انتشار اول: در اول مهرماه 1385 – September 23, 2006
افزودهء جدید: تقدیم به زندانی سیاسی سهیل عربی
نه آنکه شخصاً آنقدر اهمیتی داشته باشم یا که فکر کنم رهبر مردم هستم که کسی منتظر پیامی از اینجانب بمناسبت رویدادی باشد، حال چه آن رویداد فرهنگی باشد چه سیاسی. بعنوان ِیک آینده نگر در واقع به دلیلی که در زیر توضیح میدهم همیشه از نوشتن اهداف سیاسی خود در لوای مناسبت های فرهنگی اجتناب کرده ام، تا چه رسد به آنکه بخواهم پیامی در یک مناسبت فرهنگی صادر کنم.
البته مقالاتی در رابطه با موضوعاتی نظیر سعی جمهوری اسلامی در نابود کردن نوروز نوشته ام که بحث سیاسی در مورد عمل سیاسی رژیم بوده است و نه کوشش برای سوء استفاده سیاسی از یک سنت فرهنگی ایران.
اما چرا امروز دادن پیام بمناسبت ماه محنت بار رمضان را لازم دیدم؟ محنت بار از آنجا که بعنوان فردی غیر مذهبی در ایران همیشه رنج میبردم از اینکه مؤمنین به اسلام تحمیل میکردند که از آزادی راحت غذا خوردن در عرصه عمومی برای یک ماه محروم شوم، و همه این اجبار به امثال ما در عرصه عمومی در خیابان و اداره با این استدلال که * آنها* میخواهند روزه بگیرند. قبل از ادامه این بحث اجازه دهید اول نظرم را بروشنی درباره پیام های با اهداف سوء استفاده سیاسی از مناسبت های فرهنگی که در ابتدا گفته شد را بیشترتوضیح دهم.
همیشه از پیام های سیاستمداران بمناسبت اعیاد فرهنگی نظیر نوروز یا آغاز سال تحصیلی دانش آموزان یا پخش سرود ملی کشور پیش از شروع فیلم در سینماها متنفر بوده ام. دلیلش هم این است که این کارها را تحمیلی از سوی قدرت سیاسی جامعه به مردم میدیدم آنهم وقتی که مردم میخواهند یک رویداد فرهنگی را برگزار کنند یا خوش باشند که سینما رفته اند نه که بلند شوند و سرود گوش دهند وقتی که برای اهداف میهنی به سینما نیامده اند که مجبورشان میکردند بلند شوند و به سرود ملی عرض احترام کنند. حتی آگهی های تجارتی در برنامه های فرهنگی بیشتر قابل درک است تا اینگونه تحمیل های سیاسی در تلویزیون و رادیو و سینماها که در ایران همواره بکار برده شده است.
امروز هم بمناسبت آغاز ماه رمضان سیاستمداران جهان با وجود آنکه برای بسیاری از آنان این ماه واقعاً از ارزشی برخوردار نیست تنها بخاطر آنکه علاقه دارند روابط دوستانه با مسلمانان داشته باشند، پیام تبریک صادر میکنند. بعنوان فردی که در عرصه سیاسی ایران سالها بوده ام، علاقه دارم تلقی خود را از این موضوع سیاسی شده ابراز کنم.
البته اگر مذهب و مشخصاً همین روزه ماه رمضان با تحمیل سیاسی همراه نبود، و در جامعه ایران فقط بمثابه امری خصوصی بود، خود نیز نظیر رویدادهای فرهنگی دیگر، نمی Hمدم از چنین موقعیتی استفاده کنم، و نظرات سیاسی خود را بیان کنم. ولیکن با سیاسی شدن مذهب در ایران، و عملکرد اسلام بعنوان ایدئولوژی مذهبی دولت ایران، برخورد به تجربه ماه رمضان دیگر برخورد با یک امر خصوصی مؤمنین نیست.
***
در واقع جدا از آنکه به چه دلیلی اسلامگرائی در ایران پیروز شد و در نقاط دیگر سر برآورد که بسیار بحث کرده ام، این واقعیت که مانند اختاپوسی بر زندگی مردم ایران و دیگر نقاط خاورمیانه چنگ انداخته است، اسلامگرائی را به مسأله اصلی منطقه بدل کرده است و هر کسی که تحت هر عنوانی مبارزه برای براندازی این سیستم فاشیستی وحشتناک را ثانوی تلقی کند و مثلاً کسانی که مردم را از تجزیه قومی و امثالهم میهراسانند و تلویحاً از جناح هائی از اسلامگرایان پشتیبانی میکنند حال چه سلطنت طلب هستند چه جبهه ملی، جه چپی چه ملی-مذهبی، چه سبز چه آینده نگر، یا مغرضند و یا نادان که نمیدانند اصل مسأله بقاء یا نابودی ایران بستگی به بقاء یا نابودی اسلامگرائی دارد که میتواند در صورت دوام نه تنها ایران بلکه همه خاورمیانه را قرن ها به عقب ببرد.
جدا از هر دلیلی که باعث پیروزی اسلامگرائی بر این منطقه شده است، امروز این جریان فاشیستی مانع اصلی هر پیشرفتی در خاورمیانه است و آنها که خواستار برچیده شدن اسلامگرائی هستند، چه دولت باشند چه جنبش های سیاسی، متحدین جنبش مترقی و سکولار ایران هستند، و آنها هم که بالعکس طرفدار بقاء این جریان اسلامگرائی در منطقه و فراسوی آن هستند، چه جنبش باشند نظیر جنبش غیر متعهد ها چه دولت باشند نظیر کوبا، دشمنان ترقی و دموکراسی در ایران هستند. در واقع دولت ها نظیر آمریکا ممکن است تصور کنند متحدشان نظیر اسرائیل قادر است از خود دفاع کند و نگران آن نباشند در صورتیکه نگران متحدینی نظیر عربستان و شیخ نشین ها باشند که امکان دارد توسط القاعده سرنگون شوند و در نتیجه آنان حاضرند بخاطر خطر بزرگتر القاعده برای منافعشان، با اسلامگرایان شیعی نظیر جمهوری اسلامی توافقاتی بکنند.
نه تنها جنبش های مترقی بخاطر مبارزه با استعمار برخورد دوگانه با اسلامگرایان داشته اند و باعث تقویت ان در برهه های مختلف شده اند، استفاده از یک نوع اسلامگرائی توسط قدرت های عمده جهان در مقابل دولت نزدیک به رقیب، چه بخاطر رقابتهایشان با یکدیگر و چه بخاطر احساس خطر بیشتر از دسته های محتلف اسلامگرایان در زمان های مختلف، آنهم چیز تازه ای نیست و دلیل عمده دیگر شکست های سکولاریسم در خاورمیانه بوده است. کافی است استفاده غرب از طالبان در برابر دولت سکولار ولی دست نشانده شوروی در افغانستان را بخاطر آوریم. اما آنچه تازه است این است که اسلامگرائی بمثابه یک نیروی تهدید اصلی گلوبال امروز عرض اندام میکند و نه به مثابه عامل این یا آن قدرت جهانی.
و نکته بسیار مهم آنکه در سطح جهانی مسأله اصلی نوع سنی آن یعنی القاعده است و نه نوع شیعی آن که معضل اصلی مقابل نیروهای مترقی در ایران است. در نتیجه در ایران برعکس تصور بسیاری از صاحب نظران سیاسی و بر عکس همه سر وصداها، تهدید خارجی رژیم آنقدر تهدید اصلی این رژیم نیست، و اساساً سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، چه آنرا به فال نیک بگیریم و چه به فال بد، مسأله اساسی خود مردم ایران است و بس.
از بحث ماه رمضان خیلی دور شدم. اجازه دهید به بحث پیام رمضان برگردم.
***
پیام بمناسبت ماه رمضان بسیار ساده است. از همه کسانی که مذهبی نیستند و همچنین از همه مسلمانان که در این ماه روزه خواری میکنند پشتیبانی خود را اعلام کرده و شجاعت آنهائی را که در ملأ عام غذا میخورند و نوشابه میل میکنند را میستایم و این رفتار آنها را نه تنها بی احترامی به هموطنان مسلمان روزه دار نمیدانم، بلکه اوج احترام روزه خواران برای حقوق بشر مردم ایران تلقی میکنم.
آیا روزه خواری در ملأ عام توهین به مذهب مردم عادی است که هیچ علاقه ای هم به جمهوری اسلامی ندارند؟ خیر اینطور نیست. احترام به آزادی مردم در انتخاب مذهب به معنی احترام به تجاوزات به آزادی و یا جنایاتی که به حق یا ناحق بر مبنای مذهب میشود نیست. وقتی دولت به کسانی که نمیخواهند روزه بگیرند با کتک و شلاق تحمیل میکند که روزه بگیرند، روزه خواری نکردن بخاطر احترام به مؤمنین مسلمان نیست، بلکه از روی ترس از شلاق و دیگر رفتارهای جنایتبار رژیم ایدئولوژیکی است که این روزه را در عرصه عمومی جامعه بمردم تحمیل میکند.
آیا روزه خواری در ایران نافرمانی مدنی است. بله صد در صد چنین است. همانطور که دو زندانی سیاسی اکبر محمدی و فیض مهدوی با روزه گرفتن در زندان و جان دادن، نافرمانی مدنی خود را بیان کردند، در ماه رمضان هم برعکس، در زندان و خارج زندان ، وقتی دولت روزه گرفتن را در سراسر جامعه به مردم تحمیل میکند، روزه خواری بیان واقعی و گسترده تر نافرمانی مدنی است. از رژیم جمهوری اسلامی و بلندگوهایش انتظار ندارم با این نظر موافق باشد ولیکن امیدوارم آنها که طرفدار نافرمانی مدنی در ایران هستند، از این جنبش مهم نافرمانی مدنی در جامعه ایران دفاع کنند.
حتی قبل از جمهوری اسلامی هم رستوران ها مجبور بودند که غذا را بشکل باز نداشته باشند و البته میگفتند این احترام به شعائر اسلامی است. در صورتیکه آنهم زور گوئی مذهب *رسمی* در عرصه عمومی در ایران بود. اگر کسی دوست دارد روزه بگیرد، این یک امر خصوصی است همانشکل که کسی دوست دارد رژیم غذائی برای هدف لاغر شدن بگیرد. اینکه دیگران نخواهند چنان کنند و طبق معمول غذا بخورند معنایش بی احترامی به شخص روزه دار یا فردی که میخواهد رژیم غذائی بگیرد، نیست. \
اگر در اطاقی در کنار فردی روزه دار نشسته ام، ممکن است که عمداً ساندویچ جلوی او نخورم. ولی تحمیل چنین ملاحظه کاری بر این مبنی که گوئی فرد روزه دار فضیلت بیشتری دارد و روزه خوران گوئی پست تر هستند، یک تحمیل ارزشی مذهبی در عرصه عمومی است که حتی در ایران سکولار پیش از جمهوری اسلامی هم وجود داشت و غلط بود و میبایستی با آن همان زمان مقابله میشد، و مهمتر آنکه دیگر در آینده نبایستی چنان تحمیلاتی از سوی هیچ اعتقادی در عرصه عمومی جامعه پذیرفته شود.
مذهب اسلام باندازه کافی بنام احترام به مسلمانان بسیاری از شعائر خود را در عرصه عمومی جامعه ایران تحمیل کرده است و در واقع بی احترامی بیشتر به آنها که مذهبی نیستند روا شده است و دیگر وقت آن است که در جلوی این بی احترامی مسلمانان به دیگرانی که مسلمان نیستند یا نمیخواهند روزه بگیرند، ایستاد. احترام به هر مذهبی فقط تا آنجا معنی دارد که آن مذهب تحمیل های ضد حقوق بشر بر دیگران انجام ندهد.
اگر مذهبی بخواهد مرتد را به قتل برساند، نه تنها هیج احترامی برای آن نظرش نبایستی قائل شد بلکه هر فرد معتقد به آن مذهب که چنان جنایتی را بکند بایستی به شدت مجازات شود. همچنین اگر مذهبی بخواهد به کسانی که نمیخواهند شعائر آن مذهب را انجام دهند، به زور در زندگی خصوصی آنها وارد شده و ساعتی که میخواهند غذا بخورند را دیکته کند، هیچ احترامی برای نظر آن مذهب نبایستی قائل شد و اگر حقوق بشر را طرفداران آن مذهب در این زمینه زیر پا بگذارند، چه در عرصه عمومی و چه حتی نسبت به کودکانشان که نخواهند روزه بگیرند، بایستی جلوی آنان ایستاد.
مذهب در عرصه عمومی با معیارهای حقوق بشر قضاوت میشود و حتی در رژیم سکولار اگر مذهبی بخواهد انسان قربانی کند و بگوید این بخشی از شعائر مذهبی اش است، نبایستی هیچ احترامی را از سوی جامعه سکولار انتظار داشته باشد، و در جوامع متمدن با چنین جنایتکارانی که دلیل مذهبی برای جنایتشان دارند همانگونه رفتار میشود که با دیگرانی که به هر دلیل دیگری انسان قربانی کنند. در ارتباط با اعتقادات به سنگسار، قطع دست و پا، درآوردن چشم، و کشتن مرتد و امثالهم در میان مؤمنین به اسلام و یا تحمیل روزه توسط مسلمین به دیگران یا به کودکان خودشان در خانه، بایستی تقدم را به حقوق بشر داد، و نه به احترام به اعتقادات هر مذهب.
پس از قرن ها در ایران تعداد بیشتری از مردم با روزه خواری در این ماه محنت بار رمضان نشان میدهند چیزی بنام کشور اسلامی بی معنی است و هر کشوری محل زندگی همه مردم با اعتقادات مختلف است چه بخواهند مذهبی باشند چه بخواهند غیر مذهبی باشند و هیچ مذهبی حق ندارد در عرصه عمومی، زندگی را برای معتقدان به اعتقادات دیگر به جهنم تبدیل کند. این یعنی نافرمانی مدنی به معنی واقعی کلمه و پایان دادن برای همیشه به احترام کاذب به مذهب عموماً و اسلام خصوصاً، یعنی لزوم برخورد جدی با اعتقادات روزه اجباری و اعتقادات جنایتکارانه نظیر اعتقاد به سنگسار و اعتقاد به کشتن مرتد و امثالهم که نقض آشکار حقوق بشر هستند.
احترام به هر مذهبی تا آنجا که آن اعتقاد، حقوق بشر معتقدان به اعتقادات دیگر را نقض نمیکند، معنی دارد و بس.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران.
http://www.ghandchi.com/451-PayameRamadan.htm
Message on the Occasion of Dreadful Ramadan
http://www.ghandchi.com/451-PayameRamadanEng.htm