شرایط کشور قابل ادامهپیداکردن نیست و اگر تغییر نکند، اتفاقات بسیار ناگواری خواهدافتاد. حتی بسیاری از اصولگرایان نیز نگراناند. تغییرات سطحی و جایگزینی جناحها با یکدیگر بدون اینکه تغییرات ساختاری و ریشهای انجام پذیرد، چهل سال به ملت و مملکت ضربه زدهاست.
ایجاد تغییر، سه راه دارد.
یکم. اصلاحات یعنی رفرم و تغییرات غیرساختاری. شکستانجام بودن این روش برای تغییر و بهبود وضعیت، در سه دههی اخیر بهوضوح دیدهمیشود.
دوم. براندازی بهمنظور تغییرات ساختاری. اغلب نظریهها و تجارب تاریخی نشان میدهند که نهاد حکمرانیِ برآمده از انقلاب و براندازی، انقلابی و انحصارطلب خواهدبود.
سوم. جنبش اجتماعی بهمنظور تغییرات ساختاری. جنبش مطالبهمحور اجتماعی، بهدنبال خواستههای مشخص خود در چارچوب حقوق شهروندیست و بس.
جنبش، شکل حکومت را نشانه نمیگیرد. آنچه در جنبش اجتماعی محوریت دارد، پدیدهی «حق» است و توجه به «محتوا». «شکل»ها و نامهای مختلف سلطنتی، اسلامی، دموکراتیک، جمهوری خلق و امثالهم برای اکثریت مردم که بهدنبال خواستههای اقتصادی هستند، تعیینکننده نیست.
در یک کلام، ماندگاری تغییرات و آغاز توسعه پایدار تنها ازطریق جنبش خشونتپرهیز مطالبهمحور میسر است.البته طرفداری از شورش خشونتورزِ مساقطهمحور که به کمتر از سقوط و براندازی باور ندارد هم، قابل درک است زیرا محصول طبیعیِ استمرار ظلم است.
قابل درک است؛ مفهوم است اما مطلوب نیست.شورشهای خشن و تخریبگر، اگر به پیروزی هم برسد بسیار سریع از بهار آزادی عبور خواهدکرد و زمستان انجماد و استبداد، بازتولید خواهدشد.
زیتون: