شرایط انتقالی از نظام سیاسی مستقر به دوران برقراری نظام نوین اجرایی را در فرهنگ سیاسی «دوران گذار» نامیدهاند؛ دوران گذار زمانی موضوعیت مییابد که نظام مستقر فاقد کارآمدی و مشروعیت باشد و با تکیهبر خشونت و اعمال قدرت مستبدانه بر مردم حکومت کند. همچنان دوران گذار وقتی متحقق میشود که اپوزیسیون برنامهها و اهداف سیاسی و اجرایی خود را در معرض افکار عمومی گذاشته و با پشتوانه مردمی، بهسوی گذار از نظام حاکم کوشش ورزد.
از الزامات و لوازم دوران گذار، آگاهی از شرایط سیاسی- اقتصادی و دیپلماتیک و فرهنگی است که در مواجهه خردمندانه با آنها، بر بیکفایتی نظام سیاسی حاکم آگاه شده و با ارائه برنامهها و اهداف مبارزاتی توانایی بر ایجاد نظام سیاسی اداره جامعه را داشته باشد؛ کوشش درراه انسجام مبارزان و همراهی و همگرایی تشکلها- احزاب و شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون برای تأسیس مجلس مؤسسان و تدوین قانون اساسی، از اهم وظایف نیروهای اپوزیسیون در دوران گذار و به سرانجام رساندن مبارزات دمکراتیک و مدنی به شمار میرود.
در سخن از دوران گذار، اشاره به جایگاه رهبری هم از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ لازم به یادآوری است که تغییر شکل و ماهیت رهبری در جنبشهای اجتماعی و مدنی نوین، بیتردید بر هدایت و رهبری مسائل و کنشهای دوران گذار هم تأثیرگذار بوده است؛ طرفه آنکه رهبری دوران گذار حول محور اهداف ملی و مدنی در اپوزیسیون دور میزند و کسی یا کسانی که در جایگاه رهبری شرایط انتقالی به دولت دمکراتیک و ملی قرار میگیرند، بیش از هر چیز بایستی افکار و ایدههای سیاسی- فرهنگی خویش را برای اداره دمکراتیک جامعه ابراز داشته و از سویی دارای پایگاه مردمی در میان شهروندان کشور بوده و از اعتبار تاریخی و سیاسی در مجامع بینالمللی برخوردار باشد- نظیر جایگاهی که شاهزاده رضا پهلوی در اپوزیسیون ایران داراست.
همانطور که اشاره کردم، از ارکان اصلی و خردمندانه دوران گذار، پیوستگی ملی در داخل کشور و همسویی و همآوایی حداکثری میان نیروهای مختلف اپوزیسیون است؛ در این راستا طرح شعارهایی مبتنی بر واقعیتهای اجتماعی و سیاسی جامعه بر اساس گفتمان دمکراسیخواهی و ملیگرایی در مرکزیت کنشهای دوران گذار قرار میگیرند. دمکراسیخواهی و ملیگرایی باید تمامی ایدهها و طبقات و قشرهای مختلف را در برگیرد؛ گفتمان دمکراسیخواهی ملیگرایانه باید حافظ حقوق انسانی همه آحاد شهروندان به دور از تبعیضات جنسی- اعتقادی و قومیتی بوده و در چارچوب مرزهای شناختهشده وطن و حول محور قانون اساسی و قوانین موضوعه، هم در دوران گذار و هم در دوران تثبیت دولت دمکراتیک، نقش خود را ایفا کند.
بر پایه آنچه به اشاره راجع به مسائل و شرایط دوران گذر گفته شد، راه برای تحول ساختاری سیاست و فرهنگ در جامعه فراهم میشود و جنبشهای مدنی در کنار رهبری مبارزات و با حمایتهای جامعه جهانی، چشمانداز برقراری دمکراسی در ایران را با گذار از نظام حاکم جمهوری اسلامی، به فرجام تاریخی و منطقی خود میرساند.
از ویژگیهای دوران گذار اپوزیسیون ایران، وجود قانون اساسی مشروطیت و فرهنگ مدرن آن است که میتوان با روزآمد کردن آن و افزودن موادی در دمکراتیزه کردنش، یکی از مسائل مهم دوره گذار و استقرار نظام دمکراتیک در ایران را به مرحله ظهور رسانید؛ تردیدی نیست که تمامی فعالین سیاسی ایران- چه در داخل و چه در خارج- ریشه و پیشینه سیاسی و تشکیلاتی خود را به مشروطیت و دوران مدرنسازی دولت پهلوی میبرند و این اشتراک تاریخی و فکری میتواند بهترین و عالیترین نقطه اتکا بر خردمندی و واقعبینی سیاسی در پیمودن دوران گذار و دستیابی به دمکراسی در ایران باشد.