حرکتی که از روز جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸ و به بهانهی افزایش قیمت بنزین کلید خورده است، از خصوصیاتی برخوردار است که هر تحلیل گری را در بارهی چشم اندازهای جدی تر از یک اعتراض ساده میبه فکر فرو میبرد. برخی از این خصوصیات که در همین چهار روز اول قابل مشاهده است چنین است:
۱. گسترهی حرکت: در بیش از ۱۳۰ شهر کشور و شامل تمام استانها
۲. رادیکالیسم حرکت: صدها مرکز مالی، دولتی و انتظامی به آتش کشیده شده یا تخریب گشتهاند و خساراتی که در همین روزهای اول سر به میلیاردها تومان میگذارد.
۳. تلفات بی سابقه: بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ یا ۳۰۰ کشته بنا به روایتهای مختلف و بیش از سه هزار مجروح.
۴. سرکوب خشن: به کارگیری تمام روشهای بی رحمانهی سرکوب و سانسور (قطع اینترنت)
این خصلتها سبب شده که اقتصاد ویران ایران به مرز فروپاشی برود و اگر این اتفاق بیافتد سیلی خواهد بود که کل نظام و کشور را با خود خواهد برد. به همین دلیل، زمان و حق انتخاب زیادی برای رژیم نمیماند و باید یا به سرعت اعتراضات را جمع و جور کند یا منتظر بدترین عواقب آن باشد. از آن جا که حرکت علائم توانایی ادامهی خود را آشکار کرده است و شرایط منطقه، از جمله قیام عراق و لبنان هم، در حال عمل و اثر روی شرایط داخلی ایران هستند، این به تدریج بدیهی میشود که نظام باید هر چه سریع تر نسبت به این حرکت رو به گسترش واکنش سرنوشت ساز نشان دهد. به دلیل شکنندگی بالای شرایط اقتصادی و به ویژه، موقعیت فاجعه بار مالی خود دولت نمیتواند اجازه دهد که موضوع مشمول مرور زمان شود. نشان دادن این واکنش سرنوشت ساز اما به معنای قمار زندگی نظام است.
آن چه در زیر میآید برخی از سناریوهای محتمل است که میتوان در روزها و هفتههای آینده انتظار داشت. هر یک از این سناریوها به صورت فرضیهای مطرح میشود که هر رویداد جدیدی میتواند آن را تقویت یا تضعیف کند. نگارنده طرح آنها را برای آماده سازی افکار ایرانیان در داخل و خارج از کشور ضروری میداند.
در ورای موردی که در بالا به آن اشاره کردیم، یعنی این که حرکت نمیتواند در شکل کنونی به صورت دراز مدت پیش رود، برای تصور این سناریوها دو پیش فرض دیگر را هم مبنا قرار دادهایم: یکی این که مردم دیگر امکان قبول شکست مطلق، بازگشت به خانهها، سکوت و مرگ تدریجی در فقر و گرسنگی را ندارند و آستانهی تحمل آنها طی شده است. دوم این که، رژیم جمهوری اسلامی در مقابل این اعتراضات، هرگز قدرت را به طور مسالمت آمیز به نمایندگان واقعی مردم ایران واگذار نخواهد کرد. با این توضیحات بپردازیم به برخی از سناریوهای مهم و محتمل.
۱. سرکوب و خونریزی تا مرز فروپاشی، جنگ داخلی و یا انقلاب
ممکن است رژیم با تصور این که این جنبش اعتراضی هم چیزی شبیه حرکتهای اجتماعی گذشته است و با ترس و کشتار ساکت میشود به سرکوب روی آورد- چنان که روی آورده-، اما این بار، به دلیل ماهیت متفاوت حرکت که از جنس معیشتی و تنازع بقایی است، با مقاومت و رادیکالیسم مردم روبرو شده و خشونت برخوردها در نهایت به سوی یک نبرد سنگین و رادیکال میان مردم و حاکمیت بهه پیش رود. از دل آن یا چیزی شبیه به جنگ داخلی بیرون خواهد آمد یا یک جنبش برانداز قدرتمند که تومار رژیم را در هم خواهد پیچید. این در صورتی است که به دنبال آغاز این نبرد، رژیم به سراغ هیچ یک از سناریوهای بعدی نرود.
۲. عقب نشینی از طرح افزایش قیمت بنزین
در صورتی که حرکت اعتراضی ادامه یابد و ترس و وحشت در حاکمیت مستقر شود، ممکن است مسئولان نظام تصور کنند که با عقب نشینی در زمینهی قیمت بنزین جنبش کنونی را فرونشانند. اگر چنین کنند این احتمال هست که حرکت به طورموقت قدری فروکش کند، اما یک احتمال دوم به شکل قوی تر مطرح است و آن این که، به واسطهی همین پیروزی، روحیهی اعتراضی مردم اوج تازهای گرفته و حرکت در ابعادی حتی وسیع تر و تهاجمی تر، با مطالباتی برجسته و ریشهای، ادامه یابد. شانس تداوم اعتراضات را هم چنین باید در تلفات زیاد سرکوب با نزدیک به ۲۰۰ کشته و هزاران مجروح و بازداشتی نیز جستجو کرد. جامعه این بار و به ویژه، پس از عقب راندن دولت در عرصهی افزایش قیمت بنزین، دست از سر نظام بر نمیدارد و پیشروی ادامه خواهد یافت. در این صورت میتوان منتظر ضد حملهی سخت رژیم باشیم که باز ما را به سناریو نخست، یعنی آغاز رویارویی پرخشونت و یا قیام براندازی هدایت خواهد کرد.
۳. استعفای حسن روحانی
این احتمال است که رژیم در مقابل خشم خیابان و تداوم جنبش مجبور شود یکی از مهرههای اصلی خود را در پیش پای مردم معترض قربانی کند. در این صورت، حسن روحانی اولین انتخاب خواهد بود. برداشتن مصلحتی او از پست ریاست جمهوری اما میتواند تشنجات درون ساختار قدرت چنان افزایش دهد که باندهای مافیایی نظام به جان هم بیافتند. در این صورت، میتوان انتظار داشت که تشنجهای درون نظام کار را در یک جایی به یک تسویه حساب فیزیکی میان نیروهای و نهادهای مختلف سیاسی، نظامی، انتظامی، اطلاعاتی و امنیتی بکشاند. در آن شرایط، با توجه به حضور مردم در صحنه، موضوع به نفع یکی از این نیروها خواهد چرخید و در آن صورت، اگر آن نیروی برنده با مردم همراه شود، به طور عملی (دو فاکتو)، دیگر نظام سابق وجود نخواهد داشت. ضمن آن که مردم میتوانند از آن فرصت برای ریشه کن کردن کل نظام بهره برند.
۴. دعوت از اصلاح طلبان برای ورود به صحنهی مدیریت کشور
یکی از احتمالها را باید این بدانیم که ادامهی جنبش، رژیم را وادار کند، به دلیل وحشت از سرنگونی یا فروپاشی ناشی از تهاجم مردم، علاوه بر پاسداران نظامی خود (سپاه)، به سراغ پاسداران سیاسی خود (اصلاح طلبان) رفته و آنها را به عنوان چرخ پنجم نظام وارد صحنه کند. در این صورت، افرادی مانند محمد خاتمی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی با عقبهی سیاسی خود به عنوان آتش نشانهای ساختمان به آتش کشیده شده رژیم اسلامی دعوت به کار و قبول مدیریت کشور خواهند شد. البته با قدری نمایش و تبلیغات فریبنده برای جا زدن این عملیات کمک رسانی به عنوان پیروزی و نتیجهی قیام مردم. بدیهی است که این امر، هر چند به امید رهاساختن نظام از سقوط، با چتر نجات اصلاح طلبان است، اما به احتمال زیاد پاسخ گسترده در جامعه نخواهد گرفت. لایههای محروم جامعه آن را پس خواهند زد. جامعه در دی ماه ۹۶ با شعار «اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تمومه ماجرا» پروندهی این جریان اکسیژن رسان به نظام دیکتاتوری را بست. علاوه بر این طرد اجتماعی باید متذکر شویم که چنین سناریویی واکنش شدید نیروهای اصول گرا و محافظه کار نظام، از جمله نهاد و فرماندهی سپاه را برانگیخته و جنگ مافیاها را به مرحلهی زدوخورد و حذف خواهد کشاند. این همان درگیریی است که فروپاشی را تسریع خواهد کرد و مردم را به قاضی نهایی تصمیم گیری برای عمر نظام تبدیل خواهد کرد.
۵. کودتای سپاه
اگر موقعیت کنونی به بحران حاد و تهدید کنندهی کل نظام بکشد، سپاه پاسداران، به عنوان حلقهی آخرین و مورد اعتماد حافظ نظام، به شکل کودتاوار وارد صحنه خواهد شد. دولت روحانی و نیز سایر جریانهای مزاحم درون نظام را جارو کرده و حکومت نظامی اعلام میکند. بر سر چهارراهها تانک و نفربر مستقر خواهد کرد و وعدهی تغییرات مهم و مبارزه با فساد و فقر را به مردم خواهد داد. علی خامنهای، با شمایلی جدید، از این حرکت حمایت کرده و امید خود را روی استراتژی «النصر بالرعب» و کشتار جمعی مخالفان توام با فریب عوام فریبانه از نوع قاسم سلیمانی وار میگذارد. این اقدام ماهیت اجتماعی حرکت اعتراضی را به سوی کنش و اقدامات مسلحانه خواهد کشاند و با حضور ارتش و سایر مخالفان مسلح میتواند معادل پایان عمر نظام باشد.
۶. کناره گیری خامنهای
اگر نظام روی کودتای سپاه حساب نکند ممکن است در مراحل آخرین بحران بخواهند مهرهی اصلی نظام، یعنی ولی فقیه را در پای مردم معترض قربانی کرده و به این ترتیب، تتمهای از نظام را نجات دهند. اما بعید خواهد بود که حتی ذبح عظما در مقابل مردم جوابگوی خواست عمیق تری باشد که در بطن جامعه لانه کرده و آن همانا پایان بخشیدن به کلیت نظام جهنمی و پایان دادن همیشگی به دوران سیاه حاکمیت جهل و جنون است. بنابراین، حتی این خودکشی از بالا هم رضایت پایین را به همراه نخواهد داشت.
۷. آمدن پای میز مذاکره با آمریکا
در صورتی که نظام احساس کند در داخل شانس نجات ندارد و در خطر فروپاشی داخلی قرار گرفته ممکن است در خارج به دنبال راه نجات باشد و در این صورت چارهای ندارد جز آن که، برای پیاده کردن دوازده شرط مایک پومپو، روی تخت جراحی مذاکره بخوابد و جراحان آمریکایی، اسرائیلی و عربستان سعودی او را قطعه قطعه کنند. موجودی که در پایان از اتاق عمل مذاکرات بیرون خواهد آمد دیگر نه از نظام نشانی خواهد داشت نه از آخوند و پاسدار.
۸) به راه انداختن جنگ برای فرار از بحران
این قابل تصور است که در ادامهی شرارتهای منطقهای قبلی، نظام، برای پایان دادن به جنگ اجتماعی، جنگ نظامی به راه بیاندازد تا شاید از این طریق، بر اساس خاطرهی خوش مواهب و نعمات جنگ هشت ساله با عراق در راستای تثبیت نظام و سرکوب، این بار هم یک جنگ حتی کوتاه مدت با آمریکا یا با عربستان یا اسرائیل به او این فرصت را بدهد تا اقدام به بازسازی مشروعیت داخلی و یافتن یک گشایش آبرومندانهی خارجی بکند. در این میان، البته رژیم با بزرگ کردن خطر تجزیهی کشور و نابودی آن، مردم را به سکوت و رضا فراخوانده و با تحریک احساسات ملی، جایگاه خود را «دشمن ملت» به «مدافع میهن» تغییر دهد. این سناریو نیز البته به دلیل ضعف ساختاری رژیم در عرصهی اقتصادی از یکسو، عدم انسجام سیاسی و نبود پشتوانهی اجتماعی ناشی از عدم مشروعیت از سوی دیگر، یک نوع عملیات انتحاری بیشتر نخواهد بود. به جز بخش وابسته و مجبور جامعه، هیچ لایهای از محرومان و اقشار مطالبه گر جامعه به جنگی که قرار است نظام غارت و فساد و جنایت را نجات دهد نخواهد پیوست.
نتیجه گیری
البته میتوان و باید در نظر گرفت که در کنار آن چه در این جا مورد گمانه زنی قرار گرفت، موقعیتها و عوامل دیگری به صحنه بیایند و شرایط دیگری را رقم زنند. اما اگر در این میان سناریو مهم دیگری را جا نیانداخته باشیم میتوان حدس زد که فاز پایانی نظام اسلامی از پنج روز پیش و با اعتراض خونین مردم به افزایش قیمت بنزین آغاز شده است. همان طور که آیت الله سیستانی در مورد قیام مردم عراق گفته است که عراق دیگر هرگز به دوران قبل از قیام اخیرخود باز نخواهد گشت، میتوان گفت که با این شدت از خشونت از جانب حکومت از یک طرف و رادیکالیسم مبارزاتی مردم از سوی دیگر، ایران هم به زودی به مرحلهای میرسد که دیگر هرگز نمیتوان آن را به ایران قبل از آغاز اعتراض به افزایش قیمت بنزین بازگرداند.
به همین دلیل، از این پس، از یک سو مردم باید خود را برای مبارزهای مستمر و پرهزینه در صحنهی نبرد نهایی و تمام درگیریهای منجر به تعیین تکلیف نظام آماده سازند و از آن سوی، نیروهای سیاسی مورد قبول مردم نیز میبایست در تدارک تشکیل آلترناتیو مناسب و رهبری خردمندانهی جنبش کنونی در جهت منافع ملی باشند. شروط ضروری در این مقطع برای هر جریانی که مدعی رهبری است، عدم وابستگی به بیگانه، تعهد واقعی به حفظ تمامیت ارضی و وحدت ملی وپایبندی عملی به دمکراسی میباشد. آیا این قیام، آغاز پایان است؟ خواهیم دید.