بنظز میرسد که حکومت اسلامی برهبری آخوند خامنه ای بمنظور شکستن محاصره اقتصادی، اماده استکه دست بهرکاری بزند تابتواند یک درگیری محدود با امریکا بوجود آورد. در منظر نظام یک درگیری کوچک میتواند، شرایط موجود را دگرگون ساخته وفرصت را برای مذاکره با امریکا، نه تحت “فشار حداکثری،” بلکه بعنوان همتایی برابر و هم وزن فراهم آورد. البته فقط در ظاهر و نه در واقعیت و یا در “باطن.” چون حضرت ولایت در سخنان اخیر خود همچون گذشته تکرار کرد که هرگونه مذاکره ای با امریکا تحت فشار حداکثری ممنوع است. چرا که مذاکره در این شرایط تنها یک معنی میدهد تسلیم جمهوری اسلامی به امریکا.
اما، ادامه شرایط موجود، شرایط بدون درامد نفت، برغم لاف و گزاف رئیس جمهور مبنی بر بهبود شرایط موجود نسبت به سال گذشته، چندان میسر نیست. بنابراین، نظام باید برای شکستن خط محاصره تدبیری میاندیشید، تدبیری که اول در اختلال در عبور و مرور نفت برها در آبهای خلیج فارس، بدون گذاردن اثر انگشت خود بازتاب یافت. حمله تروریستی به شش کشتی نفت بر در خلیج فارس، کار بجایی نبرد، نه خشم امریکا را برانگیخت و نه اختلالی جدی در عبور و مرور نفت برها در تنگه هرمز بوجود اورد، کنشی که نه تنها نتیجه مثبتی ببار نیاورد بلکه قدرتهای بزرگ را وادار ساخت که ناوگانهای نظامی خود را رهسپار آبهایی کنند که تا چندی پیش در کنترل جمهوری اسلامی قرار داشتند.
پس جسورتر باید عمل کرد، اندیشمندان نظام چنین اراده نمودند، شاید که گوش فیل را بخاراند و او را مجبور به واکنش نماید. در این تصور، همچنانکه زودتر اشاره شد، یک درگیری محدود قهر آمیز با نیروهای امریکایی، بدون انکه برنده و یا بازنده ای ببار بیاورد، شرایط را برای مذاکره نه تخت فشار حدا اکثری فراهم میآورد. بعبارت دیگر، نظام در پی جنگ نیست، نه بآن دلیل که ذاتا جنگ ستیز است و جنگ طلب نیست، بلکه بخوبی میداند که در صورت یک جنگ تمام عیار، شدیدا دچار ضرر وزیان جبران ناپذیری شود، اگر تاج و تخت ولایت بجای خود بماند.
حال میتوان فهمید که سرنگونسازی پهباد امریکایی چندان اتفاقی هم نبوده است بلکه باید آنرا بخشی از یک نقشه استراتژیک خواند، برخاسته نه لزوما از عقل محاسبه گر. چون سود و زیان را جایی نیست در عقل بر خاسته از “اجتهاد.” اینبار نیز اگرچه پاسداران اسلامی بر چهره ابر قدرت امریکا چنگ انداختند، و سبب کلی سرور و غرور نظام گردید. که هشیاری نیروهای اسلامی را مشاهده کردید؟ اما، این “خدعه” کار بجایی نبرد و امریکا را چندان برآشفته نکرد. دانالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا، زیرک تر از آن بود که بخشم بیاید و بخشونت دست بزند و همان کند که ولایتمداران انتظار داشتند. او صریحا انصراف خود را برای ضربه متقابل به جمهوری اسلامی اعلام داشت. چون قلب رئوف او اجازه نمیداد که جان بیش از صد نفر را بگیرد در برابر سرنکونسازی یک هواپیمای بدون سر نشین. باشد که این اقدام بشر دوستانه دانالد ترامپ در تاریخ ثبت گردد.
این خونسردی و خود داری امریکا سبب شد که طراحان نظامی جمهوری اسلامی دست بعملیات جسورانه تری بزنند. اینبار تاسیسات نفتی عربستان صعودی مورد حمله قرار گرفت، عملیاتی که اگرچه گروه های متخاصم مثل حوثی های یمن مسئولیت آنرا پذیرفته اند، با این وجود کارشناسان آنرا به نیرویی نسبت میدهند که در سطح بالاتری از تکنولوژی و تخصص و فن آوریهای نظامی، قرار دارد. در این منطقه البته که این توانایی ها را تنها میتوان به سپاه پاسداران نظام ولایت نسبت داد. تا اینجا که این اقدام “جسورانه” نتیجه مطلوب را ببار نیاورده است.
عدم واکنش دانالد ترامپ را نیز نباید به مهر و عطوفت و انزجار او از خشونت نسبت داد. در چنین شرایطی، روشن است که او مجبور نیست برای تنبیه و مجازات جمهوری اسلامی، دست بکاری بزند که آینده اش چندان روشن نیست. چرا که جمهوری اسلامی، حکومتی است ورشکسته، حکومتی ست که دیر زمانی ست که بسوی انحطاط و تباهی روان است. چهل سال حکومت اسلامی چیزی جز مصیبت و نکبت، جز خواری و حقارت، گسترش فقر و فساد وفحشا، ببار نیاورده است. معلم، و کارمند و کارگر و کشاورز و کاسبکار و بازاری و سرمایه دار را به فقر و گرسنگی کشانده است و از خود بیگانه ساخته است. دستگاه ریاست جمهوری امریکا بعید بنظر میرسد که از چگونگی اوضاع در درون جمهوری اسلامی، بی اطلاع باشد و در تصمیم گیری شان تاثیرگذار نباشد. پس نباید انتظار داشت باین زودیها امریکا دست خود را بخشونت آلوده کند.
تردیدی نیست که آنچه ما را بورطه جنگ با امریکا و جهان کشانده است، حکومتی ست که رهبر آن خود را جانشین پیامبر اسلام میداند و لباس پیامبری به تن دارد. بدین روی تدابیر ولایت در رابطه با امریکا و جهان، نمیتواند از گفتار و رفتار پیامبر اسلام و آموزشهای قرآنی الهام نگرفته باشد. نه پیامبر اسلام نمونه خوبی ست برای “تعامل” و مذاکره و مسالحه و نه کلام الله، از صلح، مدارا و رواداری سخنی بمیان میاورد. تاریخ میگوید، پیامبر اسلام 10 سال حکومت کرد و بیش از 60 بار دست به لشگر کشی زد که در بیش از 30 تای آنان خود شخصا شرکت داشته است. قرآن نیز “جهاد” و “شهادت” و “قتل فی السبیل الله” جنگ و خونریزی و کشتار و تنفر از دیگری تا اخرین قطره خون خود را آموزش دهد و تکلیف شرعی بشمار آورد، نه تعامل و صلح و دوستی را، بویژه از خدا ناشناسان و کافران و مشرکین که غربیها از این قماش بشمارمیایند. از اینروی حکومت اسلامی هرگز در پی تعامل و رواداری با غرب برهبری امریکا نبوده است. نظام ولایت و نظام فقاهتی، در کل، از دیرباز، نسبت به غرب کینه میورزیده است و همیشه قصد انتقام ستانی را از آن در خود پرورده است. “شیطان” نامیدن امریکا راه را بر روی هرگونه تعاملی می بندد. غائله گروگانگیری و ادامه 8 سال جنگ پوچ و بیهوده و هم اکنون بال و پر در آوردن و نفوذ در کشورهای همسایه و بخدمت گرفتن گروه های یاعی، و مهمتر از همه غنی سازی هسته ای بهر قیمتی، بازتابی ست از کینه ورزی و انتقام ستانی نهادین در حکومت اسلامی.
کینه ورزی و انتقام ستانی لزوما به خصومت با غرب و امریکا محدود نمیشود بلکه از آغاز تعین کننده رفتار و گفتار نظام بوده است. سرکوب و سر به نیست کردن و قلع و قمع مخالفین سیاسی، دگراندیشان و روشنفکران و اقلیت های دینی و منطقه ای و از همه مهمتر قتل عام بیش از 4 هزار زندانی سیاسی در 67 اگر بازتاب کینه ورزی و انتقام ستانی نیست، بازتاب چه چیزی میتواند باشد، بازتاب رواداری و انسان دوستی.
درست است که تا اینجا ولی فقیه توانسته است با ابزار انتقام ستانی و مشت محکمی که بر سر ملت فرود اورده، آتش خشم ملت را فرو نشاند و برغم فشار حداکثری، بر طبل پیروزی بر تحریمات امریکا بکوبد. چرا که هنوز برجا مانده است و فقر و فلاکت و نارضائیهای گسترده هنوز نتوانسته اند نظام را از پا در بیاورد. اگر ولایت برای چند صباحی بر اساس وحدت شمشیر و شریعت حکومت میکرد، یقین بدان که اکنون نظام تنها بر اساس شمشیر، قهر و خشونت، ایجاد رعب و وحشت بیشتر و خفه کردن هر زمزمه نا خوشایندی پا بر جا مانده است. وای از آن روزی که نظام ولایت شمشیر از گردن ملت بر گیرد. تا انجائیکه تحریمات به تضعیف قدرت سرکوب نظام در درون بیانجامد میتوان آنتظار داشت، که در آینده ای نه چندان دور شمشیر ولایت بر زمین فرو غلتد و نظام را همراه خود بخاک بسپارد.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/