با فرا رسیدن ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، دقیقا دو سال از خروج آمریکا از برجام میگذرد. واشینگتن، بهعنوان مهمترین عضو برجام، با خروج از توافق هستهای، نهتنها تعهدات برجامیاش را کنار گذاشت بلکه از آن بالاتر، کارزاری تحت عنوان «فشار حداکثری» علیه تهران به راه انداخت. کافی است به فهرست بلندبالای فشارهای آمریکا در این دو سال بنگریم تا متوجه شویم دولت دونالد ترامپ در دو سال گذشته، چه تحریمها و محدودیتهای سنگینی علیه تهران اعمال کرده که در تمام ادوار روسای جمهوری پیشین آمریکا بیسابقه بوده است. برخی از این اقدامها عبارتاند از:
-
فسخ پیمان مودت میان ایرانـآمریکا
-
به صفر رساندن صادرات نفت ایران
-
ممانعت از دسترسی ایران به سیستم بانکداری جهانی و منابع مالی در اقصی نقاط جهان
-
ممانعت از تجارت کشورهای جهان با ایران
-
قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست نهادهای تروریستی
-
تحریم دفتر رهبری
-
تحریم محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران
-
محدودیت تردد دیپلماتهای ایرانی به شش خیابان در نیویورک
در اهمیت قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست نهادهای تروریستی همین بس که در ژانویه سال جاری، آمریکا با استناد به همین، به حذف فیزیکی یک مقام ارشد سپاه پاسداران، قاسم سلیمانی، مبادرت و تهدید کرد که اسماعیل قاآنی، جانشین او در سپاه قدس، نیز میتواند به سرنوشتی مشابه دچار شود. در مقابل، ایران پایگاه عینالاسد، محل استقرار نیروهای آمریکایی در عراق، را هدف حمله موشکی قرار داد و سطح تنش تا آنجا بالا گرفت که امکان رویارویی نظامی ایران و آمریکا از هر زمان بیشتر شد.
تنشها از روزی آغاز شد که ترامپ از برجام خارج شد و کارزار فشار حداکثری و تروریستی قلمداد کردن سپاه پاسداران را به اجرا گذاشت. کسی از یاد نمیبرد که تمام حجت رییسجمهوری آمریکا برای خروج از برجام حول یک استدلال ساده میچرخید: برجام توافقی «بد» است.
برجام، توافق خوب یا بد؟
در آستانه دو ساله شدن خروج آمریکا از برجام، این کشور اعلام کرد در نظر دارد برای جلوگیری از لغو تحریم تسلیحاتی ایران که بر اساس توافق برجام، در مهرماه ۱۳۹۹ به پایان میرسد، یا بهمنظور فعال کردن «مکانیسم ماشه» برای بازگشت تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران، از مزیت عضویت پیشین خود در برجام بهره جوید و خواستار تمدید تحریم خرید و فروش تسلیحاتبرای ایران شود.
در این صورت، دولت ترامپ در برابر دو پرسش بسیار بزرگ قرار میگیرد: آیا برجام توافقی «مطلقا» بد بود؟ آیا بازگشت به برجام بهمعنی شکست سیاست فشار حداکثری نیست؟
در اهمیت این دو پرسش، کافی است در نظر داشته باشیم که جو بایدن، معاون اوباما و نامزد حزب دموکرات برای انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا، در کارزار انتخاباتی که در برابر ترامپ به راه خواهد انداخت، به احتمال زیاد سیاست خارجی ترامپ در برجام را با همین دو سوال به چالش خواهد کشید. این دو پرسش، سوال دوستان و متحدان ترامپ نیز خواهد بود.
به عبارت دیگر، حال که آمریکا میخواهد استدلال حقوقی خود برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران را بر عضویت پیشینش در برجام بنا نهد، باید پاسخ دهد که چرا از آن خارج شده است؟ اگر استدلال کند که برجام توافقی بد بود، با این پرسش مواجه میشود که چرا میخواهد به یک توافق بد استناد کند؟ اگر استدلال کند که مکانیسمهای درون برجام به آمریکا کمک میکند که شدت کارزار فشار حداکثری خود را افزایش دهد، ناگزیر پذیرفته که سیاست فشار حداکثریِ منهای برجام، شکست خورده است. متفرع بر این نتیجه، آمریکا باید اذعان کند که ناگزیر، برجام توافقی «نسبتا» خوب است، نه «مطلقا» بد.
همراهی نکردن متحدان آمریکا
افزون بر دو پرسش بالا، استناد آمریکا به برجام، این کشور را با پرسش مهمتری نیز مواجه میکند. اگر آمریکا بخواهد بهعنوان «عضو» پیشین برجام از مزایای آن بهرهبرداری کند، آیا نخست میپذیرد که بهعنوان عضو پیشین برجام، تعهداتی داشت؟ اگر آری، آیا آمریکا به تعهدات خود عمل کرد؟ اگر نه، چرا و چگونه میتواند از مکانیسمهای درون برجام بهره بجوید؟
این پرسش ساده، خود گواه دشواری حقوقی پیش روی آمریکا در مسیر تمدید تحریم تسلیحاتی ایران است.
وانگهی پرسش مهمتری که با این تصمیم جدید آمریکا برجسته میشود، این است که چرا آمریکا از طریق دوستان نزدیک خود یعنی آلمان، فرانسه و بریتانیا که هر سه از اعضای کنونی برجاماند، به دنبال تمدید تحریم تسلیحاتی ایران نمیرود؟
اینکه آمریکا راسا بهدنبال تمدید تحریم تسلیحاتی ایران است، آیا خود گواه آن نیست که پیشتر این موضوع را با سه کشور دوست خود مطرح کرده، ولی از جانب آنها مردود شناخته شده است؟
اولویت گمشده
افزون بر پرسشهای بالا، از سوی دیگر، میدانیم که از یک سال پس از خروج آمریکا از برجام، ایران در پنج گام پیدرپی از تعهدات برجامیاش کاسته است. در آخرین و مهمترین گام، یعنی گام پنجم که پس از قتل قاسم سلیمانی صورت گرفت، ایران تعهدش به محدود نگه داشتن تعداد سانتریفیوژها، سقف غنیسازی و میزان ذخایر اورانیوم غنیشده را کنار گذاشت. در عین حال، همزمان با هر پنج گام، ایران اعلام کرد که در صورت بازگشت دیگر اعضای برجام، از جمله آمریکا، به این توافق، این کشور نیز به تعهداتش بازخواهد گشت.
حال از آمریکا باید پرسید آیا تمدید تحریم تسلیحاتی ایران مهمتر است یا گام پنجم جمهوری اسلامی ایران که کلیه تعهدات محدودکننده برنامه هستهای را یکجا کنار گذاشته است؟ چگونه است که آمریکا نگران خرید و فروش تسلیحات به ایران است، ولی نگران تعداد سانتریفیوژهای ایران و میزان غنیسازی و اورانیوم ذخیرهشده نیست؟ آیا آمریکا اولویتهای خود را گم نکرده است؟ آیا این نشانهای از آشفتگی و پریشاناحوالی سیاست خارجی آمریکا در برجام نیست؟
به شرحی که گفته شد، چنین تصمیمی از سوی دولت ترامپ، او را با انبوهی از پرسشهای بیپاسخ از سوی کشورهای عضو برجام، حزب رقیب و افکار عمومی، مواجه میکند. جای شگفتی نخواهد بود که این آشفتگی دولت ترامپ در برجام دستمایه انتقادات تند جو بایدن شود که در دولت اوباما، از معماران توافقی بود که گفتوگوها برای رسیدن به آن، «طولانیترین» مذاکرات تاریخ دیپلماسی نام گرفت و ترامپ با چرخش قلمی آن را ملغی اعلام کرد، تا امروز نیازمند توسل دوباره به آن باشد.
پرسش مهم از ترامپ این است: آیا توافقی که در مدت بیش از دو سال، با حضور ۶ کشور مهم جهان و تایید اتحادیه اروپا و موافقت شورای امنیت بهدست آمد، «مطلقا» بد بود؟
ایران اینترنشنال: