زندان مرکزی قم (لنگرود) را میتوان بنا بر روایت زندانیانی که طی دو دهه اخیر در آن حبس بودهاند، از مخوفترین زندانهای ایران دانست. مجموعهای که توسط نورچشمیهای امنیتی اداره شده است؛ مدیرانی متفاوت از دیگر زندانبانهای ایران. وقتی روایت زندانیانی را که بهتازگی، در پی شیوع ویروس کرونا از این زندان به مرخصی آمدهاند، به شهادتهای زندانیان دو دهه گذشته همین زندان بیفزاییم، با تصویر یک فاجعه و چهار نام روبهرو میشویم که کارگردانی این تراژدی را برعهده دارند: سهراب سلیمانی، سید علی تهامی، حسین بنیادی و رضا رضایی.
بنا بر اطلاعات رسیده به «ایرانوایر» از طرف برخی زندانیان محبوس در زندان مرکزی قم که بهتازگی در پی شیوع ویروس کرونا به مرخصی آمدهاند دو بند ۷ و ۱۰ این زندان که مخصوص زندانیان جرایم عادی بوده، به قرنطینه موارد مشکوک و مبتلا به ویروس کرونا اختصاص یافته است. زندانیانی که در این بند قرار داشتهاند در بندهای دیگر تقسیم شدهاند.
زندانیان حتی از میزان ابتلا و مرگومیر همبندان خود خبر ندارند و شنیدههایی تایید نشده میان آنها در جریان است که بر نگرانیهایشان میافزاید. برخلاف ادعای «اصغر جهانگیر»، رییس سازمان زندانها درباره وضعیت مطلوب بهداشتی زندانیان در دوران کرونا، برخی از آنها به «ایرانوایر» گفتهاند که نهتنها اقدامی برای ضدعفونی کردن صورت نمیگیرد، بلکه هرچند روز یکبار تنها درها و پنجرههای زندان را با مواد شوینده میشویند و از ماسک، دستکش و اقلام بهداشتی خبری نیست و با توجه به جمعیت بالای این زندان، فاصلهگذاری اجتماعی نیز ناممکن است.
به گفته این زندانیان، زندان مرکزی قم از ۱۰ بند تشکیل شده است. بند امن یعنی جایی که زندانیان سیاسی و امنیتی نگهداری میشوند، آلوده و رختخوابها مملو از ساس و شپش است. تنها در یک اتاق این بند ۳۳ زندانی محبوساند که از گزیدگی ساس و شپش همواره رنج میبرند؛ برای همین روی تختها نمیخوابند و کفخواب شدهاند. آنها میگویند که بحران بهداشت و ازدحام جمعیت در بندهای ۱ و ۵ بهمراتب بیشتر است و در هرکدام از این بندها دستکم ۵۰۰ زندانی در حبساند و بیماریهایی مثل گال، هپاتیت و ایدز در میان آنها شایع است.
زندانیان همچنین از وجود بندی موسوم به «بند قرآنی» خبر دادهاند: «اگر زندانیها روزانه چند آیه قرآن حفظ کرده و همزمان در مراسمهای مذهبی شرکت کنند، به این بند منتقل میشوند. در این بند جمعیت کم است، برای همه تخت و رختخواب تمیز وجود دارد. زندانیان چند ساعت در روز میتوانند فیلم ببینند و به باشگاه بروند؛ اما اگر در انجام این امور مذهبی کوتاهی کنند، بازهم به بندهای خود بازگردانده میشوند.»
بند دیگری هم در این زندان وجود دارد که زیر نظر قوه قضاییه اداره نمیشود. بند ویژه روحانیت که مستقیم زیر نظر دادگاه ویژه روحانیت قرار دارد و آن دادگاه قوانین حاکم بر این بند را مقرر میکند.
در زیرزمین این ساختمان، سلولهای انفرادی قرار دارد مشهور به «سوییتهای اطلاعات سپاه» که گاه زندانیان برای مدتی طولانی در آن حبس میشوند. زندانیان برای «ایرانوایر» توضیح دادهاند که پس از انتشار خبر فرار و شورش در زندانهای مختلف ایران بابت شیوع ویروس کرونا، رییس زندان به سراغ زندانیان رفته و برخی از آنها را به این سلولها منتقل کرده است.
در کنار این بندها، ساختمانی به اسم «اردوگاه» هم وجود دارد که گفته میشود زندانیان جرایم مربوط به مواد مخدر در آن نگهداری میشوند؛ بیش از دو هزار زندانی که در شرایطی بهمراتب آلودهتر و دشوارتر به سر میبرند. در میان آنها هم بسیاری به بیماریهای مختلف مبتلا هستند؛ فقدان بهداشت عمومی، استفاده از سرنگهای مشترک و روابط جنسی ناایمن ازجمله عوامل اصلی در شیوع بیماریها محسوب میشود.
تمامی این مجموعه با هزاران زندانی تنها دارای یک بهداری است و زندانیان تنها در صورت وخامت وضعیتشان به آنجا منتقل میشوند. این اطلاعات بیانگر آن است که زندان مرکزی قم، با چنین جمعیت و ساختاری نهتنها نمیتواند سلامت زندانیان را در شرایط شیوع ویروس کرونا، تامین کند بلکه ممکن است این زندان را به یکی از مراکز شیوع ویروس نیز تبدیل کرده باشد.
روایتهای تازه از زندان مرکزی قم، سومین دور از شهادتهایی است که از این زندان منتشر میشود. اولین باری که درباره شرایط این زندان خبررسانی گسترده صورت گرفت، پس از دستگیریهای وقایع انتخابات ۱۳۸۸ بود.
در آن زمان سه نفر از اعضای ستاد «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» پس از خروج از این زندان مشاهدات خود را روایت کرده و آنجا را «گوانتاناموی ایران» توصیف کرده بودند. در آن زمان گفته شده بود که در زندان مرکزی قم بیش از چهار هزار زندانی نگهداری میشده است که سه برابر ظرفیت این زندان بود: «در اتاقهای شش متری که در بین زندانیان به گوانتانامو شهرت دارد، زندانیان محروم از هواخوری و نور هستند، گاه تا پانزده نفر در آن اتاقها گنجانده میشوند و زندانیان مجبورند بهصورت کتابی بخوابند؛ به هر یک از این زندانیان نصف سهمیه معمول هر زندانی غذا و پتو داده میشود.» در شهادتهای این سه نفر هم، اشاراتی به «سوییتهای اطلاعات سپاه» شده بود.
دومین باری که توجه رسانهها به زندان مرکزی قم جلب شد، زمانی بود که «وحیدصیادی نصیری» بر اثر اعتصاب غذا و در اعتراض به شرایط همین زندان، جان باخت. او به اتهام «توهین به رهبری و مقدسات در فضای مجازی» بارها زندانی شد و بین سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۶ دستکم سه بار اعتصاب غذا کرد تا سرانجام جانش را در آخرین اعتصاب غذا از دست داد.
زندانی که برخی محبوسانش آن را «جهنم قم» خواندهاند، در اواخر دهه هفتاد ساخته شد. پیش از آن، زندانیان قم در مجموعهای مشهور به «زندان ساحلی قم» در مرکز شهر نگهداری میشدند. پس از ساخت مجموعه زندان مرکزی در خارج از شهر (جاده قدیم قم – کاشان) زندان ساحلی به محل نگهداری زنان زندانی تبدیل شد. اداره زندان جدید از ابتدای تاسیس به «سهراب سلیمانی» برادر «قاسم سلیمانی»، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه سپرده شد
در اوایل دهه هشتاد سهراب سلیمانی از قم به تهران منتقل شد و برای مدت ۱۵ سال مدیریت زندانهای استان تهران را برعهده داشت. او در خرداد ۱۳۹۵ دوباره ترفیع گرفت و اصغر جهانگیر او را بهعنوان سرپرست معاونت امنیتی و انتظامی سازمان زندانهای ایران منصوب کرد. سلیمانی یک سال پیش از این انتصاب، به اتهام اعمال شکنجه بر زندانیان سیاسی و امنیتی در لیست تحریمهای وزارت خزانهداری آمریکا قرار گرفته بود.
همزمان با انتصاب سلیمانی در سمت جدید، حجتالاسلام سید «علی تهامی» در خرداد ۱۳۹۵ بهعنوان مدیرکل زندانهای استان قم منصوب شد. از سابقه تحصیلی و سیاسی او اطلاعات زیادی در دست نیست. البته نام کاملش سید «علی تهامیپور زرندی» است و زاده زرند کرمان است. نامش از دوره ریاست «صادق لاریجانی» بر قوه قضاییه بر سر زبانها افتاد و نخست بهعنوان «مدیر کل فرهنگی و تربیتی سازمان زندانهای کل کشور» شناخته شد. «هادی صادقی»، معاون فرهنگی قوه قضاییه او را «یکی از ارکان معاونت فرهنگی قوه قضاییه» معرفی کرده است. سازمان «عدالت برای ایران» با رصد کارنامه تهامی، او را یکی از ناقضان حقوق بشر در ایران میشناسد. تهامی همچنین نامزد مورد حمایت ائتلاف سراسری حزبالله در انتخابات مجلس هشتم از حوزه انتخابیه زرند کرمان بود که از نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان شکست خورد.
یک سال بعد از ریاست سید علی تهامی بر زندانهای استان قم، «رضا رضایی» در مرداد ۱۳۹۶ بهعنوان رییس زندان مرکزی قم منصوب شد. او پیش از این سمت، ریاست حفاظت اطلاعات اداره کل زندانهای قم را تا بهمن ۱۳۹۵ برعهده داشت. همزمان با این جابهجاییها، حجتالاسلام «حسین بنیادی» که از دو دهه پیش معاونت فرهنگی زندان مرکزی قم را برعهده داشت، به سمتی دیگر نیز منصوب شد. او همچنین، تا آبان ۱۳۹۵ رییس مرکز مراقبت بعد از خروج و امور اجتماعی زندانهای استان قم بود و سپس بهعنوان سرپرست اداره ارزیابی عملکرد بازرسی و پاسخگویی به شکایات اداره کل زندانهای قم منصوب شد. اداره کل زندانهای قم در دی ۱۳۹۸ از بنیادی بهعنوان سرپرست معاونت سلامت، اصلاح و تربیت زندانهای استان قم نیز یاد کرده است.
روایتهای تازه از زندان مرکزی قم اما ادامه زخمی کهنه است؛ «محمدجواد اکبرین» دینپژوه و روزنامهنگار که دو دهه پیش، حبس را در این زندان تجربه کرده است به «ایرانوایر» میگوید: «روایتهایی که امروز از زندان قم شنیده میشود نشان میدهد در بر همان پاشنهای میچرخد که دو دهه پیش میچرخید. این زندان از همه نظر ویژه است و مسئولانی ویژه هم دارد که در این دو دهه کارگردانی این فاجعه را برعهده داشتهاند.»
به روایت «محمدجواد اکبرین» رییس وقت زندان مرکزی قم، سهراب سلیمانی تحمل اعتراض و انتقاد به وضعیت حاکم بر این زندان را نداشت؛ چه آن زمان که رییسکل وقت زندانهای کشور برای نظارت از وضعیت زندان همراه با سلیمانی به بند ویژه روحانیت آمد و او حاضر نشد برای ابراز احترام از تخت خود پایین بیاید، چه وقتی سلیمانی به او پیشنهاد داد ندامتنامهای امضا کند تا زمینه عفو او را فراهم کنند و اکبرین قبول نکرد و چه هنگامیکه ناظری از قوه قضاییه برای سرکشی به بندهای زندان آمد و او با فریاد، توجه آن ناظر را به بند ویژه روحانیت و یکی از زندانیان سیاسی که در اعتصاب غذا به سر میبرد، جلب کرد. سلیمانی سرانجام رفتارهای اکبرین را طاقت نیاورد و برای تنبیه، او را برای چند ساعت به «سوییت اطلاعات سپاه» و بعد برای سه هفته به «اردوگاه» یعنی محل نگهداری زندانیان مربوط به جرایم مواد مخدر، منتقل کرد.
اکبرین همچنین به اعمالنظر سلیقهای حسین بنیادی در امور فرهنگی این زندان اشاره کرد: «من بهعنوان روزنامهنگار و به خاطر مطالبم در مطبوعات زندانی شده بودم. برای پروژهای تحقیقاتی درخواست چند جلد کتاب کردم که در داخل کشور چاپ شده بودند. محسن کدیور، حسن یوسفی اشکوری و عبدالله نوری در زندان اوین توانسته بودند کتابهای درخواستیشان را دریافت کنند. طبیعتا من هم حق داشتم که کتابهایی را که میخواهم دریافت کنم. اما درخواست من با مخالفت شخص بنیادی مواجه شد. او گفت باید کتابها را بررسی کند و بهصراحت عنوان کرد که «اینجا تهران نیست و زندان قم است.» همانجا فهمیدم که در ایالتی خودمختار با قوانین خاص به سر میبرم.»
محمدجواد اکبرین در روایتهایش از روزگار حبس در زندان مرکزی قم، تجربه دیگری هم دارد؛ گذراندن سه هفته از این دوران در «اردوگاه» و همبندی با مجرمان مواد مخدر که انگار در یک «جهنم» زندگی میکردند: «پیش از انتقال به اردوگاه، بارها از پنجره اتاق بند، زندانیانی را میدیدم که برای ساختوساز، به بیگاری کشیده شده بودند. حتی یکی از زندانیان از بالای داربست به پایین پرت شد و مرد. او را تحویل خانوادهاش دادند و تمام! خانواده حتی اجازه پیگیری هم نداشت. بعد که به اردوگاه منتقل شدم، انگار قدم به جهنم گذاشته بودم. کریدوری طولانی که دو طرف آن، اتاق به اتاق، زندانهایی با درهای میلهای بود. اتاق ما سه در چهار بود با پانزده تخت و سی زندانی. کفخواب بودیم و کتابی کنار هم شب را به صبح میرساندیم. متوسط سن زندانیان بین ۲۲ تا ۳۰ سال بود. مسئول بهداری به من گفت که در همان اتاق هشت نفر ایدز داشتند. شبها برخی جوانترها مجبور بودند به بزرگترها سرویس جنسی بدهند. جوانهای زندانی در توالت با سرنگهای مشترک مواد مخدر تزریق میکردند و با لباسهایی خونی کنار هم میخوابیدند. این صحنهها برایم غیرقابلتحمل بود.»
از میان چهار مسئولی که سرنوشت زندانیان این زندان را رقم زدهاند، تاکنون دو نفر از آنها در سطح بینالمللی به نقض حقوق بشر متهم شدهاند. قرار است زندانیانی که حالا به مرخصی آمدهاند، پس از پایان دوران کرونا به آنجا بازگردند. معلوم نیست، چهارمین دوره از روایتها و شهادتهای آنها از ادامه نقض حقوق انسانیشان چه زمانی منتشر شود و تا کی قرار است این زندان قربانی بگیرد؛ قربانیان گمنامی که از نام و نشانشان بیخبریم.
ایرانوایر:آیدا قجر