نشریه آمریکایی “فارین پالیسی” در گزارشی که عصر شنبه ۱۹ اکتبر منتشر کرد به ایران سال ۱۹۴۲ به عنوان سرزمینی که هزاران پناهجوی یهودی را با آغوش باز پذیرفته، پرداخته است.
“فارین پالیسی” می نویسد: در تابستان سال ۱۹۴۲، بندر پهلوی (انزلی)، یک شهر بندری ایران در ساحل دریای خزر مبدل به یک شهر پناهندگان شده بود. در سواحل این شهر، اردوگاهی متشکل از گروه چادرها برای اسکان دادن پناهجویان بر پا شده بود که درآن منطقه ای برای قرنطینه بیماری های واگیردار و یک منطقه بزرگ برای توزیع روزانه مواد غذایی وجود داشت. در خارج از محوطه چادرها، فروشندگان محلی سبدهای کیک های شیرین را عرضه می کردند. این پناهندگان شهروندان لهستانی بودند که سه سال قبل و با شروع جنگ جهانی دوم لهستان را ترک کرده و به اتحاد جماهیر شوروی گریخته بودند و پس از طی تقریباً ۵۰۰۰ مایل راه، از طریق ترکمنستان با قایق خود را به این شهر بندری ایران رساندند. بر اساس آمارها بیش از ۴۳ هزار پناهنده لهستانی که در میان آنان هزاران یهودی به چشم می خورد، فقط در ماه مارس ۱۹۴۲ وارد بندر پهلوی (انزلی) شدند.
“فارین پالیسی” در ادامه می نویسد: موج دوم پناهجویان تقریباً ۷۰ هزار نفر بودند که در ماه اوت همان سال از راه دریا به ایران رسیدند و گروه سوم نزدیک به ۲۷۰۰ نفر بوند که از راه زمینی و از طریق ترکمنستان به مشهد در شرق ایران منتقل شدند. در میان مهاجرین لهستانی به ایران تعداد تقریباً ۷۵ هزار نفر از سربازان، کادرها و مأمورین معروف به ارتش آندرس بودند، ارتش لهستان در تبعید که به دستور ژنرال ولادیسلاو آندرس در اتحاد جماهیر شوروی سابق ایجاد شده بود.
بقیه مهاجرین لهستانی را مادران و نوزادان آنان، زنان و مردان سالخورده و فرزندانی تشکیل می داد که بدون همراه بودند. در میان پناهجویان لهستانی بیش از سه هزار نفر یهودی بودند. از جمله چهار خاخام و تقریبا ۱۰۰۰ کودک بی سرپرست که از پرورشگاه های لهستان به اتحاد جماهیر شوروی منتقل شده بودند، در میان این پناهجویان وجود داشت. در میان پناهجویان همچنین چند صد نفر یهودیانی که به تازگی تغییر مذهب داده و به مسیحیت پیوسته بودند، همچنین زنانی یهودی یافت می شد که تظاهر می کردند با افسران لهستانی ازدواج کرده اند.
“فارین پالیسی” می نویسد: در جهانی که امروز ما در آن زندگی می کنیم – جهانی که در آن آشفتگی در خاورمیانه و صلح در اروپا مشاهده می شود، جهانی که بسیاری خاورمیانه را ترک کرده و به اروپا پناهنده می شوند، جهانی که در آن، در گیری و خصومت بین ایران و اسرائیل جاودانه به نظر می رسد، تصور این موضوع که پیش تر جهان دیگری وجود داشته که در آن بخشی از مردم اروپای جنگ زده برای رسیدن به صلح به ایران، ترکیه و فلسطین پناهنده شده بودند، بسیار دشوار است.
در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی، خسرو سینایی ، کارگردان ایرانی، به طور تصادفی در حالی که در یک مراسم یادبود در گورستان دولاب*، در بخش گورستان کاتولیک های تهران شرکت کرده بود به داستان پناهجویان لهستانی در زمان جنگ در ایران پی برد. او سپس یک فیلم مستند در باره این موضوع به نام “مرثیه گمشده“* ساخت. این فیلم در واقع به جستجوی زندگی این پناهندگان پرداخته است. این جستجو ابتدا از سنگ قبرهای حک شده با الفبای لهستانی آغاز می شود، سپس در مصاحبه با لهستانی هایی که هنوز در ایران زندگی می کردند و ایرانیان سالمندی که هنوز آن زمان و ورود پناهجویان لهستانی به ایران را به یاد می آورند، ادامه می یابد.
در مستند خسرو سینایی، یکی از ساکنان بندر پهلوی (انزلی)، که پس از انقلاب ایران نام آن به بندر انزلی تغییر نام داد، چنین می گوید: “یک روز از خواب بیدار شدیم و دیدیم که آنها [پناهجویان لهستانی] در ساحل فرود می آیند”. سپس “ریدر بولارد”، سفیر پیشین بریتانیا در ایران می گوید: “هزاران پناهنده غیرنظامی – زن و کودک و پیرمرد” به طور ناگهان و غیرمنتظره به ایران رسیدند.
کسانی که در اولین گروه پناهجویان لهستانی در مارس ۱۹۴۲ وارد بندر پهلوی (انزلی) شدند، در هتل های کوچک و در سینمای شیرو خورشید این شهر اسکان داده شدند. آنانی که به شدت بیماربودند، به بیمارستانهای محلی منتقل شدند، بیماران خفیف در اردوگاه و به منطقه چادرهای جداگانه و قرنطینه هدایت شدند. بسیاری از آنان با لباسهای آلوده به شپش وارد ایران شدند و پس از اقدامات بهداشتی با اهدای مجموعه جدیدی از لباس و لباس زیر با آنان، پس از چند هفته به یکی از شش اردوگاه پناهندگی ایران در تهران، اصفهان یا اهواز منتقل شدند.
“فارین پالیسی” می نویسد: جهانی که پناهجویان لهستانی به آنجا رسیدند، جهانی بود که هنوز امپراتوری های بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی راه خصومت با یکدیگر را د پیش نگرفته بودند. کشور اسرائیل هنوز به وجود نیامده بود و ظهور جمهوری اسلامی ایران ده ها سال از آن فاصله داشت. ماهها پیش از این رویداد، پس از حمله آلمان به اتحاد جماهیر شوروی، ارتش های بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی ایران را اشغال کردند و رضا شاه که به زعم آنها دوست آلمان ها بود را از سطنت خلع کرده وتبعید کردند و پسر او محمدرضا پهلوی را به جای پدر نشاندند. محمد رضا پهلوی تا سال ۱۹۷۹ به حکومت در ایران ادامه داد.
“فارین پالیسی” می نویسد : ترکیبی از عوامل مختلف باعث تهاجم روس ها و انگلیسی ها به ایران شد. آنها نگران بودند که مبادا میادین نفتی ایران، که از سال ۱۹۰۹ تحت کنترل شرکت نفت انگلیس بود، به دست آلمان ها بیفتد. درآن زمان، هم انگلیسیها و هم روسها در باره حوزه های نفوذ خود در ایران توافق کردند. اولی در جنوب ایران و دومی در شمال این کشور مستقر شدند. با ورود پناهجویان لهستانی به ایران، این کشور به مرکز ثقل سربازان متفقین و مجموعه ای از پناهندگان یهودی تبدیل شد که از اروپا ، آسیای مرکزی ، عراق و قفقاز به آنجا پناه برده بودند.
مرثیه گمشده
*قبرستان دولاب در دروازه دولاب در جنوبشرقی تهران قرار دارد. این قبرستان شامل پنج بخش است: آرامگاه ارامنه کاتولیک، ارامنه گریگوریان، ارتدوکسها، آشوریها و مسیحیان کاتولیک.