«اردلان کریم بیگی» سرکارگر کارخانه قند در کردستان بود اما بعد بیکار شد. دلیل آن، تعطیلی کارخانه به دلیل بحران ناشی از تحریمهای امریکا علیه ایران بود. او با اندک پس اندازش، مشتی خنرز پنزر خرید و در سه چمدان نیمدار جا داد. یک و نیم میلیون تومان هم خرج کرد تا ماشین خود را کاپوتاژ کند؛ یعنی پلاکش بینالمللی شود.
همسرش او را از زیر قرآن رد کرد اما نه برای سفر تفریحی و سیاحتی؛ رفت برای دستفروشی و کسب جدید در خاک عراق. قبل از آنکه برود، تمام گوشه و کنار مریوان را دنبال کار گشته بود؛ از «خاومیرآباد» گرفته تا حتی «سقز» و «نوسود».
کار بود اما آن قدر درآمدش ناچیز بود که دستمزدش در انتهای روز، حتی یک قوت لایموت هم نمیشد که با آن شکم زن و بچههایش را سیر کند، چه برسد به اجاره چهاردیواری و پول بنزین و نفت زمستان و رخت و لباس تابستان.
اردلان که لیسانس علوم دامی از دانشگاه کردستان گرفته است، هنگام تهیه این گزارش، در حوالی شهر «اربیل» عراق به قول خودش، زیر آسمان خدا داشت شب را سر میکرد.
او به «ایرانوایر» میگوید اوایل به ذهنش رسیده بود کولبری کند اما اغلب راههای کولبری در کردستان به مرگ ختم میشوند. برای همین هم تصمیم گرفت در شهر اربیل و سلیمانیه دستفروشی کند، شبها را در ماشین بخوابد و هر ماه بعد از پایان مهلت روادیدش، یک هفته برای دیدن خانوادهاش به ایران برگردد و دوباره به عراق برود.
او از سیل جوانانِ کُردنشین بیکاری میگوید که برای انجام کارهای ساختمانی، کارگری معدن، دامداری، کشاورزی یا دستفروشی، به عراق سرازیر شدهاند.
میگوید میان ایرانیانی که برای کار به عراق رفتهاند، حتی واکسیِ دورهگرد هم دیده میشود. او بارها به چشم خود دیده است که هموطنانش تحقیر شدهاند و حق آنها خورده شده است و ناملایمتی میبینند. اما برای یک لقمه نان ناچارند شرایط را تحمل کنند.
این روزها بازار شهرهای اربیل، نجف، سلیمانیه، کرکوک و حتی بخشهای مرکزی عراق مثل کربلا و نجف از جمعیت نیروی کارگر ساده ایرانی اشباع شدهاند.
«احمد» دوست و همشهری اردلان، سالها پیشهاش سنگ کاری حرفهای بوده است. او هم با ۹ نفر از همولایتیها، اتاقی ۲۴ متری در حاشیه شهر اربیل اجاره کردهاند. تمام آنها در کار ساختمان هستند؛ یک نفر گچ کار و چند نفر دیگر هم کارگر ساده ساختمانی. احمد در ازای هر روز کار، ۳۰۰ هزار تومان دستمزد میگیرد. اما کارگرهای ساده بیشتر از ۲۰۰ هزار تومان عایدی ندارند. بین کارگرها دو نفرشان لیسانس دارند.
احمد میگوید: «حمام نداریم و هفتهای یک بار به حمام عمومی میرویم. داخل اتاق که جایی برای شستوشو یا پخت و پز نیست اما بیرون یک روشویی هست. ساندویچ و غذاهای سرپایی از دستفروشها میگیریم یا نان و پنیر و نیمرو و غذاهای حاضری میخوریم. کلا وضعیت بهداشت و تغذیه کارگرهای ایرانی زیر صفر است و بیمه درمانی هم ندارند.»
به گفته او، بسته به توافقی که با کارفرما میکنند، حقوقشان را یا به دلار یا به دینار و یا ریال میگیرند: «از آن جایی که ویزای توریستی به عراق یک ماهه است و خیلیها ندارند که بروند ایران و برگردند و روادید خود را تمدید کنند، کارفرماها اگر متوجه انقضای ویزای یک کارگر بشوند، تا نهایت آنچه که ممکن است، از او سوء استفاده میکنند.»
دستمزد یک روز گچ کار حرفهای در عراق بین دو تا سه برابر مزد روزانه آنها در ایران است. از سوی دیگر، از آن جایی که در ایران شرایط ساخت و ساز به علت تورم و تحریم به شدت راکد شده است، زمینه کار برای این افراد در ایران به راحتی فراهم نمیشود.
احمد میگوید دوست دیگرش به نام «دیاکو»، چون جوشکار است و زبان کُردی هم میداند، درآمدش بهتر است. دیاکو روزانه تا ۴۰۰ هزار تومان درآمد دارد و میخواهد تا مهیا شدن مهاجرتش به کویت، در عراق بماند.
او ادامه میدهد: «اوضاع کارگرانی که کُردی یا عربی میدانند به مراتب بهتر است و میتوانند از حق خود دفاع کنند یا لااقل قوانین را بخوانند و نگذارند که کارفرما سرشان کلاه بگذارد. پیش میآید که مثلا کارفرماها در شرکتهای تولیدی یا تجاری میگویند که یک هفته یا ۱۰ روز کار کن تا ببینیم از پس کار برمیآیی یا نه. درست ۱۰ روز بعد از آن که بهرهکشی کردند، میگویند نمیخواهم. تقریبا همه دوستانم دستکم یک بار این شرایط را تجربه کردهاند. قانون هم به آنها چنین اجازهای میدهد.»
با وجود چنین مشکلاتی، کارگران ایرانی از نبود یک تشکل صنفی یا سامانهای میگویند که در صورت تضییع حقشان، از آنها دفاع کند.
به گفته احمد، کارگران اتیوپیایی، بنگلادشی و فیلیپینی دارای تشکل هستند و مراکز صنفی دارند و همان تشکیلات هم در ابتدای استخدام، ضمانت آنها را بر عهده میگیرد. اما وقتی کارفرمای عراقی از یک ایرانی درخواست ضامن میکند، او نه معرفی دارد و نه ضامنی.
«علی شریعتی»، عضو اتاق بازرگانی تهران در گفتوگو با خبرگزاری «ایلنا»، بر ضرورت تمهیداتی که سفارت و کنسولگریهای ایران برای حمایت از این نیروها باید بیاندیشد، تاکید کرده است. او در بخشی از این گفتوگو، به میزان تحصیلات ایرانیانی که برای کارگری به کردستان عراق هجوم آوردهاند، اشاره میکند: «کارفرماهای عراقی، افرادی که تحصیلات دانشگاهی دارند را در اولویت قرار میدهند چون اکثرا این افراد مشخصات فوق را دارا هستند.»
فرقی نمیکند تحصیل کرده باشی یا نه، دستفروش باشی یا کارگر مرغداری، به هر حال در عراق تنهایی و به همین اندک درآمدی دلخوش هستی که با آن میتوانی خانوادهات را از فقر برهانی.
«اردلان کریم بیگی» که کارش دستفروشی سیار است، بابت اینکه دیگر مثل گذشته مجبور نیست هر بار ۴۰ دلار برای ورودش به این کشور بپردازد، خوشحال است.
اردلان میگوید: «گیوههای دست بافت، زیورآلات برنجی، خراطیهای کوچک، سوزندوزی، شال و سربند و تسبیح، جعبههای معرق کوچک و پوسترهای دیواری را درون سه چمدان جا میدهم و راه میافتم. یک ماهی که گذشت، مقداری مواد غذایی و خشکباری که ارزانتر از ایران است، میخرم برای خانوادهام و برمیگردم. خوشبختانه ورودی و هزینه کاپوتاژ نداریم. وقتی ماشین خود را کاپوتاژ میکنید، تا یک سال مهلت دارد و شما مجبور نیستید با هر رفت و آمد، دوباره مجوز ورود و خروج ماشین را تمدید کنید.»
اوایل، اردلان در جایی ساکن میشد و چند ماهی میماند. بعد به فکرش رسید داخل ماشین خود بخوابد: «متلها یا مسافرخانههایی هم هستند که اتاقهایی با چهار تخت یک طبقه یا هشت تخت دو طبقه اجاره میدهند. این اتاقها حمام مستقل ندارند ولی بابت هر تخت، شبی سه دلار میگیرند.»
اما به گفته اردلان، نان یک عده هم در عراق توی روغن است چون جذب شرکتهای ایرانی میشوند: «این شرکتها از ۱۰ سال پیش توسط سرمایهگذاران ایرانی در بغداد و سایر شهرهای بزرگ راهاندازی شدهاند. رییس شرکت موظف است طبق قانون کار درعراق، فقط یک سوم نیروهای انسانی خود را از اتباع غیرعراقی انتخاب کند. در حالی که مدیران این شرکتها با نادیده گرفتن قانون کار در عراق، اقدام به استخدام ایرانیهای بیکار میکنند تا به هموطنان خود کمک کنند. از یک طرف دیگر، میشود آنها را با حقوق کمتری راضی کرد تا نیروهای کار عراقی.»
اردلان از زنان ایرانی هم میگوید. به گفته او، برخی از زنان ایرانی در حاشیه پیادهروها بساط پهن میکنند. اما آمار دقیقی از آنها نیست.
یک مسوول عضو دبیرخانه هیات دولت عراق که نمیخواسته نامش ذکر شود، در گفتوگو با روزنامه «الجدید» گفته است: «نزدیک به ۱۰۰ هزار نیروی کار ایرانی در عراق به سر میبرند.»
او مدعی شده است که نیروی کار ایرانی دستمزد کمتری نسبت به نیروی کار عراقی طلب میکند: «آنها دستفروشی، رانندگی یا کارگری میکنند. اما به جز آنها، شاهد حضور گداهای ایرانی نیز هستیم که در مناسبتهای مذهبی با روادید زیارتی وارد عراق میشوند.»
همین مسوول گفته است آنها سالانه دهها میلیون دلار به ایران میفرستند.
به گفته او، از آن جایی که هر نفر میتواند ۱۰ هزار دلار در سفر به ایران همراه خودش پول داشته باشد، این افراد از طریق مسافر اقدام به ارسال پول به ایران میکنند.
اردلان میگوید با وجود رابطه خوب بین دولتهای ایران و عراق، مردم این کشور هنوز ته دلشان از ایرانیها مکدرند: «آنها هم کشته دادهاند در آن هشت سال جنگ؛ بچههایشان و برادرهایشان را. حالا که ما هم به عنوان نیروی کار به کشورشان رفتهایم، دل خوشی از ما ندارند. چون نیروی کار ارزان قیمت و غیرمتخصص ایرانی باعث شده است عرصه بر کارگران عراقی تنگ شود. همه اینها عواملی هستند تا آنها ایرانیها را تحقیر کنند.»
چندی پیش کانال ماهوارهای «دجله» از وضعیت ایرانیهای دستفروش و کارگر مستقر در عراق گزارش تلویزیونی تهیه کرد. به گفته گزارشگر این شبکه، خیابانهای شهر نجف مملو از متکدیان ایرانی و فروشندگان خیابانی شدهاند. این شبکه از زنان میانسال ایرانی گفت که در مسیر پیادهروها بساط دستفروشی پهن کرده و اجناس ارزن قیمت خود را میفروشند.
براساس این گزارش، این زنان که حجاب ایرانی بر سر دارند و با لهجه عربی فارسی صحبت میکنند، به شدت از سوی عراقیها مورد تحقیر قرار میگیرند. عراقیها آنها را مخل کسب و کار جوانان خود میدانند.
اردلان میگوید کاش شرایط بازگشت آنها به ایران فراهم میشد: «هر چه باشد، غربت است. بهترین جای جهان که باشد، خانه خودت نیست. یک اخمشان مثل هزار مصیبت میماند. ما انگار هم خانه داریم، هم نداریم. حتی عراقیها که بعد از جنگ ایران و عراق سالها درگیر جنگها و کشمکشهای دیگر بودهاند و مصیبت صدام از سرشان گذشته است، الان احساس امنیت بیشتری میکنند. اینها درد دارد.»
ماهرخ غلامحسین پور, ایرانوایر: