– پروژه صلح میان فلسطینیها و اسرائیل برای رژیم ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و منافع درازمدت و پروژه صدور انقلاب که از مسئله فلسطین میبایست بهرهبرداری میکرد، یک تهدید استراتژیک بود. رژیم ایران از قضیه فلسطین یک سکوی تبلیغاتی و ابزاری برای برانگیختن احساسات ملتهای عرب علیه رژیمهای منطقه که با آنها اختلاف داشت استفاده میکرد و به همه پروسههای ویرانگر خود در منطقه با شعار دفاع از آرمان فلسطین مشروعیت میداد.
– رژیم ایران در این مدت توانست پروسه صلح را با شکست روبرو کند و یا به تاخیر اندازد اما در عین حال هیچوقت راه درگیری مستقیم نظامی با اسرائیل را در پیش نگرفت. تنها کاری که رژیم جمهوری اسلامی انجام داده این است که فضای صلح را به عنوان یک انتخاب استراتژیک برای مردم منطقه و تقریباً تنها راه خارج کردن فلسطینیها از اوضاع فاجعهبارشان از بین برد و راه احیای جنگهای فرقهای را که هیچ نتیجه مثبتی برای ایران و منطقه ندارد در پیش گرفت.
– در حالی که اسرائیل هر روز بر دستاوردهای فنی، علمی و اقتصادی خود میافزاید، رهبران کنونی ایران از مردم خود میخواهند که برای مقابله با تحریمها روزه بگیرند! چنین رژیمی مسلما چیزی جز توهین به پرچم اسرائیل و فحش دادن به آن در شبکههای اجتماعی که برای شهروندان ایران ممنوع است، چیزی برای ارائه به فلسطینیها ندارد.
درست از زمانی که یاسر عرفات در اواخر سال ۱۹۸۸ در در یک سخنرانی معروف در الجزایر تأسیس کشور فلسطین را اعلام کرد و بطور ضمنی حق موجودیت اسرائیل را طبق چارچوب که قطعنامههای سازمان ملل متحد تعیین کرده است به رسمیت شناخت، رژیم جمهوری اسلامی دشمنی خود با هرگونه تلاش برای برقراری صلح میان اعراب و اسرائیل را رسمی و علنی اعلام کرد.
گزینه جدید فلسطینیها و رویکرد صلحجویانه که یاسر عرفات آن را «اعتدالپذیری» توصیف میکرد و بعدها در «کنفرانس مادرید» و «توافقنامه اسلو» و بازگشت وی از تونس به فلسطین و تشکیل دولت خودگردان متبلور شد، خصومت و دشمنی رژیم تهران با سازمان آزادیبخش فلسطین را چند برابر کرد.
پروژه صلح میان فلسطینیها و اسرائیل برای رژیم ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و منافع درازمدت و پروژه صدور انقلاب که از مسئله فلسطین میبایست بهرهبرداری میکرد، یک تهدید استراتژیک بود. رژیم ایران از قضیه فلسطین یک سکوی تبلیغاتی و ابزاری برای برانگیختن احساسات ملتهای عرب علیه رژیمهای منطقه که با آنها اختلاف داشت استفاده میکرد و به همه پروسههای ویرانگر خود در منطقه با شعار دفاع از آرمان فلسطین مشروعیت میداد.
جمهوری اسلامی عملا دشمنی خود را با سازمان آزادیبخش فلسطین که نماینده قانونی و مشروع ملت فلسطین است و از سوی سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه کنونی و تمام کشورهای عربی و اسلامی و حتی خود اسرائیل به رسمیت شناخته شده اعلام کرد و به منظور خنثی کردن طرح صلح بر سازمانهای تروریستی مانند حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی سرمایهگذاری کرد. رژیم تهران وقتی نتوانست حتی برخی کشورهای رادیکال عرب مانند سوریه را از گزینه تحریم روند صلح خاورمیانه که در توافق اسلو متبلور شد همراه خود کند، قمار سیاسی و ثقل مادی خود را بر گروههای اسلامگرای تروریستی گذاشت تا در این مسیر کارشکنی کند.
مارتین ایندک نویسنده، استاد دانشگاه و سفیر پیشین آمریکا در اسرائیل در خاطرات خود در این زمینه مینویسد: «در سفر بیل کلینتون رئیس جمهوری پیشین آمریکا به دمشق در سال ۱۹۹۵ که پس از دستیابی به موفقیت جدی در مذاکرات اسرائیل و سوریه درباره توافقهای اولیه امنیتی در جولان حاصل شد، تهران همزمان با سفر رئیس جمهوری آمریکا به دمشق از حزبالله لبنان خواست تا از جنوب لبنان به سمت شمال اسرائیل موشک شلیک کند.»
پیش از حمله موشکی، رسانههای جمهوری اسلامی علیه رویکرد حافظ اسد به صلح با اسرائیل حمله تبلیغاتی گستردهای را به راه انداخته بودند و او را بطور مستقیم به سرنوشتی چون سرنوشت انور سادات تهدید میکردند. بعدها حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در یک سخنرانی معروف در سال ۱۹۹۸ علناً خواستار ترور یاسر عرفات شد او با تحریک علیه یاسر عرفات گفت کسی در میان صفوف فلسطینیها نیست که مانند «خالد اسلامبولی» عرفات را از پا درآورد؟!
رژیم ایران از هیچ فرصتی برای از بین بردن روند صلح دریغ نکرد و با بهره گرفتن از این واقعیت که صلح دشمنان بسیاری در هم در جوامع عرب و هم در داخل اسرائیل دارد، برای جلوگیری از پیشبرد پروژه صلح تمام تلاش خود را به کار گرفت. جمهوری اسلامی ایران با این رویکرد جریان رادیکال و تندرو در اسرائیل را تقویت کرد که عملا به متحد رژیم ایران علیه صلح تبدیل شد؛ جریانی که دقیقا مانند جمهوری اسلامی با هر نوع اندیشه یا طرح صلح با عربها دشمنی میکند.
هنگامی که اسرائیل در اواخر سال ۱۹۹۲ رهبران حماس را به مرز «الزهور» لبنان تبعید کرد، رژیم ایران این اقدام را فرصتی طلایی برای ایجاد پل تماس مستقیم با سازمانهای اسلامی سنّی در داخل فلسطین دانست و با حماس و جهاد اسلامی ارتباط برقرار کرد. در تبعیدگاه بود که عماد مغنیه با یحیی عیاش مهندس جوان فلسطینی آشنا شد و با هم طرح تشکیل گردانهای انتخاری عزالدین قسام کلید خورد و عیاش پس از بازگشت از لبنان به کرانه باختری، سرپرستی این گردانهای مسلح را به دست گرفته و فنآوری عملیات انتحاری را به فلسطین منتقل کرد.
عیاش اولین عملیات انتحاری در فلسطین را در بهار سال ۱۹۹۳ در بیتایل انجام داد با این حال اما لحظه تحول بزرگ ونزاع مجدد بعد از اسلو پس از قتل عام عبادتکنندگان فلسطینی در حرم ابراهیمی بود که در فوریه ۱۹۹۴ در بیتالمقدس توسط «باروک گلدشتاین» یهودی تندرو انجام شد. در آن قتل عام ۲۹ نمازگزار فلسطینی با شلیک گلوله قاتل کشته شدند.
قتل عام حرم ابراهیمی نشانگر یک کودتای اجتماعی اسرائیلی علیه ایدهی صلح بود و دقیقا به جنگ داخلی فلسطینی– اسرائیلی منجر شد تا در آن رژیم اسلامی ایران فرصتی طلایی و ارزشمند پیدا کند.
از بهار ۱۹۹۴ تا بهار ۱۹۹۶ یعنی در آستانه انتخابات مفصل اسرائیل، حماس و جهاد اسلامی با حمایت مستقیم از سوی حکومت ایران، بیش از دهها حمله انتحاری انجام دادند که غیرنظامیان و نظامیان را هدف قرار میداد. این اقدامات باعث به قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو در اسرائیل شد.
پیش از اینکه عملیاتهای انتحاری توسط حماس و جهاد اسلامی باعث ایجاد فضایی کاملا رادیکال در اسرائیل شود مقدمات آن با ترور اسحاق رابین نخست وزیر این کشور و نماد روند صلح فلسطین- اسرائیل توسط «یگال امیر» یهودی افراطی، شرایط نابودی پروسه صلح فراهم آمده بود. ترور اسحاق رابین هزینه حکومت ایران را کم کرد چرا که جمهوری اسلامی میبایست یاسر عرفات را ترور میکرد! که در این صورت که قیمت این ترور از نظر اسلامی و عربی برای رژیم ایران بسیار پر هزینه میشد.
به قدرت رسیدن نتانیاهو در اسرائیل پیروزی بزرگی برای جریان رادیکال طرفدار دولت ملی- صهیونیستی بود. جریانی که ریشههای فکری خود را از «زوا جابوتنکسی» نظریهپرداز تشکیل دولت ملی یهود میگرفت که قبل از تاسیس دولت اسرائیل و قبل از هولوکاست درگذشت. این نظریه با اندیشه بن گوریون و دیدگاه وی درباره اسرائیل به عنوان یک دولت دموکراتیک کثرتگرا در تضاد است. رژیم جمهوری اسلامی نقش بسیار موثری در به قدرت رساندن دشمنان صلح و کسانی داشت که به اسرائیل به عنوان دولت مذهبی و یهودی نگاه میکنند و برخوردی نژادپرستانه به فلسطینیها دارند. گفتنی است که دست بر قضا پدر نتانیاهو منشی شخصی «جابوتینسکی» بود.
نتانیاهو با کمک حکومت ایران، اندیشه صهیونیستها را که با اعتدالگرایی نسل دوم اسرائیلیها مانند اسحاق رابین از بین رفته بود دوباره زنده کرد.
دوره طلایی کوتاهمدت در تاریخ کشور اسرائیل بین سالهای ۱۹۷۷ و ۱۹۸۳ بود. در آن زمان صلح کمپ دیوید با مصر محقق شد اما پس از آن اسرائیل به سیاست رادیکال روی آورد تا اینکه در سال ۲۰۰۰ جامعه اسرائیل چرخشی کاملا راستگرا به خود گرفت.
از همان زمان و به ویژه پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، جهان نیز خط مشی متفاوتی در پیش گرفت. جنگ تمدنهای خیالی و فروپاشی پی در پی کشورهای عربی که اغلب آنها «دولتهای شکستخورده» بودند، مسئله فلسطین را به حاشیه راند و سیاست جهانی مشغول مبارزه با تروریسم شد.
رژیم ایران در این مدت توانست پروسه صلح را با شکست روبرو کند و یا به تاخیر اندازد اما در عین حال هیچوقت راه درگیری مستقیم نظامی با اسرائیل را در پیش نگرفت. تنها کاری که رژیم جمهوری اسلامی انجام داده این است که فضای صلح را به عنوان یک انتخاب استراتژیک برای مردم منطقه و تقریباً تنها راه خارج کردن فلسطینیها از اوضاع فاجعهبارشان از بین برد و راه احیای جنگهای فرقهای را که هیچ نتیجه مثبتی برای ایران و منطقه ندارد در پیش گرفت.
عملکرد جمهوری اسلامی ایران باعث شد که منطقه تا اطلاع ثانوی از گزینه صلح محروم شود و حکومت ایران هم گزینه جنگی را انتخاب کرد که در آن پیروز نشده است. در حالی که اسرائیل هر روز بر دستاوردهای فنی، علمی و اقتصادی خود میافزاید، رهبران کنونی ایران از مردم خود میخواهند که برای مقابله با تحریمها روزه بگیرند! چنین رژیمی مسلما چیزی جز توهین به پرچم اسرائیل و فحش دادن به آن در شبکههای اجتماعی که برای شهروندان ایران ممنوع است، چیزی برای ارائه به فلسطینیها ندارد.
*منبع :شرق الاوسط
*ندیم قطیش تحلیلگر لبنان
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن