در بازداشتگاه مخفی سپاه با زندانیان چه‌طور رفتار می‌کنند؟

By | ۱۳۹۹-۰۱-۳۰

«اطلس زندان‌های ایران» که از تیم‌های پژوهشی وابسته به سازمان غیرانتفاعی «اتحاد برای ایران» است، به تازگی از فعالیت مخفی یک بازداشتگاه مخفی «قرارگاه ثارالله» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خبر داده است.

این بازداشتگاه که به «یک الف» شهرت دارد، احتمالاً برای نخستین بار میزبان معترضان خیابانی وقایع دی سال ۱۳۹۶ بوده است. انتقال بازداشتی‌ها به این بازداشتگاه با چشمان بسته انجام شده است و از مکان دقیق آن اطلاع موثقی در دست نیست.

«ایران‌وایر» با دو فردی که در اعتراضات دی ۱۳۹۶ بازداشت و برای مدتی در بازداشتگاه یک الف سپاه پاسداران نگه‌داری شده بودند، در مورد اتفاقاتی که در این بازداشتگاه مخفی برای آن‌ها رخ داده، گفت‌وگو کرده است.

«سپهر» نام مستعار فردی است که روز دوم اعتراضات دی ۱۳۹۶ در خیابان «انقلاب» تهران توسط مأموران لباس شخصی بازداشت شد: «چون در تمام مسیر چشم‌بند روی چشم ما بود، نمی‌توانستیم بفهمیم به کجا می‌رویم. ولی بعد از حدود ۴۰ دقیقه در راه، متوجه شدم که کلاً صدای ماشین‌ها قطع شد. حدس زدم از شهر خارج شدیم یا به مسیری انحرافی آمده‌ایم که هیچ ماشینی از آن رد نمی‌شود. ماشین که نگه داشت، ما را وارد مکانی با یک حیاط بزرگ کردند. بعد از طی حیاط با دیوارهای بلند، به سالنی بزرگ رسیدیم که در آن هیچ کس حق حرف زدن با دیگران نداشت.»

به گفته این فرد، حرف نزدن با یک‌دیگر، قانون حاکم بند عمومی بازداشتگاه یک الف بوده است: «اگر لحظه‌ای حرف می‌زدیم، از میکروفونی که داخل سالن کار گذاشته بودند، تذکر می‌دادند. آن جا بند عمومی بازداشتگاه یک الف بود که سقف آن هم با دوربین‌های مداربسته پر شده بود.»

سپهر که آن روزها حدود ۲۴ سال سن داشته است، به همراه تعدادی از دوستان خود، از جمله یک دختر جوان به بازداشتگاه یک الف منتقل می‌شود: «بعدها فهمیدم دختری که همراه ما دستگیر شد، به شدت در بازجویی مورد آزار جنسی کلامی قرار گرفته بود. بازجوها مدام درباره جزییات روابط جنسی او با دوست پسرش که او هم جزو بازداشتی‌ها بود، ‌پرسیده بودند.»

خود سپهر هم اسیر بازجویی جنسی و توهین‌های رکیک به دوستان و اقوام دختر خود از سوی بازجو شده بود: «مدام در تلفن همراهم به دنبال ارتباطاتم با دخترها می‌گشتند. با کلماتی بسیار زشت، زنانی را که اسم یا تصویر آن‌ها را در گوشی‌ من می‌دیدند، خطاب می‌کردند. از عباراتی مثل “عجب چیز خوبیه این” برای این دختران استفاده می‌کردند.»

مدیر عامل شرکتی که سپهر آن روزها برای آن کار می‌کرد، ساکن بریتانیا بوده است و او به همین دلیل بارها با رییس خود در این کشور صحبت کرده بود. همین موضوع به طرح اتهام «جاسوسی» برای بریتانیا برای وی انجامید؛ اتهامی که البته با مقاومت شدید سپهر رو به رو شد.
اما این مقاومت برای سپهر شکنجه روانی سنگینی در پی داشت: «بعد از سه روز مقاومت در برابر اتهام جاسوسی، به سلول انفرادی منتقل شدم؛ اتاقی به شدت کثیف با حدود دو متر طول و سه متر عرض، یک دست‌شویی بدون دیوار و یک پنجره کوچک نزدیک به سقف. غیر از پتویی که زیر پای من بود، کف سلول هیچ موکتی نداشت و پای من مستقیم با سیمان کف زمین در تماس بود.»

حبس در سلول انفرادی تنها فشاری نبود که مأموران برای گرفتن اعتراف تلویزیونی از سپهر در مورد جاسوسی برای بریتانیا وارد کردند: «بعد از سه روز انفرادی، مأموران به سراغم آمدند و این بار مرا به مکانی ترسناک‌تر بردند. به جایی وارد شدیم که بوی نم شدیدی می‌داد؛ جایی شبیه حمام. دو نفر دورم را گرفتند و دوباره گفتند بیا مصاحبه کن و بگو با انگلیس در ارتباط بوده‌ای، ما فوری آزادت می‌کنیم.»

او بعد از مقاومت، دوباره با آزار و تهدید جنسی مواجه می‌شود: «گفتند لخت شو و شروع کردند به گفتن حرف‌های رکیک درباره من.»

روز بعد سپهر را در حالی که فکر می‌کرد قرار است آزاد شود، سوار خودرو مأموران کرده و بعد از طی حدود یک ساعت راه، جلوی در زندان «اوین» پیاده می‌کنند تا چند روزی هم در این زندان در مورد رابطه‌اش با بریتانیا توضیح دهد؛ رابطه‌ای که هیچ گاه وجود نداشته است.

«محمد بابایی» را کاربران شبکه اجتماعی توییتری بیشتر با توییت‌هایش در مورد آموزش حفاظت از اکانت و امنیت دیجیتالی می‌شناسند. او هم مثل سپهر، دی ۱۳۹۶ در خیابان انقلاب تهران از سوی مأموران لباس شخصی بازداشت و به بازداشتگاه یک الف منتقل شده بود.

به محمد بابایی هم اتهام‌های «ارتباط با انگلیس» و «شرکت در اعتراضات تحت تأثیر تبلیغات کانال تلگرامی آمدنیوز» وارد کرده بودند. «روح‌الله زم»، سردبیر این کانال تلگرامی مهر سال ۱۳۹۸ در عراق بازداشت و به زندان اوین در تهران منتقل شد.

 محمد بابایی در مورد بهانه طرح اتهام ارتباط با انگلستان توسط مأموران بازداشتگاه یک الف می‌گوید: «چند بار به کشورهای اروپایی سفر کرده و چند تماس تلفنی هم با چند دوست در کشورهای مختلف گرفته بودم که همین به فشار بر من برای پذیرش اتهام جاسوسی برای بریتانیا منجر شد.»

در کنار ارتباط کاری با بریتانیا، ویژگی ظاهری بابایی با موهای بور و بلند و ریشی شبیه لردهای این کشور، به گفته خودش، حتی دلیل اول و آخر دستگیری این شهروند برای اعتراف به ارتباط با دولت بریتانیا بوده است: «در طول بازداشت، آن طور که با دیگران بدرفتاری کردند، با من برخورد نشد. روز آخر بازداشت در زندان یک الف دلیل تفاوت برخورد با خودم را بالاخره فهمیدم. وقتی جمع زیادی از زندانیان را برای انتقال به زندان اوین سوار ماشین کردند، یکی از مأموران که داشت وسایل را تحویل می‌داد، سراغ من آمد و گفت حاجی می‌خواد به تو یک فرصت دیگه بده. تو این‌جا می‌مونی، یه مصاحبه تلویزیونی می‌کنی و آزاد می‌شی!»

محمد بابایی ادامه می‌دهد: «تازه فهمیدم حتی هدف از بازداشتم در خیابان، همین گرفتن اعتراف تلویزیونی به عنوان “انگلیسی فتنه‌گر” بود. روزهایی که در بازداشتگاه یک الف بودم، همه مأموران مرا با همین نام خطاب می‌کردند.»

او را به طبقه زیر هم‌کف ساختمان ‌می‌برند؛ جایی که بازجوی پرونده منتظرش بوده است: «به اتاقی وارد شدیم که آن جا با “حاجی” رو به رو شدیم. حاجی بدون مقدمه به من گفت ما می‌خواهیم از تو یک مصاحبه تلویزیونی بگیریم و بعد تو را آزاد کنیم.»
محمد ابتدا زیر بار نمی‌رود اما تهدید به بازداشت اعضای خانواده‌اش و دادن قول تماس تلفنی با آن‌ها بعد از یک هفته بی‌خبری، او را مجبور به قرار گرفتن مقابل دوربین تلویزیون می‌کند: «روز بعد برای آن که سناریوی انگلیسی جا زدن من را تکمیل کنند، تی‌شرتم را که طرح خوانندگان موسیقی متال روی آن بود، دادند که بپوشم. در اتاق مصاحبه چند نفر با ماسک ایستاده بودند و یک نفر که ماسک روی صورت نداشت، کارگردانی می‌کرد.»

ادامه کار اما آن طور که مأموران می‌خواهند، پیش نمی‌رود: «وقتی نشستم جلوی دوربین، یکی از همین افراد به صورت تهدیدآمیز به من گفت فردا نری به قاضی بگی ما با تو مصاحبه تلویزیونی کردیم!»

او جلوی دوربین تنها به یکی از بخش‌هایی که از او خواسته شده بود، یعنی تأثیر گرفتن از کانال آمدنیوز اعتراف می‌کند: «یک‌باره حاجی ضبط را قطع کرد و گفت این حرف‌ها به درد ما نمی‌خورد، تو باید به رابطه با انگلیس اعتراف کنی. گفتم این جاسوسی است و شما بهتر می‌دانی اگر من اعتراف کنم، اعدام می‌شوم. گفت نه، من کاری می‌کنم که اعدام نشوی.»

مصاحبه بعد از چند بار تکرار، نیمه تمام می‌ماند و محمد بابایی به بند عمومی بازگردانده می‌شود: «وقتی به بند بر می‌گشتیم، مأمور دست روی شانه‌ام گذاشت و گفت اگر می‌خواهی مشروب بخوری، بخور، می‌خواهی سکس کنی، بکن، اگر می‌خواهی مواد مخدر هم مصرف کنی، بکن، فقط دنبال کار سیاسی نرو. کمی بعد هم  بعد از یک هفته بازداشت در یک الف، با یک پژو ما را به سمت زندان اوین منتقل کردند.»

محمد بابایی که این روزها خارج از ایران زندگی می‌کند، چندی بعد از سوی دادگاه انقلاب تهران به تحمل هشت ماه حبس محکوم شد.

میلاد پورعیسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *