایران از بهبود مناسبات ایران و آمریکا و پایان دادن به سیاست دشمن محور جمهوری اسلامی که پس از چهل سال پیامدهای فاجعه بار آن همین شده که امروز شاهدیم حمایت می کنند. در شرایطی که ایران زیر فشار تحریم و در لبه پرتگاه جنگ قرار گرفته طرح و پافشاری بر شعار مذاکره با آمریکا با هدف اجتناب از جنگ و تحریم و عادی سازی مناسبات دو کشورعلاوه بر آن که حرکت موثری علیه جنگ و در دفاع از منافع ملی ایران است، یکی از کارآمدترین راههای مبارزه با سیاستهای ضد ملی ولایت مطلقه فقیه و گسترش ارتقا جنبش ملی دموکراسی خواهی است. دومین مساله نقد تبلیغاتی است که سیاست های کنونی ترامپ را عامل مثبت بین المللی ارزیابی می کنند و با این تبلیغات به روند شکل گیری جنبش مسئوولیتپذیر درونزا آسیب می زنند، در میان صفوف ملت شکاف ایجاد می کنند و بخشی از مردم را به جای حمایت فعال از مذاکره با آمریکا، هواداربدتر شدن مناسبات ایران و آمریکا و ادامه تحریم ها و تهدیدها که به زعم طرفداران تحریم عاملی مثبت تلقی می شود، می کنند.
خدمت ترامپ به خامنهای
دونالد ترامپ با خروج از برجام و اتخاذ سیاست تحریم و تهدید ایران فرصت و دستاویزی برای هسته اصلی قدرت جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خامنه ای فراهم آورده که آن را از خدا طلب می کرده اند. و در عوض مشکلات و موانع مهمی برسر راه دموکراسی خواهی درون زای ایران ایجاد کرده است.اینک بیش از یکسال پس از خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریم های ایران، دو کشور در سراشیب جنگی خطرناک قرار گرفته اند که اگر درگیرد شعله های آن همه خاورمیانه را فرا خواهد گرفت و معلوم نیست به چه فجایعی ختم می شود و چگونه پایان می گیرد. اما درهر سناریوی محتمل برنده قماری که ترامپ شروع کرده در یک سو سوداگران جهانی جنگ افزار و کاسبان «کلنگی کردن»* و بازسازی مجدد کشورهای نفت خیز خاورمیانه و در سوی دیگر تندروهای ایران به رهبری خامنه ای خواهند بود و این مردم ایران اند که از این رهگذر بزرگترین مصیبت ها را متحمل خواهند شد. کافی است به این واقعیت ها توجه کنیم که در نتیجه تشدید تحریم ها صدها هزار تن از کارگرانی که در مجتمع های صنعتی ایران کار می کرده اند، به خیل بی کاران پیوسته اند و طبقه متوسط ایران زیر بار تحریم ها به شدت تضعیف شده و این به معنی آن است که دو رکن اساسی خاستگاه آزادی و عدالت نخستین قربانیان تحریم ها هستند.
ایدئولوژی انقلاب دائم
در تحلیل شرایط پیچیده کنونی آن چه که متاسفانه بسیاری از سیاستمداران دو طرف و تحلیل گران به آن کم توجه مانده اند شناخت ماهیت ایدئولوژیک –سیاسی هسته اصلی قدرت جمهوری اسلامی و اهداف و استراتژی درازمدت آن است. نیروهای ایدئولوژیک و اصول گرا به رهبری خامنه ای بر اساس باورها و برداشت های ایدئولوژیک شان از آنچه اسلام ناب می نامند همچون سایر جریانات بنیادگرای اسلامی خود را حق مطلق و «دشمنانشان» که به زعم آنان آمریکا و اسرائیل اند باطل مطلق می پندارند. آنها بر این باورند که جنگ میان دو جبهه حق و باطل دائمی است و تعطیل بردار نیست، مگر در شرایطی ویژه و با اتخاذ تاکتیک هایی که در خدمت اهداف و استراتژی آنان باشد (چفیه ای که به گردن خامنه ای و سرداران سپاه و بسیج پیچیده، نماد همین نگرش است). آنها جمهوری اسلامی ایران را حاصل مبارزه مجاهدانی می دانند که در ایران به پیروزی رسیده اند تا آغازگر انقلاب جهانی اسلام و در فاز نخست انقلاب اسلامی در سرزمین های مسلمان باشند(در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز عباراتی به همین مضمون وجود دارند). از نظر آنها نگرش متعهد و مومن به صدور انقلاب به سرزمین های اسلامی همانگونه که در مقاله «ناموس انقلاب در برابر صلح» به آن اشاره شد «ناموس» جمهوری اسلامی اصلی غیرقابل مذاکره و مصالحه دانسته می شود.
تحلیل خامنهای از شرایط
خامنه ای فرد خود شیفته ای است که به خود و تحلیل های خود ایمان دارد. او هرگونه انتقاد و اندرزی را با عصبانیت پس می زند و به حساب دشمنی و یا حماقت می گذارد. بنابه تحلیل و توهم او، شرایط امروز ایران، منطقه و جهان برای تحقق اهداف الهی توسعه جمهوری اسلامی به سرزمین های همسایه از هر زمان مساعدتر است. و او این آمادگی را نتیجه نبوغ سیاسی خود در سی سال گذشته و نیز حماقت های پی در پی «دشمن» از جمله حمله جورج بوش به عراق و افغانستان و خروج ترامپ از برجام می داند.
خامنه ای بر این باور است که دولت های عرب متحد آمریکا از درون به شدت آسیب پذیرند و مردم این کشورها از وابستگی و نزدیکی رژیم های عرب به آمریکا و اسرائیل خشمگین و درکمین شورش و قیام علیه این رژیم ها هستند. او می داند که از این پس آمریکایی که می خواهد هر طوری شده با مصالحه با طالبان نیروهای خود را از افغانستان خارج کند مایل و حتی قادر به اعزام گسترده نیروهای زمینی برای حمله به ایران آن چنان که در عراق و افغانستان اتفاق افتاد نیست و تازه ایران هم که عراق و افغانستان نیست و اگر قرار به اشغال نظامی ایران و ورود ارتش آمریکا و متحدان آن به تهران باشد باید صدها هزار و شاید یک میلیون سرباز آمریکایی به ایران اعزام شود. و آمریکا در چنین جنگی دهها هزار کشته خواهد داد. بنابراین او می داند که اگر جنگی میان ایران و آمریکا درگیرد حداکثر به تهاجم هوایی آمریکا به تاسیسات اتمی و زیرساخت های نظامی و اقتصادی کشور محدود است. خامنه ای نه فقط از چنین جنگی که هواداران و نیروهای مسلح رژیم را منسجم تر می کند و بخشی از ناراضیان از حاکمیت را موقتا با رژیم همراه می کند نمی ترسد، بلکه آن را نقطه عطفی در گسترش انقلاب اسلامی به تمام کشورهای اسلامی خاورمیانه می داند. برخلاف تصور برخی از تحلیل گران امور ایران که فکر می کنند خامنه ای در نهایت و اگر سمبه پرزور باشد اهل سازش و مصالحه با آمریکا است، او خود را در شرایطی می بیند که اگر مقاومت کند پیروز میدان نبرد حق علیه باطل خواهد بود و درسلسله مراتب تاریخ جهان اسلام در جایگاهی بالاتر از صلاح الدین ایوبی خواهد نشست. و این به زعم او مسیر تاریخ خاورمیانه را به سود اسلام انقلابی دگرگون خواهد شد.
خامنه ای در سالهای اخیر در مقام رهبر جمهوری اسلامی و فرمانده کل قوا مدام به توسعه صنایع نظامی ایران و نیز تقویت اهرم های سرکوب داخلی مشغول بوده است و با بی بصیرت خواندن جناح های موسوم به میانه رو و اصلاح طلب جمهوری اسلامی با حداکثر شتابی که توانسته توان نظامی جمهوری اسلامی را برای چنین روزهایی آماده کرده است، بهطوری که امروزه ایران به لحاظ اقتصادی نیمه ویران و از نظر اجتماعی پریشان، در همه عرصه های نظامی و تسلیحاتی دارای زیرساخت های صنعتی موثر و مهمی است که در نقاط مختلف ایران پراکنده اند و ظرفیت تولید انبوه موشکها، پهبادها، قایق ها و دیگر ابزار جنگی را دارد و متحدان منطقه ای خود را نیز به این سلاح ها مجهز کرده است.
اگر جنگ درگیرد
خامنه ای بر آن است که اگر جنگ درگیرد پس از چند روز مقاومت جمهوری اسلامی تمام منطقه خاورمیانه شعله ور می شود، مسلمانان بنیادگرا و متعصب شیعه و سنی که لبریز از خشم و نفرت از آمریکا و اسرائیل و حکام خود هستند، دست به شورش می زنند و همه رژیم های عرب متحد آمریکا از درون با خشم انقلابی مردم مسلمان دست به گریبان شده و در سراشیب بی ثباتی و فروپاشی قرار می گیرند و این سرآغاز تغییر موازنه قوا به سود «انقلاب اسلامی» و بازسازی خاورمیانه درجهت اهداف بنیادگرایانه او است. او بر آن است که جنگ اولا طرفداران جمهوری اسلامی و نیروهای نظامی و انتظامی را هرچه منسجم تر خواهد کرد و ثانیا آسان تر از شرایط عادی بر بحران های سیاسی و اجتماعی داخلی فائق می آید و هرگونه اعتراضی را بهتر از هر زمان سرکوب خواهد کرد. او در تشدید خصومت و یا جنگ احتمالی ایران با آمریکا و متحدان منطقهای اش روی حزب الله لبنان، انصار الله در یمن (حوثی ها)، متحدان نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی درعراق، حضور و نفوذ خود در سوریه و جریانات رادیکال فلسطینی برای دعوت جوامع خود به قیام علیه اسرائیل و آمریکا و به آتش کشاندن کل منطقه، نابودی تاسیسات نفتی عربستان و امارات و مقاومت تا پیروزی بر دشمن حساب کرده است.او بر این باور است که جنگ حداکثر می تواند به ویرانی اقتصادی ایران و تلفات انسانی بیانجامد، اما در نهایت نظام های متحد آمریکا در منطقه روبه زوال و فروپاشی می گذارند بدون آن که جمهوری اسلامی نابود شود. و برای خامنه ای که حاضر است منافع ملی ایران و همه چیز این کشور را فدای اهداف مذهبی خود کند، ویرانی ایران در مقایسه با مقاومت در برابر دشمن و بی ثبات کردن دولت های متحد آمریکا اهمیت چندانی ندارد. پس بر خلاف ادعای طرفداران تحریم و جنگ، سیاست های زورمدارانه ترامپ در خدمت تحکیم حکومت افراطیون ایران و تضعیف روندهای دموکراسی خواهانه است. به همه این دلایل، خامنه ای از رویارویی با آمریکا نمی ترسد، بلکه در همه سالهای گذشته از شکاف میان مردم و حکومت و رشد جنبش دموکراسی خواهانه و عدالت جویانه داخلی که در صورت فراگیر شدن بقای جمهوری اسلامی را در مخاطره قرار می دهد ترسیده است و به همین دلیل نیزهمواره با کنشگران دموکراسی خواه و فعالان جامعه مدنی به زبان سرکوب بیرحمانه پاسخ داده است. در مساله تقسیم کارحوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی، سپاه قدس پیشبرنده استراتژی صدور انقلاب است، اما دیپلماتهای وزارت خارجه کارشان به مسایل تاکتیکی و رفع و رجوع موانع این استراتژی محدود می شود. برجام هم برای خامنه ای یک تاکتیک بود در خدمت استراتژی.
سیاست ترامپ و ترمیم شکافهای جمهوری اسلامی
پیش از به قدرت رسیدن ترامپ شکافهای درونی نظام جمهوری اسلامی و شکاف میان اکثریت عظیم مردم با حکومت در حال عمیق تر شدن بود. میانه روهای جمهوری اسلامی مدام موافقتنامه برجام را به رخ می کشیدند و تندروها و شخص رهبر کم و بیش در موضع دفاعی بودند اما خروج ترامپ و تحریم ها و تهدیدهای او شکافهای درونی جمهوری اسلامی را ترمیم کرد و ورق را دوباره به سود خامنه ای و ایدئولوژی او برگرداند و حالا همان گونه که اشاره شد امروز اگر جنگی درگیرد بسیاری از مخالفان رژیم و مرددهای کنونی دوباره پشت سر جمهوری اسلامی می ایستند و به موازات آن جامعه مدنی و تلاشهای دموکراسی خواهانه در محاق قرار می گیرند.
تضعیف دو خاستگاه اصلی جنبش ملی
توجه هموطنانی که از خروج ترامپ از برجام و تشدید تحریم ها دفاع می کنند به این واقعیت جلب می کنم که کاهش اشتغال و افزایش بیکاری در طبقه کارگر ایران برای جنبش دموکراسی خواهی ایران یک فاجعه جبران ناپذیر است. درست است که در ایران کارگران از حق تشکل های صنفی محروم اند، اما در هر منطقه و مجتمع بزرگ کارگری ایران هزاران و یا دهها هزار کارگر در کنار و نزدیک هم مثل هر جای جهان از نوعی تشکل طبیعی توده ای برخوردارند که به آنان در شرایط اعتراضی قدرت همبستگی و هماهنگی هم زمان می دهد. اما تحریم ها با کاهش شدید اشتغال و از دست رفتن صدها هزار شغل و حتی بسته شدن کامل برخی صنایع این تشکل های طبیعی را نابود می کند و با پراکنده کردن کارگران قدرت هماهنگی و اعتراض جمعی را از آنان سلب می کند. این روند بر خلاف توهم کسانی که امیدوارند فشار تحریم به اعتراضات توده ای منجر شود نه در خدمت رشد اعتراضات توده ای بلکه در خدمت یاس و نومیدی و سردرگمی آنان است. و این یک قاعده عمومی در همه دنیا است که تهدید خارجی، جنبش های اعتراضی داخلی را سرد می کند. حتی در کشوری مثل ونزوئلا که اخیرا در آستانه یک انقلاب محفلی قرار داشت تهدید های آمریکا و دعوت گوایدو(رهبر اپوزیسیون) از آمریکا به دخالت در امور ونزوئلا موجب فروکش کردن اعتراضا و به نفع دیکتاتوری مادرو تمام شد. در حالی که برعکس جنبش اعتراضی مردم الجزایر که قدرت خارجی در آن دخیل نبود به پیروزی نسبی رسید.
* این اصطلاح را نخستین بار دکتر همایون کاتوزیان به کار برده است