ناخدا بهرام افضلی؛ فرمانده نیروی دریایی ارتش که اعدام شد

By | ۱۳۹۸-۰۶-۰۱

ناخدا بهرام افضلی از مشاهیر ایران در میان نظامیان بود. او نخستین فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی بود که در سال‌های ابتدایی انقلاب نقش بی بدیلی در جنگ داشت. با این حال او در سال ۱۳۶۲ به جرم جاسوسی در دادگاهی که ری شهری ریاست آن را بر عهده داشت اعدام شد.

مازیار وکیلی: «من می‌گریم، اما / در غریو مرغک دریا، باز پیامی است / گلخند «ناوی انوشه» / در دهان تو شکفت ناخدا / بمان، بمان / که فردا / ما بهار را در آغوش می‌کشیم / من می‌گریم و دریا / همچنان/ موج بر موج می‌کوبد.» سیاوش کسرایی

ناخدا بهرام افضلی متولد سال ۱۳۱۶ اولین فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در سال‌های بعد از انقلاب بود. او تنها نظامی عضو یکی از احزاب چپ (حزب توده) ایران بود که توانست به سمت فرماندهی یکی از نیرو‌های نظامی در سال‌های پس از انقلاب برسد.

افضلی در روز‌های آغازین جنگ با انجام موفق عملیات مروارید توانست نیروی دریایی عراق را از صحنه نبرد خارج کند. او همچنین اولین دانشگاه نظامی نیروی دریایی را در سال‌های پس از انقلاب اسلامی تاسیس کند. افضلی نقش به سزایی هم در پیروزی خرمشهر داشت. او بعد‌ها در سال ۱۳۶۲ به جرم جاسوسی برای شوروی و همکاری با حزب توده اعدام شد.

 

ناخدا بهرام افضلی که بود؟

 

به گزارش رویداد۲۴ بهرام افضلی یکی از نام‌هایی است که در میان انبوه نام‌ها و حوادث سال‌های پس از انقلاب اسلامی گم شده است. او تنها نظامی ایرانی بود که از یک حزب اپوزوسیون جمهوری اسلامی به پست حساس فرماندهی نیروی دریایی منصوب شد و توانست در همان روز‌های آغازین جنگ طی یک عملیات پیچیده نیروی دریایی عراق را زمینگیر کند و در خرمشهر خدمات زیادی انجام دهد. اما در نهایت به او اتهام جاسوسی زدند و اعدام شد؛ اتهامی که افضلی تا آخرین روز دادگاه به ریاست محمدی ری شهری آن را نپذیرفت و تمام موارد اتهامی را تکذیب کرد.

سال‌ها بعد پس از پایان جنگ و تمامی مناقشاتی که باعث اعدام افضلی شد. هاشمی رفسنجانی در مصاحبه‌ای عنوان کرد: «اگر آن کار را نمی‌کردیم، بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای این حرف که آن‌ها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم. البته به نفع شوروی فعالیت‌هایی داشتند.»

این سخن از طرف کسی که سال‌ها به مرد دوم حاکمیت مشهور بود، ماجرای ناخدا افضلی را پیچیده می‌کند. مردی که حتی اعدام هم نتوانست او را از سایه بیرون بیاورد. ناخدا بهرام افضلی مردی است که در تمام این سال‌ها در غبار تاریخ ایستاده است. بعد از سال‌ها که از جنگ می‌گذرد بهتر است چهره‌هایی مثل افضلی از غبار تاریخ بیرون بیایند، شاید از طریق پیگیری زندگی آن‌ها بتوان روایت‌های تازه‌تری از دهه پُر رمز و راز شصت ارائه داد.

چهره / ناخدا افضلی

 

زندگینامه ناخدا بهرام افضلی

 

بهرام افضلی در سال ۱۳۱۶ در قم به دنیا آمد. سال‌های کودکی تا دبستان را در شهر قم سپری کرد و پس از اتمام دوران دبستان به تهران آمد و سال‌های دبیرستان را در دبیرستان‌های رازی و البرز گذراند. او در جریان ملی شدن صنعت نفت به سازمان جوانان حزب توده علاقه پیدا کرد و حتی چند ماهی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به علت دیوارنویسی دستگیر شد.

بهرام افضلی در سال ۱۳۳۶ دوران دبیرستان را به پایان رساند و توانست در امتحانات ورودی نیروی دریایی رتبه اول را کسب کند و با اصرار و فشار مقامات وارد نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی شد و برای گذراندن دوره مهندسی به ایتالیا اعزام شد.

افضلی در سال ۱۳۴۰ پس از تکمیل تحصیلات نظامی در پایگاه نظامی لیورنو به ایران بازگشت و تا سال ۱۳۴۶ در پادگان نیروی دریایی خرمشهر خدمت کرد. سپس برای تکمیل دوره عالی مجدداً به ایتالیا رفت و سه سال و نیم در آن‌جا اقامت گزید. او توانست دوره دکتری مهندسی خود در رشته آرشتیکت کشتی و زیردریایی را با دریافت نشان نقره به پایان برساند.

ناخدا بهرام افضلی از سال ۱۳۴۹ الی ۱۳۵۱، پایه گذار و رئیس کارخانجات پایگاه دریایی بوشهر بود و از سال ۱۳۵۲، ریاست دایره فنی معاونت لجستیکی نیروی دریایی ایران در تهران را بر عهده داشت و از سال ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۵۹ در سمت معاونت پرسنلی فرماندهی نیروی دریایی خدمت کرد. ناخدا بهرام افضلی در خرداد ۱۳۵۹ به سمت فرمانده نیروی دریایی ایران منصوب شد و او پایه گذار نخستین دانشکده افسری نیروی دریایی ایران بود و این دانشکده در اسفندماه ۱۳۶۱ چند ماه قبل از بازداشت او در نوشهر افتتاح شد. وی سرانجام در اسفند سال ۱۳۶۲ همراه نه نفر دیگر اعدام شد.

 

بهرام افضلی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی

 

به گزارش رویداد۲۴ از فعالیت‌های سیاسی افضلی در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اطلاعات چندانی در دست نیست. افضلی در سال‌های حضورش در ایتالیا با حزب کمونیست ایتالیا آشنا می‌شود. در ایتالیا با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کند. پس از بازگشت به ایران ظاهراً فعالیت سیاسی چندانی ندارد، اما اینطور که از سخنان همرزمان او برمی‌آید افضلی افسری سخت‌کوش، مهربان و وظیفه شناس بوده که بسیاری از هم‌دوره‌ای‌های افضلی او را سرمشق خود قرار می‌دانند.

افضلی به اشعار مولوی به شدت علاقه داشت و خودش بهترین اوقات فراغتش را زمانی می‌دانست که با فرزندش در خانه به مطالعه اشعار مولوی می‌پرداخت. خود افضلی در این باره گفته است: «من خستگی‌ام موقعی در می‌رود که از سر کار برگردم و با پسر کوچکم بنشینم و با هم اشعار مولوی را بخوانیم. من بخوانم او برایم تفسیر کند. او بخواند و از من بپرسد و من برایش بگویم.»

بعد از بازگشت از ایتالیا افضلی در یکی از بخش‌های حساس مدیریت فنی کارخانجات بوشهر مشغول به کار شد. در آن سال‌ها دریادار سپهری مسئول مدیریت فنی نیروی دریایی بود و وظیفه مدیریت فنی، مسئولیت نگهداری و تعمیرات کلیه ناوگان نیروی دریایی را به عهده داشت. همچنین طرح ریزی، برآورد نیازمندی ها، تعمیرات، برنامه‌ریزی تعمیرات و همچنین قرارداد‌ها را مدیریت فنی می‌بایست تنظیم می‌کرد.

به خاطر ناتوانی و ضعف دریادار سپهری همه این وظایف به دوش ناخدا افضلی افتاده بود. یکی از خصایصی که برای ناخدا افضلی در سال‌های خدمتش قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برشمرده‌اند تلاش او برای صرفه‌جویی و حداقل هزینه برای انجام امور نیروی دریایی و دقت و پیگیری او در انتقال تجربیات نظامی به پرسنل نیروی دریایی ارتش بود.

هر ناو و واحدی که خریداری می‌شد افضلی تلاش می‌کرد افسران کادر و سایر درجه‌داران دوره‌های آموزشی و فنی مربوطه به آن را چه در رده الکترونیک، چه در رده الکتریک و چه در رده مکانیک چنان طی کنند که بتوانند خودشان در داخل این تعمیرات را انجام دهند، دستگاه‌ها را نگهداری کنند، سرویس‌های روزانه، هفتگی، ماهانه و نوبگی و اساسی را خودشان انجام دهند.

افضلی با تلاش بسیار گام‌های موفقیت آمیزی در این جهت برداشت: نیروی دریایی ما دیگر تا رده تعمیرات نوبه‌ای را در کارخانجات بوشهر و در کارخانجات عظیم بندر عباس، که این کارخانجات هم به همت خود افضلی پایه ریزی شده بودند و از مدرن‌ترین کارخانجات کشور بودند انجام می‌داد. افضلی به واسطه محل خدمتش که در مدیریت فنی نیروی دریایی بود مجبور بود روی قرارداد‌های زیادی کار کند. برای مسئولان نیروی دریایی و ارتش تایید قرارداد‌ها توسط افضلی بسیار مهم بود. اهمیت تایید افضلی از این بابت بود که به واسطه علاقه‌ای که میان عظیمی و نیرو‌های رده پایین‌تر نیروی دریایی وجود داشت با تایید یک قرارداد توسط افضلی نیرو‌های رده‌پایین هم آن قرارداد را می‌پذیرفتند.

افضلی هم به واسطه شخصت مستقل و هم به خاطر گرایش‌های سیاسی که داشت بار‌ها در مقابل قرارداد‌هایی که استقلال ارتش و به دنبال آن کشور را زیر سوال می‌برد ایستادگی کرد. این اصرار‌های افضلی برای جلوگیری از بستن قرارداد‌های این‌چنینی باعث مشاجره و درگیری با ارتشبد طوفانیان و حبیب‌اللهی می‌شد تا جایی که یک بار طوفانیان در رابطه به این قرارداد‌ها به افضلی گفته بود: «من نمی‌فهمم از دست تو چه کار کنم! چرا این کار‌ها را می‌کنی، چرا خرابکاری می‌کنی؟!»

با وجود مخالفت‌ها و تلاش برای بستن چنین قرارداد‌هایی افضلی تا جایی که می‌توانست از بستن قرارداد‌هایی که با استقلال ارتش و کشور منافات داشت جلوگیری کرد.

 

بهرام افضلی و فرماندهی نیروی دریایی

 

ناخدا افضلی خیلی زود و بعد از مدت کوتاهی که در سال‌های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی معاون پرسنلی نیروی دریایی ارتش بود به سمت فرمانده نیروی دریایی منصوب شد. از اولین و ماندگارترین اقدامات ناخدا افضلی پس از انتصاب به سمت فرماندهی نیروی دریایی تاسیس اولین دانشکده افسری نیروی دریایی بود. ناخدا افضلی توانست در آن فضای پیچیده و به هم ریخته سال‌های ابتدای انقلاب اسلامی با وجود تمام مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها این دانشکده را با در اختیار گرفتن کاخ شاه نوشهر تاسیس کند.

با این اقدام ناخدا افضلی ایران برای اولین بار توانست یک دانشکده نظامی دریایی با وجود تمام تخصص‌ها تاسیس و از فرستادن دانشجو به خارج از کشور معاف شود. این کار برای ایران سود اقتصادی سرشاری داشت. در زمان شاه برای هر دانشجو افسری نیروی دریایی که به خارج از کشور اعزام می‌شد چیزی در حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار دلار پول خرج می‌شد که با تاسیس این دانشکده توسط ناخدا افضلی از خروج این میزان ارز از کشور جلوگیری به عمل آمد.

یکی از اقدامات دیگر افضلی تلاش برای انجام تعمیرات و ادوات نیروی دریایی در داخل کشور و هم‌چنین تهیه و تولید قطعات مورد نیاز این نیرو از طریق کارخانه‌های داخلی بود. افضلی در آغاز پذیرفتن سمت فرماندهی نیروی دریایی با کارخانه‌های ذوب آهن اصفهان، ماشین‌سازی اراک و تراکتورسازی تبریز ارتباط برقرار کرد و طرح‌ها و نظریه‌های گوناگونی برای تولید قطعات نظامی در این کارخانه‌ها ارائه کرد و پیشنهاد داد افسران نیروی دریایی با حضور در این کارخانه‌ها قطعات مورد نیاز کشور تولید شود؛ پیشنهادی که خیلی زود عملی شد و نیروی دریایی تا زمان حضور ناخدا افضلی توانست به خودکفایی نسبی برسد.

یکی دیگر از اقدامات افضلی بعد از به دست گرفتن فرماندهی نیروی دریایی ارتش اقدام به بستن قرارداد با نیروی دریایی هند کرد که بر اساس آن مقرر شد نیروی دریایی هند تعمیرات دو ناوشکن ایرانی را انجام دهد و هم زمان پرسنل نیروی دریایی ایران به هند سفر کنند تا نحوه تعمیر این ناوشکن‌ها را بیاموزند.

بنا بود دو ناوشکن دیگر نیروی دریایی به نام‌های رستم و فرامرز در شیپ یارد بندرعباس و با حضور متخصصان هندی تعمیر شود. زمانی که هیئت اعزامی به هند به ایران باز می‌گردد قرارداد و طرح‌های افضلی با مخالفت سران نظام مواجه می‌شود. در حالی که روی کاغذ این قرارداد قراردادی منصفانه و عادلانه به نظر می‌رسید. قراردادی که البته خیلی هم زود توسط دیگران به هم خورد تا ایران از مزایای آن محروم بماند.

 

ناخدا بهرام افضلی و عملیات مروارید

 

به گزارش رویداد۲۴ عملیات مروارید یکی از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین عملیات‌هایی است که در دوران جنگ تحمیلی به وقوع پیوست. در آن زمان بخش مهمی از بارگیری و تخلیه کالا برای عراق از طریق بندر ام‌القصر که در ساحل غربی اروند رود است، انجام می‌گرفت و بخش مهمی از صدور نفت عراق هم از طریق دو سکوی عظیم نفتی به نام‌های «البکر» و «الامیه» واقع در مصب اروندرود عملی می‌شد.

روز هفت آذر ۱۳۵۹ در عملیات مروارید این سکو‌های نفتی منهدم شدند و عملاً صدور نفت عراق از طریق دریا قطع شد. به این ترتیب، رفت و آمد کشتی‌های نفتکش و تجاری برای کشور عراق که از این طریق انجام می‌گرفت و برای عراق در زمان جنگ نقش اساسی و تعیین‌کننده داشت، ناممکن شد. از آن سو، ۹۰ درصد از صادرات و واردات ایران که از طریق دریا بود با پیروزی نیروی دریایی ایران و سیادت دریایی ایران در خلیج فارس، امکان‌پذیر بود.

به نوشته اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت، عراق برای صدور نفت خود مجبور شد به اردن و ترکیه متوسل شود و امکان صدور نفت از طریق خلیج فارس برایش ممکن نبود: عراقی‌ها برای صدور نفت به بندر جیهان ترکیه متکی بودند و مقداری هم توسط تانکر‌های نفت کش از طریق «اردن» صادر می‌کردند.

عراق نتوانست کشتی‌ها و سلاح‌های فراوان جنگی که از ایتالیا خریده بودند را به منطقه بیاورد. طراح این عملیات ناخدا بهرام افضلی بود. عملیات مروارید در ساعت چهار و نیم روز پنجم آذر آغاز شد و تکاوران دریایی ایران در این روز و ساعت عازم سکوی البکر شدند. گروه تکاوران دریایی عملیات ساعت چهار و نیم روز پنجم آذر ۵۹ عازم سکوی البکر شد. گروه آن‌ها هفت نفر بودند.

پس از استقرار بر اسکله تبادل آتش گسترده صورت گرفت. اما سپس تعدادی از عراقی‌ها فرار کردند و تعدادی نیز اسیر شدند. بخش جنوبی اسکله به تصرف این تکاوران دریایی درآمد و آن‌ها مشغول «پاکسازی» اسکله شدند.

هنگام عملیات چندبار ناوچه‌های عراقی از دهانه «خور عبدالله» بیرون آمدند که ناوچه پیکان تعدادی از آن‌ها را غرق کرد. همچنین نبرد هوایی بین یگان هوایی ایران و عراق در آسمان جریان داشت. در واقع ناوچه‌های پیکان و جوشن پشتیبان تکاوران دریایی بودند تا نقشه انهدام دو اسکله البکر و الامیه را اجرا کنند.

جنگنده‌های نیروی هوایی نیز به پشتیبانی ناوچه‌های پیکان و جوشن در موقع لزوم از پایگاه ششم شکاری بوشهر به پرواز درمی‌آمدند. در مدتی که تکاوران دریایی مشغول عملیات بر روی اسکله بودند، چندین بار نبرد دریایی و هوایی بین نیرو‌های ایرانی و عراقی انجام گرفت که بنا به اسناد، یگان دریایی و هوایی عراق خسارت زیادی دید. قرار بر این بود که تا ساعت ۱۱ سکو تصرف شود.

روز ششم آذر کلیه تأسیسات به تصرف نیرو‌های ایرانی درآمد. اغلب نیرو‌های مستقر در اسکله شبانه با شنا، قایق یا دیگر واحد‌های شناور، اسکله را ترک کرده بودند. قرار بود عملیات طی چند روز ادامه داشته باشد، اما از قرارگاه عملیات پیام فوری رسید که گروه تکاوران خیلی زود آخرین مرحله عملیات را اجرا و سکو را ترک کنند. گروه باید اسکله‌ها را از غنائم و اسرا تخلیه و تأسیسات را بمب‌گذاری می‌کردند تا پس از ترک منهدم کنند. در همین اثنا جنگنده‌های ایرانی یک ناوچه عراقی که به تأسیسات نزدیک می‌شد را به قعر دریا فرستادند. در نهایت اسکله کاملاً تخلیه و عملیات تخریبی آغاز شد.

گروه عملیات سوار ناوچه پیکان شدند، اما حدود یک ربع بعد از ترک اسکله‌ها، ناوچه پیکان هدف چند موشک عراقی قرار گرفت و غرق شد. این موشک‌ها از ناوچه عراقی شلیک شد که دور از چشم نیرو‌های ایرانی در پشت اسکله البکر پنهان شده بود. این عملیا رسماً نیروی دریایی عراق را از مدار جنگ خارج و صادرات نفتی این کشور را دچار اختلال گسترده‌ای کرد.

طراحی و اجرای چنین عملیاتی تنها از یک نظامی باهوش و کارکشته مثل افضلی برمی‌آمد که او با موفقیت تمام این عملیات را انجام داد و توانست اولین پیروزی بزرگ برای ایرانیان را در دوران جنگ تحمیلی رقم بزند.

چهره / ناخدا افضلی

ناخدا بهرام افضلی و ابوالحسن بنی صدر

 

بهرام افضلی و آزادسازی خرمشهر

 

آزادسازی خرمشهر همیشه و در همه حال یکی از مباحث مورد مناقشه تاریخ جنگ بوده است. بسیاری از گروه‌های سیاسی و نیرو‌های نظامی ایرانی تلاش می‌کنند افتخار آزادسازی خرمشهر را بنام خودشان رقم بزنند.

محسن رضایی در مصاحبه‌ای با سایت فارس درباره آزادسازی خرمشهر می‌گوید: «درحالی که ما در هیچ‌کدام از دانشگاه‌های دنیا اصل سرعت را نخوانده بودیم، اما در عمل و در آستانه عملیات بیت‌المقدس به این نتیجه رسیدیم که این اصل حتی از اصل غافل‌گیری نیز در عملیات خرمشهر مهم‌تر است لذا از یک ابتکار استفاده کردیم … بنابراین این‌طور نیست که گفته شود در زمان جنگ بچه‌ها روضه‌خوانی و دعا می‌کردند و می‌گفتند یا علی و به خط می‌زدند و می‌گفتند هرچه بادا باد! (خنده) اصلاً چنین روش‌هایی نبود…»

حرف محسن رضایی را می‌توان این‌گونه تعبیر کرد که نیرو‌های ایرانی بدون داشتن دانش آکادمیک نظامی دست به ابتکار زده و با تکیه بر همان ابتکار توانستند خرمشهر را آزاد کنند. اما آیا صحبت‌های رضایی تمامی حقیقت درباره آزادسازی خرمشهر است و نیرو‌های ایرانی بدون پشتوانه آکادمیک موفق به آزادسازی خرمشهر شدند.

در زمان آزادسازی خرمشهر نیروی دریایی ایران به لحاظ پرسنلی، فنی و عملیاتی از توانایی چندانی برخوردار نبود؛ لذا ناخدا افضلی برای جبران این نقیصه به سازماندهی تکاوران نیروی دریایی پرداخت.

به گزارش رویداد۲۴ ناخدا صمدی درباره روز آزادسازی خرمشهر نظرات جالبی دارد: «تکاوران نیروی دریایی نخستین رزمندگانی بودند که همان اول صبح روز سوم خرداد ماه ۱۳۶۱ با قایق و حتی برخی با شنا وارد خرمشهر شدند و دشمن را پس از حدود ۱۹ ماه مجبور به عقب‌نشینی کردند و انتقام آن همه خونی را که در این شهر ریخته شده بود گرفتند. همه حال عجیبی داشتند. تکاوران وقتی پا به ساحل می‌گذاشتند، خم می‌شدند و زمین و خاک خونین خرمشهر را می‌بوسیدند؛ و اغلب از شوق گریه می‌کردند. صدای تیراندازی از همه جا به گوش می‌رسید. شمار زیادی از نیرو‌های نظامی عراقی کشته و مجروح و شمار زیادی، اسیر نیرو‌های ایرانی شدند.»

ناخدا صمدی در ادامه می‌گوید: «گردان تکاور‌های نیروی دریایی در عملیات بیت‌المقدس حضور پررنگ‌تری داشت که منجر به آزادسازی خرمشهر شد. ما با استعداد کامل و هفت گردان در این عملیات تاریخی و غرورآفرین شرکت کردیم. در مقر لشکر ۹۲ زرهی اهواز یک قرارگاه تشکیل شد. سه گردان شناور هجومی‌ما و همچنین ۳۰۰ فروند قایق در سه گردان قایقران برای عبور نیرو‌ها از رودخانه کارون و شرکت در عملیات تصرف سرپل ساحل دشمن هم حضور داشتند. هر گردان قایقران به یکی از قرارگاه‌های عمل‌کننده فتح، نصر و قدس پیوست. من به منجیل بی‌سیم زدم و تعدادی زیادی قایق تقاضا کردم.

یک گردان تقویت‌شده تکاور، یک گردان تقویت‌شده تفنگدار و یک گردان تفنگدار دیگر به اضافه یک گروهان از عملیات ویژه اس‌بی‌اس ما همچنین ۴۵ تکاور غواص هم در عملیات بیت‌المقدس شرکت داشتند. سه هاورکرافت و سه هلیکوپتر هم از ما بود. یکی از گردان‌های تفنگدار تکاور ما به‌عنوان احتیاط در آبادان ماند و گردان‌های دیگر تکاوران در عملیات آزادسازی خرمشهر شرکت کردند. عراقی‌ها از روز دوم خرداد در محاصره کامل نیرو‌های عمل‌کننده ایرانی بودند. بچه‌های تکاور در همین روز به داخل شهر نفوذ کرده و مواضع و استحکامات و نیرو‌های عراقی را به‌طور کامل شناسایی کردند من در ساحل شرقی کارون همه چیز را با چشمان اشکبار می‌دیدم. کسانی که هنوز در ساحل شرقی بودند، از شوق گریه می‌کردند. برای ورود به شهری که گردان من در آن پرپر شده بود، لحظه‌شماری می‌کردم. پل خرمشهر شکسته و غیرقابل عبور بود و ناچار باید از عرض رودخانه عبور می‌کردیم.»

سایت ارتش جمهوری اسلامی به مناسبت آزادسازی خرمشهر در این باره نوشت: «نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با توجه به علنی شدن نیت شوم دشمن و قبل از آغاز تهاجم ددمنشانه ارتش بعث، با یک اقدام شجاعانه و به موقع، عمده یگان‌های ناوتیپ هشتم که در بن‌بست خرمشهر مستقر بودند و می‌رفت تا با آغاز تهاجم دشمن در این آبراه محبوس شود را به خارج از آبراه اروندرود انتقال داده و با به‌کارگیری آن‌ها در عرصه‌های مختلف عملیاتی، برگ‌های زرینی را به تاریخ دفاع مقدس افزوده است.»

این توضیحات نشان می‌دهد برخلاف صحبت‌های محسن رضایی که آزادسازی خرمشهر محصول ابتکار نیرو‌ها می‌داند، نیروی دریایی با دانش آکادمیک نظامی و تحلیل درست و به موقع فرماندهی آن توانسته بود شرایط را برای آزادی خرمشهر مهیا کند. هنگام محاصره آبادان و خرمشهر، تقریباً تمام راه‌های زمینی و تدارک آب بر نیرو‌هایی که در آبادان بودند بسته شده بود.

تنها از راه دریا و از طریق کانال خورموسی و کانال بهمنشیر و ایجاد ارتباط بین این کانال‌ها و اهواز بود که می‌شد به آبادان و جزیره آبادان مهمات و نیرو فرستاد و بالعکس از آن طرف مجروحین و مردمی را که آنجا مانده بودند، خارج کرد. در اینجا افضلی شخصاً قرارگاه بندر امام خمینی را پایه‌گذاری کرد. برای پشتیبانی بندر بهترین نیرو‌ها را در آنجا مستقر کرد. از هلی‌کوپتر‌ها و‌ هاورکرافت‌ها در آنجا به‌طور کامل استفاده کرد.

هلی‌کوپتر‌های بزرگ «آرچ» و همچنین هلی‌کوپتر‌های «آی بی ۱۲» ما همراه با هاورکرافت‌ها توانستند نقش سرنوشت‌ساز و تعیین‌کننده‌ای در آزادی آبادان و خرمشهر ایفا کنند. اگر این سازماندهی نمی‌بود به جرأت می‌توان گفت که ما موفق نمی‌شدیم محاصره آبادان را بشکنیم و خرمشهر را آزاد کنیم. همچنین افضلی با ابتکارهای خود توانست کانال خورموسی را مین روبی کند. او هلی‌کوپتر‌های مین جمع کن «آرچ ـ دلتا» را به‌کار انداخت. تا آن زمان به‌طور عملی، افزار و وسایل این هلی‌کوپتر‌ها حتی برای تمرین مین‌روبی هم به‌کار نیافتاده بود.

ناخدا افضلی با خلبانان صحبت کرد و گفت: تحت هر شرایطی کشتی‌های بازرگانی باید به بندر رفت و آمد کنند. وقتی مین‌روبی تمام شد، دستور داد تا ناوچه‌هایی از بندر خمینی حرکت کنند و از کانال خورموسی خارج شوند تا فیلمبرداری شود و تلویزیون نشان بدهد تا به این وسیله دنیا بداند که این کانال مین‌گذاری شده نیست. این مسائل نشان می‌دهد اتفاقاً آزادسازی خرمشهر به وسیله یک پشتوانه آکادمیک قدرتمند در ارتش و نیروی دریایی ایران آزاد شده است. اما به واسطه سرنوشتی که بعد‌ها افضلی پیدا کرد این تلاش‌ها ناگفته باقی مانده و یا درباره آن‌ها سکوت شده است. خصوصاً آن‌که تنها جایی که حزب توده موضع مخالف سفت و سختی در مقابل جمهوری اسلامی می‌گیرد ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر است.

چهره / ناخدا افضلی

 

ناخدا افضلی و اعدام در سال شصت و دو

 

افضلی را باید قربانی سیاست‌های غلط حزب توده در مورد حامیان و اعضای نظامی و تحلیل غلط سران حکومت در آن زمان دانست. در دادگاه افضلی و چند تن دیگر از افسران بازداشتی افضلی بار‌ها و به صراحت اتهام جاسوسی را برای حزب توده رد می‌کند و اعلام می‌کند هدفش از دادن اطلاعات چیز دیگری بوده است.

افضلی در دادگاه به صراحت اعلام می‌کند: «نسبت به وقایع درون حزب، مرکزیت و نیز گذشته آن، کاملاً بی اطلاع بودم و صرفاً هدف من از ارائه اطلاعات سیاسی به حزب در اختیار گذاشتن داده‌ها و اطلاعات صحیح به منظور کمک به یک تحلیل سیاسی درست و صحیح و اشتباه مجاهدین را مرتکب نشدن در آن شرایط و حوادث بغرنج و پیچیده انقلاب بود، چرا که به هرحال هواداران و اعضای سازمان مجاهدین هم بالاخره جوانان این مملکت بودند. در ضمن مسائل مهم مملکتی در سطح بالای تصمیم گیری نظام، مسائل بسیار روشن بود و توسط شخص امام و دو سه نفر دیگر اتخاذ می‌شد و دیگر اینکه در رابطه با حمله هوایی عراق در خلیج فارس و اطلاعات داده شده به حزب، حتی تلویزیون بصره فیلم کامل آن را نمایش داده بود.»

افضلی و تمام اعضایی که در آن دادگاه‌ها محکوم شدند طبق ادعای پرتویی که رابطه نزدیکی با قاضی و حاکم شرع دادگاه داشت از وجود یک سازمان نظامی مخفی درون حزب بی‌اطلاع بودند: «ارتباطات تمامی اعضا به صورت انفرادی برقرار می‌شد و هر عضو ارتشی تحت نظر یکی از کادر‌های حزبی غیر ارتشی فعالیت می‌کرد. اعضای نظامی تشکیلات مخفی فقط می‌دانستند که با یک تشکیلات مخفی در ارتباطند، ولی اطلاع نداشتند که غیر از خودشان عضو بیشتری نیز با تشکیلات مخفی ارتباط دارند، بدین ترتیب آن‌ها متوجه نمی‌شدند که تشکیلات مخفی گسترده‌ای وجود دارد، بلکه گمان می‌کردند که فقط خودشان با حزب تماس مخفی دارند. حدس‌های بعدی اعضای نظامی تشکیلات مخفی امری جداگانه بود، ولی به طور رسمی اطلاعی از جانب ما به آن‌ها داده نشد.»

این مسئله نشان می‌دهد افضلی و سایر متهمین جاسوسی هیچ‌گاه اطلاع نداشتند که قرار است از طرف حزب و تشکیلات مخفی درون آن از آن‌ها سوءاستفاده شود. چه آن‌که طی اسنادی که بعد‌ها به دست آمد مشخص شد اعضای حزب توده تا سال اعدام افضلی هیچ سازمان تشکل یافته نظامی نداشته است و از هراس برخورد متقابل جمهوری اسلامی ارتباطش با اعضای سازمان را در سال ۱۳۶۰ قطع می‌کند.

کیانوری در اواخر سال ۱۳۶۱ در صحبتی که با فرخ نگهدار از اعضای ارشد چریک‌های فدایی اکثریت داشته است می‌گوید: «شنیده ام که شما چند تا یاقوت در ارتش دارید، ما هم الماس‌هایی در ارتش داریم، آن‌ها را با هم مخلوط کنیم چیز خوبی در می‌آید.»

بعد از آن است که حزب انوشیروان لطفی را مامور می‌کند تا با اعضای نظامی حزب ارتباط بگیرد. ارتباطی که البته به واسطه ضربه مهلکی که به حزب توده وارد آمد هیچ‌گاه کامل نشد.

افضلی حتی بعد از این‌که پرتوی تلاش می‌کند به او نزدیک شود تا اسناد فنی درباره موشک هارپون را در اختیار او بگذارد افضلی می‌گوید اگر می‌خواهید بروید و در دریا و از کشتی غرق شده پیکان آن را پیدا کنید. این اظهارات افضلی توسط رئیس دادگاه ارائه اطلاعات به کلی سری و جاسوسی تلقی شده در حالی که با توجه به منطقه غرق شدن ناوچه پیکان در نزدیکی‌های سکوی نفتی البکر جزو مناطق ممنوعه جنگی بوده و اساساً امکان چنین اکتشافی در آن مکان وجود نداشته است. در واقع ناخدا افضلی با دادن چنین اطلاعاتی خواسته پرتوی را گمراه کند تا او نتواند از افضلی اطلاعات بگیرد. پرتوی و حزب توده از امثال افضلی سوءاستفاده کردند.

خود افضلی در دفاعیاتش در این باره می‌گوید: «از وقایعی که در داخل حزب از سازماندهی حزب می‌گذشت و گذشته از اینکه اطلاع کلی که نداشته‌ام هیچ که شاید اطلاعات جزیی هم بسیار کم بود و پس از بازداشتم یک چیز‌هایی را که حین بازجویی مطرح می‌شد، بنده از آن مطلع شدم. مثلاً جناب خسرو که الان اسمشان را فرمودند مهدی پرتوی تا روزی که تلویزیون مصاحبه ایشان را پخش کرد، نمی‌دانستم شغلشان چیست و جناب جوادی را هم که اسم ایشان را هم پس از بازداشت متوجه شدم که محمد معزز است…، اما فساد، ظلم و جور و محرومیت را که احساس می‌کردم و برای رفتن جامعه به سوی تعادل، لزوم یک حزب چپ را برای مملکت ضروری تشخیص می‌دادم. از چیز‌هایی که ما پیش خودمان و در درون خود ساخته بودیم که بلی ما یک آمال بسیار خوب داریم و انسانی است و می‌خواهیم خدمت بکنیم، سوء‌استفاده شد.»

هاشمی رفسنجانی سال‌ها بعد از این حادثه در مصاحبه‌ای عنوان کرد: «اگر آن کار را نمی‌کردیم، بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای این حرف که آن‌ها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم. البته به نفع شوروی فعالیت‌هایی داشتند.»

همین سخنان را میرحسین موسوی به نوع دیگری تکرار می‌کند: «در جریان حزب توده، به ما تلفن زده شد که حزب توده توطئهٔ وسیعی را پی ریخته و مسئله چنین مطرح بود که ظرف ۴۸ ساعت یا ۲۴ ساعت ممکن است اتفاقاتی بیفتد. تلفن کردیم به برادرمان جناب هاشمی رفسنجانی و مسئله با بقیه مسئولین بالای مملکتی مطرح شد. گویا حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با آیت‌الله موسوی اردبیلی آن وقت تشریف نداشتند. بالاخره فوراً خدمت امام رفتیم. برادران اطلاعاتی مسئله را گزارش دادند. حضرت امام با دقت مسئله را گوش دادند. سپس تحلیلی در ظرف چند دقیقه از روند حرکت شرق و غرب ارائه کردند و فرمودند: این اطلاعات کاملاً نادرست است. هیچ مسئله‌ای پیش نخواهد آمد. اصرار شد که آقا چنین نیست، خود آنان اعتراف کرده‌اند. ایشان فرمودند: من نمی‌گویم مواظب نباشید و تحقیق نکنید، ولی بدانید این مسائل و اطلاعات دروغ است. بعد هم تحلیل حضرت امام درست درآمد و نظر ایشان ثابت شد.»

کما این‌که اگر افضلی واقعاً جاسوس بود بعد از این‌که رهبران حزب در زمستان ۱۳۶۱ دستگیر شدند بعد از سفر رسمی به ایتالیا و لیبی از سفر برنمی‌گشت در حالی که می‌دانست تمام اعضای حزب به جاسوسی متهم شده‌اند. بهرام افضلی قربانی بود. قربانی که در تاریخ پُرفراز و نشیب ایران در غبار گم شد و هیچ‌گاه فرصت نیافت که به صحنه تاریخ برگردد و کارنامه و زندگی‌اش آن‌طور که شایسته است بررسی شود.