– سه دهه است که اصلاحطلبان در ایران با روشهای مختلف تحقیر شده و دچار خودتحقیری بودهاند.
– دو وجه دیگر تحقیرشدگی اصلاحطلبان- غیر از عقبنشینی دائمی- مالهکشی شرایط و سیاستها و اثبات وفاداری به دستگاه رهبری جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
– اصلاحطلبان در چهار موضوع کلیدی هستهای، مداخلات منطقهای جمهوری اسلامی، تروریسم و گروگانگیری جمهوری اسلامی که سالانه بیش از صد میلیارد دلار خسارت به کشور وارد میآورد ساکت هستند.
– در آستانهی «بیعت۹۸» کارتهای اصلاحطلبان برای گرفتن سهمی از قدرت در ازای وادادگی رو به اتمام است.
مجید محمدی , کیهان چاپ لندن:
اصلاحطلبان میگویند ۷۰ درصد نامزدهای آنها رد صلاحیت شدهاند (آذر منصوری، برنا ۲۸ دی ۱۳۹۸) و در ۱۵۸ حوزه اصولا نامزدی ندارند (فیضالله عرب سرخی، اعتماد ۱ بهمن ۱۳۹۸). شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان ضمن انتشار بیانیهای عنوان کرد: «از مجموع بیش از ۱۶ هزار نفر ثبت نام کننده، تا کنون تنها حدود ۵۰۰۰ نفر تایید صلاحیت شدهاند. حدود هزار و پانصد نفر یا انصراف دادهاند و یا پس از رد صلاحیت توسط هیاتهای اجرایی، اعتراض قانونی نکردهاند. حدود نه هزار و پانصد نفر نیز یا احراز صلاحیت نشدهاند و یا رد صلاحیت شدهاند. متاسفانه بیش از ۹۰ درصد کاندیداهای شناخته شده احزاب اصلاحطلب رد صلاحیت شدهاند» (الف ۲ بهمن ۱۳۹۸).
احزاب اصلاحطلب به نحو منفرد نیز همین شرایط را بیان کردهاند: «تقریباً بیش از ۷۰ نفر از اعضای حزب اعتماد ملی در سراسر کشور ثبت نام کرده بودند که همه آنها بر اساس بندهای ۱، ۲ و ۳ ماده ۲۸ که مربوط به عدم التزام عملی به اسلام، نظام جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه است رد صلاحیت شدند… در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان هم همین بحث در جریان است زیرا ما اصلاحطلبان تقریباً در هیچیک از استانها امکان ارائه فهرست را نداریم… با اغماض میتوانیم بگوییم که ۲۱ چهره اصلاحطلب در سراسر کشور تأیید شدهاند» (اسماعیل گرامیمقدم، سخنگوی حزب اعتماد ملی، ایران ۲ بهمن ۱۳۹۸). رئیس کمیته انتخابات حزب کارگزاران سازندگی میگوید صلاحیت ۵-۴ نفر از اعضای حزب کارگزاران توسط شورای نگهبان تایید شده است (تابناک ۳ بهمن ۱۹۸). ممکن است تعدادی از نامزدها که با اعضای شورای نگهبان یا «بیت» داد و ستد دارند خود را از صافی رد کنند اما این تعداد در مقابل شمار رد صلاحیت شده بسیار اندک خواهد بود.
هر گروه و حزب و جناحی در هر نقطهی عالم که با این سطح از نارقابتی بودن مواجه شود از مشارکت انصراف میدهد و اصولا مشارکت را تحریم میکند. اما عبدالواحد موسوی لاری نایب رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان میگوید: «آنچه از مجموع نظرات چهرههای اصلاحطلب دریافت کردم این است که اصلاحطلبان در انتخابات حتماً شرکت میکنند» (کیهان ۶ بهمن ۱۳۹۸). بدین ترتیب باز هم اصلاحطلبان نامزد معرفی و در انتخابات شرکت میکنند و از مردم میخواهند در بیعت ۹۸ شرکت کنند. این رفتار چه چیزی در مورد آنها به تکتک شهروندان ایران میگوید؟
سه دهه وادادگی و تحقیر
سه دهه است که اصلاحطلبان در ایران با روشهای مختلف تحقیر شده و دچار خودتحقیری بودهاند. این دیگر یک واقعیت عام و آشکار است که اصلاحطلبان برای داشتن سهمی از قدرت و منافع ناشی از آن، بودن در زیر خیمهی ولایت و تحقیرهای ناشی از آن را میپذیرند و هضم میکنند اما پرسش این است که تا کجا این طرفیت میتواند کار کند و نقطهی توقف آن کجاست. اصلاحطلبان از هر طیف و سنخی نشان دادهاند که چنین آستانهای وجودندارد. در زیر به آستانههای گذاشته شده و نقض شدهی پیشین اشاره میکنم:
۱. فعالیت مطبوعات اصلاحطلب. با بسته شدن روزنامهی سلام در سال ۱۳۷۸ اصلاحطلبان با طیف دانشجویی خود همراه شدند تا با فشار از پایین و چانهزنی در بالا سهم خود را از قدرت افزایش دهند اما وقتی با سرکوب شدید در کوی دانشگاه تهران و تبریز مواجه شدند جا زدند و این سنگر را به رقیب واگذار کردند.
۲. سنگر بعدی واگذار شده لوایح دوقلو خاتمی در باب نظارت استصوابی و اختیارات رئیس جمهور بود که شورای نگهبان آنها را رد کرد. اصلاحطلبان این را هم هضم کرده و ادامه دادند.
۳. سنگر بعدی نهاد بیعتگیری دوجناحی بود که در سال ۱۳۸۸ توسط سپاه مصادره شد و اصلاحطلبان تقلب گسترده در انتخابات را در نهایت هضم کردند (بجز کروبی و موسوی و رهنورد و تعداد اندکی از آنها که سالها در حصر و زندان ماندند).
۴. سنگر چهارم نامزد کردن روحانی غیراصلاحطلب به عنوان رپیس دولت در سالهای ۹۲ و ۹۶ بود. او یک عنصر امنیتی است که همیشه در جیب سپاه و «بیت» بوده و بدون هماهنگی با آنها آب نمیخورد (نمایشهای بیرونی «حقوقدان» در برابر سرهنگ را هم «بیت» و هم رفقای روحانی در شورای امنیت ملی درک میکنند).
۵. سنگر پنجم انتخاب نامزد برای تعیین اعضای مجلس شورای اسلامی بود که در سال ۱۳۹۴ به جناح دیگر و «بیت» با گذاشتن نامزدهای جناح مقابل در فهرستهای اصلاحطلبان واگذار شد. آنها این را برای اعلام وفاداری بیشتر به بیت و سپاه انجام دادند اما نتیجهای نگرفتند و همچنان فتنهگر خوانده میشوند.
سهم اصلاحطلبان از قدرت در دوران پساجنبش سبز در نهایت به چند وزیر کابینه و کمتر از صد عضو مجلس شورای اسلامی (تحت این عنوان) محدود شد که بروز و ظهور چندانی نیز نداشتند. علی مطهری که هیچگاه اصلاحطلب نبوده اما در فهرست اصلاحطلبان به مجلس رفت بیش از بقیه بروز و نمود داشته است. آنها در قالب و ادعای اکثریت حتی نقش یک اقلیت قدرتمند را نیز ایفا نکردند.
مالهکشی و اثبات وفاداری
دو وجه دیگر تحقیرشدگی اصلاحطلبان- غیر از عقبنشینی دائمی- مالهکشی شرایط و سیاستها و اثبات وفاداری به دستگاه رهبری و سپاه است. آنها برای اینکه مورد غضب قوای قهریه قرار نگیرند مدام مجبورند سیاستهایی را که خود قبول ندارند یا به آنها اشکال دارند یا نمیپسندند یا در مواردی قبلا رد کردهاند برای عموم توجیه کنند تا از سر سفرهی ولایت بیرونشان نگذارند. موضوع دیگر جانکاه برای آنها تقرب است به این معنا که اگر میخواهند انتقادی کنند یا سخنی بگویند که میدانند خامنهای و «بیت» و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نمیپسندند ابتدا قبل از بیان آن به دهها موضوع که وفاداری آنها را اثبات میکند اشاره میکنند تا زهر سخن اصلی را بگیرند. چنین موضعگیریهایی برای هر اهل سیاستی خفهکننده و تهوع آور است اما اصلاحطلبان سه دهه است دارند چنین میکنند و هنوز ظرفیت ادامه در آنها دیده میشود.
غیبت در مسائل کلیدی
اصلاحطلبان (بجز چند استثنای نادر) در چهار موضوع کلیدی هستهای، مداخلات منطقهای جمهوری اسلامی، تروریسم و گروگانگیری جمهوری اسلامی که سالانه بیش از صد میلیارد دلار خسارت به کشور وارد میآورند (به گفتهی حسن روحانی فقط صد میلیارد دلار خسارت سالانه از مجرای تحریمها) ساکت بودهاند. این سکوت آنها را بیشتر به حاشیه رانده است چون موافق و مخالف رژیم انتظار دارد آنها در این موضوعات که هر روز گریبان ایران را میگیرد اظهار نظر و سیاستگذاری کنند. اما اصلاحطلبان در این موضوعات ساکت هستند چون آنها را ملک طلق سپاه پاسداران و «رهبر» میدانند و تصور میکنند که هزینهی اظهار نظر در مورد آنها بسیار بالاست. اتفاقا حکومت به همین دلیل هزینه را بالا برده تا در این حوزهها چالش نشود.
تمام شدن کارتها
در آستانهی «بیعت ۹۸» کارتهای اصلاحطلبان برای گرفتن سهمی از قدرت در ازای وادادگی رو به اتمام است. به نظر نمیآید که «نظام» برای جلب مشارکت بیشتر به آنها نیاز داشته باشد چون حنای آنها برای رأیدهندگانشان نیز دیگر رنگی ندارد. دوگانهی میانهرو- رادیکال برای کشورهای غربی نیز دارد به تدریج ارزشاش را از دست میدهد چون دولتهای ترامپ و جانسون دیگر این داستانها را نمیخرند. دولت روحانی با فقدان کارآمدی، نادیده گرفتن همهی وعدهها و فساد روزآفزون و مجلس شورای اسلامی با تبدیل شدن به مهردار حکومت و منتظرالامری «بیت» و سپاه پاسداران آخرین اندوختههای اعتماد به اصلاحطلبان را نیز مصرف کرد. از هماکنون «نظام» پذیرفته است که قرار نیست «بیعت» پر شماری صورت گیرد و بدین لحاظ نیاز چندانی هم به «گرمکنندگان تنور» احساس نمیشود.