– دو ملت عراق و لبنان بپا خاستهاند؛ ناگهان رژیم تهران دریافت که شعلههای آتش در حیاط خلوتش زبانه میکشد. مقامات تهران به تکاپو افتادند چون از دست دادن عراق و لبنان موقعیت ژئوپلیتیک آنها را به شدت تحت تاثیرات منفی قرار خواهد داد و آنچه را زمامداران رژیم به عنوان «عمق استراتژیک» و فراتر از مرزهای ملی خود به آن مباهات میکردند را به سرعت از بین خواهد برد.
– رژیم تهران پس از اینکه یقین پیدا کرد که آمریکا و غرب خواهان رویارویی با آن نیستند، تصمیم گرفت تا مزدوران خود را برای انجام حملات و وارد کردن ضربات استراتژیک در آینده و ایجاد برتری نظامی در خاورمیانه تقویت کند.
– اکنون اما جمهوری اسلامی نگران است که آتش جنبش سراسری لبنان و عراق از حیاط خلوتاش به داخل ایران و خانهی لرزان نظام ولایت فقیه منتقل شود. جایی که مردم سخت آماده و منتظر انفجار هستند.
در کشاکش تشدید تنشها از سوی رژیم ایران در برابر غرب و مواضع انفعالی اروپاییها در معامله با تهران، همزمان قیام مردم لبنان و عراق راه سخت و پرهزینهی خود را برای تبلور واقعیتهای سیاسی و اجتماعی جدید در منطقه میگشاید. قیامی که میرود تا آنچه شرایط منطقهای و بینالمللی بر اساس منافع خود بر مردم این دو کشور تحمیل کرده و با چراغ سبز غرب، بغداد و بیروت را که تحت قیمومیت سیاسی رژیم ولایت فقیه تهران قرار گرفته بودند، به کلی تغییر دهد.
دو ملت عراق و لبنان بپا خاستهاند؛ ناگهان رژیم تهران دریافت که شعلههای آتش در حیاط خلوتش زبانه میکشد. مقامات تهران به تکاپو افتادند چون از دست دادن عراق و لبنان موقعیت ژئوپلیتیک آنها را به شدت تحت تاثیرات منفی قرار خواهد داد و آنچه را زمامداران رژیم به عنوان «عمق استراتژیک» و فراتر از مرزهای ملی خود به آن مباهات میکردند را به سرعت از بین خواهد برد. «هلال شیعی» و خط ارتباط تهران تا بغداد و سوریه و باب المندب یمن، ناگهان با خطر نابودی روبر شد. عراق و لبنان نه تنها از زاویهی موقعیت ژئوپلیتیک برای رژیم تهران در چانهزنیها با غرب مهم به شمار میروند بلکه رژیم تهران این دو کشور را به عنوان بخشی از مناطق نفوذ برای دکترین انقلابی و ایدئولوژیک خود تلقی میکند.
رهبران جمهوری اسلامی ایران بارها و بارها از گستردگی فضای نفوذ سیاسی خود در کشورهای همسایه سخن گفتهاند. آخرین این فخرفروشیها سخنان علمالهدی نماینده ولی فقیه در استان خراسان بود که چند هفته پیش در خطبه نماز جمعه گفت: «امروز ایران محدودیتهای جغرافیایی ندارد؛ حزبالله لبنان ایران است؛ حشدالشعبی عراق ایران است؛ انصارالله (حوثیها) در یمن و جبهه ملی (شبهنظامیان در سوریه) و جنبشهای جهاد و حماس فلسطین همه ایران هستند، بنابراین ایران، دیگر تنها ما نیستیم!»
اما در حالی که مقامات تهران در سرمستی و غرور کامل از نفوذ منطقهای خود در عراق و لبنان سخن میگفتند، ناگهان قیام سراسری مردم این دو ملت و سیل خروشان در خیابانهای بیروت و بغداد خواب مقامات تهران را آشفته کرد و بر نقشههای درازمدت آنها برای این دو کشور خط بطلان کشید.
موضع تند علی خامنهای «رأس هرم» قدرت رژیم ولایت فقیه در تهران در برابر اعتراضات عراق و لبنان و توصیف جنبش مردم دو کشور به «آشوب» و «فتنه» و اتهام زدن او به اینکه این جنبش از سوی آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای «مرتجع منطقه» حمایت میشود، بیانگر نگرانی رهبر جمهوری اسلامی است. همچنین سخنان علی شمخانی دبیرکل شورای امنیت ملی ایران مبنی بر اینکه آنچه در لبنان و عراق میگذرد مانند «فتنه داعش» است، را میتوان از زاویه دیدگاهی که نماینده ولی فقیه در خراسان بطور علنی آن را بیان کرد، تجزیه و تحلیل کرد.
پیش از انفجار اوضاع در لبنان و عراق، جمهوری اسلامی ایران در حال طراحی برنامهای برای محافظت از مناطق نفوذ و تثبیت حضور بیشتر خود در این دو کشور بود. برنامهای که درواقع نتیجهی امتناع آمریکا و کشورهای اروپایی از رویارویی مستقیم نظامی و سیاسی با رژیم تهران بوده است. رژیم تهران پس از اینکه یقین پیدا کرد که آمریکا و غرب خواهان رویارویی با آن نیستند، تصمیم گرفت تا مزدوران خود را برای انجام حملات و وارد کردن ضربات استراتژیک در آینده و ایجاد برتری نظامی در خاورمیانه تقویت کند.
انستیتو بینالمللی مطالعات استراتژیک در بریتانیا «IISS» در در گزارشی که روزنامه گاردین بخشی از آن را منتشر کرده نوشته است: «ایران در جنگهای نیابتی پیروزیهایی کسب میکند چون این جنگها در میان مردم صورت میگیرد اما در رویارویی مستقیم با کشورها شکست میخورد؛ رژیم ایران از هرگونه درگیری مستقیم با کشورهایی که با آنها در دشمنی است دوری میکند چون خوب میداند آنها از هر نظر بر آن برتری دارند. پس تلاش میکند بر مزدوران و وابستگان منطقهای غیردولتی مانند شبهنظامیان تکیه کند».
قیام مردم لبنان و عراق و پاره کردن تصاویر خامنهای در اغلب شهرهای شیعهنشین جنوب و مرکز عراق و شعار مردم لبنان علیه حسن نصرالله و کابینهاش در دولت لبنان، موضع رژیم ایران را از نظر سیاسی به شدت تضعیف کرد. تهران دیگر نمیتواند در مذاکره با غرب از بازوهای خود مانند حزبالله لبنان یا حشدالشعبی عراق به عنوان برگ امتیاز برای چانهزنی استفاده کند چرا که این بازوها خود در برابر قیام سراسری مردم خشمگینی قرار گرفتهاند که حتی حاضر به مذاکره با آنها نیستند.
این تحولات و تأثیرات منفی آن بر موقعیت تهران، باعث شد تا رژیم ولایت فقیه برای مقابله با این قیامها با به کار گرفتن ابزار خشونت و سرکوب خود به ویژه در عراق خیز بردارد. از دست دادن عراق ضربهای شدید و جبرانناپذیر به قدرت منطقهای حکومت ایران وارد خواهد کرد چرا که عراق نقطهی شروع اصطکاک خشونتبار این رژیم با کشورهای منطقه و جامعه بینالمللی است که از طریق بازوهای سیاسی حاکم بر بغداد و شبهنظامیان در این کشور که پس از سال ۲۰۰۳ به قدرت رسیدهاند، صورت میگیرد. رژیم ایران پس از سال ۲۰۰۳ تلاش کرد به موازات دولت و نهادهای رسمی عراق، شبهنظامیان و نهادهای موازی [درست مانند ایران] در این کشور ایجاد کند تا نفوذش را برای همیشه تثبیت نماید اما قیام ملت عراق با قیام خود این پیام را به رژیم تهران رساند که همه نهادهای رسمی حاکم و شبهنظامیان وابسته به تهران در بغداد را عامل اصلی بدبختی و تباهی کشورشان میدانند. شاید رژیم تهران برای مدتی بتواند با استفاده از مزدوران خود با سرنوشت سیاسی دولتهای لبنان و عراق بازی کند اما هرگز قادر نخواهد بود که اراده این دو این ملت را مصادره کند یا آنها را به کنترل خود درآورد.
در لبنان، حزبالله خود را در مقابله با جنبشی اعتراضی میبیند که خواستار تبلور شخصیتهای سیاسی جدیدی از بطن جنبش ضد طبقهی فاسد سیاسی است که حزبالله بخش بزرگی از آن را تشکیل میدهد. صحنهی سیاسی لبنان پس از ۱۷ اکتبر برای «حزبالله» وابسته به رژیم ایران بسیار متفاوت شده است. این حزب دیگر نمیتواند با گفتمان قبلی خود چانهزنی کند و اراده خود را بر دیگر سیاستمداران تحمیل نماید به ویژه آنکه سیاستمدارانی که از حزبالله محافظت میکردند و این نهاد وابسته نیز از آنها محافظت میکرد، امروز با شرایط جدید تنها به دنبال حفظ امتیازات خود هستند! آنها با نسل جدیدی روبرو شدهاند که نه حزبالله و نه همپیمانان آن را قبول ندارند و همه سنتهای فرقهگرایانه و امتیازات سیاسی مبتنی بر آن را دور زده و از مرزهای آن گذر کردهاند.
رژیم تهران اکنون در مقابل قیام دو ملت قرار دارد. این قیام به مثابه آتشسوزی در باغچههای حیاط خلوت و مهمترین پایگاههای ایدئولوژیک شیعی آن به شمار میرود. آنچه برای رژیم ملاها بسیار خطرناک و تهدید جدی به شمار میآید، عدم توانایی جمهوری اسلامی برای خنثی کردن قیام مردمان لبنان و عراق است و خطرناکتر از آن، ترس و وحشت رژیم از انتقال این آتش و گسترش شعلههای دو جنبش سراسری از حیاط خلوتاش به داخل ایران و خانهی لرزان نظام ولایت فقیه است؛ خانهای که از نظر شرایط عینی برای یک انفجار مشابه آنچه در عراق و لبنان اتفاق افتاد کاملا آماده و منتظر است.
*منبع: وبسایت تلویزیون الحره آمریکا
*نویسنده: مصطفی فحص
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن