از روزی که اولین عزاداریهای محرم در میان شیعیان ایران پا گرفت تا به امروز، این عزاداری تغییر شکل و کارکرد زیادی داشته. گاه یک عزاداری ساده بود و زمانی محملی برای اعتراض، در دورههایی هم تبدیل شد به ابزار پروپاگاندا و حتی سرکوب دولتی، ابعاد سیاسی و اقتصادی پیدا کرد و بالاخص نسخه حکومتی آن به ابزار قدرتی در دست روحانیون شیعه و «حکومت اسلامی» بدل شد.
یحیی دولت آبادی، نویسنده و رجل سیاسی دوره قاجاریه، به روشنی کارکردهای پنهان این سوگواری؛ از افزایش نفوذ روحانیون بواسطه احساساتی که برمیانگیزند تا مبدل شدن آن به مایه «تفریح و نفرج» اشاره کرده و مینویسد:«طایفه دیگر در لباس روحانیت از راه دیگر محترم و تا یک درجه نفوذ دارند و آن طایفه اهل منبر هستند چون روضه و تعزیهخوانی برای حضرت سید الشهدا بزرگترین شعار مذهبی جعفری شده و روز به روز به آن افزوده میگردد چه در ایام محرم و صفر و چه در غیر آن بعلاوه تعزیهخوانی بواسطه تشبیه و تقلیدی که در آن هست و اسباب زینت و تجملی نمود میشود و برای مردمی که کمتر وسایل تفریح و تفرج دارند مشغولیات بزرگی است». (حیات یحیی، ص ۵۰ تا ۵۵)
جنبههای اقتصادی روضهخوانی هم از نظر وی دور نمانده و تاکید میکند: «برای اداره روضه خوانی روضه خوان بسیار در شهر و قصبه و هر ده لازم شده و چون کار با شرف و با دخل و بی سرمایه ایست از سادات و آخوندها خاصه کسانی که آهنگ صدایی داشته باشند فوج فوج داخل این شغل شده شعری چند در مرثیه حفظ نموده کتابهای روضه فارسی را خوانده روضه خوان میگردند اغلب از جعل کردن و دروغ بستن و افترا به خداوند پیغمبر و امام مضایقه ندارند فقط شهرت یافتن محل توجه آنهاست و آن نمیشود مگر آنکه از روضه خوانی آنها مجالس گرم و فریاد و داد شنوندگان زیاد بلند گردد و باصطلاح خودشان مجلس آنها بگیرد و در میان ایشان اشخاص متدین با اخلاص هم پیدا میشود و نمیشود نباشد.» (ایضا)
یحیی دولت آبادی: «اغلب از جعل کردن و دروغ بستن و افترا به خداوند پیغمبر و امام مضایقه ندارند فقط شهرت یافتن محل توجه آنهاست »
تصاویر این تاریخنگار از مراسم عزاداری دوره قاجار، عناصر آشنایی برای ایرانیان مدرن دارد. ذکر روایتهای عجیب و غریب و سعی در گرم کردن مجالس که صدای «فریاد و داد» عزاداران به آسمان برود تا مجلسشان «بگیرد» چنان در ایران جمهوری اسلامی سکه رایج شد که صدای اعتراض بعضی از روحانیون سنتی و کمتر حکومتی را هم درآوردهاست.
محرم در دوره رضا شاه
در گذر از دوره قاجار، محرم در دوره رضاه شاه را میتوان به دو بخش دوران رضا خان سردارسپه و رضا شاه تقسیم کرد.
در دوره سپه سالاری رضاخان، به نقل از عبدالله مستوفی: «در محرم سال ۱۳۴۱ قمری که با اواسط پاییز سال ۱۳۰۰ شمسی تصادف کرد، از اوایل دهه اول، در قزاقخانه چادر بسیار بزرگی برپا، و روضه خوانی مجللی راه انداختند. دستههای محلات هم برای رفتن به تکیه قزاقخانه، از اوایل دهه هر روز با عده زیادی به این تکیه آمده، سینه میزدند. سردار سپه و افراد قشون، از واردین پذیرایی میکردند. (احمد) شاه هم باین تعزیهداری قزاقخانه تشریف فرما شد. و از این غریبتر، و بیسابقهتر روز عاشورا که علی الرسم تمام دستههای محالات، در خیابانها و بازارها میگشتند، دسته قزاقها با وزیر جنگ و کلیه افسران هم براه افتاده، دسته آنها هم در بازار و تکیهها، با سایر دستهها همراه بود!»( شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، ص ۴۶۰-۴۶۲)
از این توصیف برمیآید که رضاخان سردار سپه که تا سوم آبان ۱۳۰۲ هم در این سمت باقی ماند، از سوی مراسم محرم احساس خطر خاصی نمیکرد و آن را مانند آیینی سنتی به جا میآورد، تا به آنجا که حتی قزاقهای تحت فرمان خود را برای عزاداری به صف کرده و «روضهخوانیهای مجللی» راه میانداخت.
اما در دوره دوم و با رسیدن به مقام سلطنت و مبدل شدن به «رضا شاه» روش جدیدی در برخورد با مراسم عزاداری در ماه محرم در پیش گرفت.
«امسال (۱۳۱۱ش) شاه، روزهای تعطیل را از چهار روز به سه روز تقلیل داده، و از کارهای فرعی و قدیمی مرسوم در دستهها جلوگیری شده است. محدودیتهای شهربانی در نقاط مختلف کشور برحسب آنکه مردمش متجدد یا متعصب باشند متفاوت است. هدف کلی آن است که به جای اقدامات حاد و فوری روشهای سنتی را گام به گام تعدیل کنند تا فرمانداران فرصت یابند با رعایت احتیاط، همیشه درصدی از حمایت مردم را جلب کنند…» ( مریت هاکس، ایران، افسانه و واقعیت، ص ۱۹۰تا ۱۹۲)
در عین حال تلاش برای برانداختن یا محدود کردن بعضی از رسمها مانند قمه زنی به جریان میافتد:«در بعضی روستاها هنوز زنجیر و قمه مجاز است، به شرط آنکه قمه زدن سبب آسیب شدید نشود. در بعضی دیگر فقط در داخل روستا مذهبیها میتوانند پیش از سپیده صبح و به شرط آنکه فورا به حمام عمومی بروند، پیشانیهای خود را با قمه خراش دهند و نه بیشتر. در برخی روستاها آوردن زنجیر و قمه اصلا مجاز نیست. در بعضی شهرها به جای خون انسان، عزاداران را با خون گوسفند رنگین میکنند…برخی تصور میکنند و بعضی امیدوارند که رسم دسته راه انداختن کمکم به طور کلی از بین برود.» (ایضا)
در سال ۱۳۱۶ رضا شاه در نامهای محرمانه به فرمانداریها برگزاری مراسم محرم را ممنوع کرده و مینویسد: «جلوگیری از روضه خوانی و خارج کردن خرافات از سر مردم و آشنا نمودن به اصول تمدن، امروزه رسالت اساسی داخلی دولت است ».
دست اندازی و مداخله دولت در این مراسم مذهبی شیعی اما به همین جا محدود نماند و کمی بعد در سال ۱۳۱۴، نوع و مدل عزاداری هم مشخص شد؛ « البته بایستی روضهخوانی کنند و ممانعت نمیشود ولی روضهخوانی بایستی در مساجد و تکایا باشد آن هم مرتب و به قاعده و در روی نیمکتها مستمعین بنشینند و آقایان محدثین متخصص خوب و قابل روضهخوانی کنند. سینهزنی و این قبیل کارهای سابق به کلی ممنوع است. »(داود امینی، چالشهای روحانیت با رضاشاه، ص ۲۳۹)
و در سال ۱۳۱۶ در نهایت رضا شاه در نامهای محرمانه به فرمانداریها هرگونه روضهخوانی و برگزاری مراسم محرم را ممنوع کرده و مینویسد: «جلوگیری از روضه خوانی و خارج کردن خرافات از سر مردم و آشنا نمودن به اصول تمدن، امروزه رسالت اساسی داخلی دولت است … ».
محمدرضا شاه و محرم
با اشغال ایران توسط متفقین و تبعید رضا شاه از ایران، هیاتهای مذهبی از خلا به وجود آمده استفاده کرده و دوباره مراسم محرم را به راه انداختند. شاه جوان بر خلاف پدرش نه تنها مشکل خاصی با گروههای مذهبی نداشت بلکه به نوعی حامی و پشتیبان آنان هم بود و این حمایت زمانی بیشتر شد که روحانیت در کودتای ۲۸ مرداد۳۲ از محمدرضا شاه حمایت کردند.
در پروسه این خدمات متقابل، شاه مسجد دانشگاه تهران را در سال ۱۳۳۴ تاسیس کرد، دروس مذهبی را وارد برنامه آموزشی مدارس کرد، به تخریب مراکز بهاییان در سال ۱۳۳۴ دست زد و از تیر ماه همان سال هم مقرر شد کلیه مشروبفروشیها ۱۵ روز اول محرم تعطیل شوند. خود محمدرضا شاه هم تا آخرین سال سلطنت در مراسم محرم شرکت میکرد.
در آن میان اما، در سال ۱۳۴۱ «انقلاب سفید» اعلام شد که با مخالفت آیتالله خمینی مواجه شد و او مخالفت خود را با تصمیم برای همه پرسی بر سر این تصمیم شاه به این شکل اعلام کرد که:
«بسم الله الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامهها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زنها حق رای داده است. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود. الداعی: روح الله الموسوی» جلد ۱ صحیفه امام خمینی (ره)، صفحه ۷۸
بعد از این نامهنگاریها در تاریخ ۱۲ اسفند به زنان حق رای داده میشود، عدهای از روحانیون قم مخالفت میکنند و شاه در جواب سخنرانی تند و تیزی میکند. ایتالله خمینی در نامهای عید سال ۴۲ را «عزای مسلمین» اعلام میکند. در روز دوم فروردین نیروهای نظامی به مدرسه فیضیه میریزند و مراسم عزاداری و روضه خوانی را متوقف میکنند. در این درگیری عدهای کشته و زخمی میشوند، اما اوج درگیری در خرداد سال ۴۲ و مصادف با محرم است.
آیتالله خمینی در ۱۳ خرداد در یک سخنرانی در جمع روحانیون و بازاریان میگوید:« الآن عصر عاشوراست … گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر میگذرانم، این سوال برایم پیش میآید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین، سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا با زنهای بیپناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زنها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساسْ سر و کار داشتند، بنی هاشم را نمیخواستند، بنی امیه با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمیخواستند شجره طیبه باشد. همین فکر در ایران [وجود] داشت. اینها با بچههای شانزده- هفده ساله ما چه کار داشتند؟ سید شانزده- هفده ساله به شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاههای سفاک چه کرده بود؟ لکن این فکر پیش میآید که اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمیخواهند که اساس موجود باشد؛ اینها نمیخواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد…. شما آقایان قم، ملاحظه فرمودید آن روزی که آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندمی که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندمی که بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در کوچههای این قم، در مرکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچهها و اراذل را راه انداختند؛ در اتومبیلها نشاندند و در کوچهها گرداندند؛ گفتند: مفتخوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حُجرات را ملاحظه کنید، این اشخاصی که لُباب عمرشان را در این حجرات میگذرانند، آن اشخاصی که مواقع نشاطشان را در این حجرات میگذرانند، آن اشخاصی که بیش از سی- چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟ آن اشخاصی که هزار میلیونشان، هزار میلیونشان یک قلم است، هزاران میلیونشان در جاهای دیگر است، اینها مفتخور، زیاد نیستند؟ ما مفتخوریم؟»(جلد ۱ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۲۴۳ تا صفحه ۲۴۸)
دو روز بعد از این سخنرانی آیتالله خمینی بازداشت شد.
با آغاز جنگ ایران و عراق؛ محرم و عاشورا نقش پررنگی در ایجاد «شور حسینی» برای روانه کردن مردم به جبههها بر عهده گرفت.
از آن زمان بود که محرم و مشخصا عاشورا و تاسوعا لااقل برای قشر مذهبی کارکرد تازهای در مبارزات منتهی به انقلاب ۵۷ پیدا میکند. آیتالله خمینی با دریافت اهمیت این تغییر کارکرد، هوشمندانه از آن در جهت پیشبرد اهدافش استفاده میکند، به طوری که آخرین عاشورا و تاسوعا حکومت پهلوی را مبدل به رفراندمی برای انتخاب بین شاه و خود کرده و طی پیامی خطاب به مردم مینویسد: «… شما در راهپیماییهای بزرگ سراسری ایران در روزهای تاسوعا و عاشورای سید مظلومان و امام فداکاران- علیه الصلاه و السلام- با آن بزرگوار تجدید عهد نمودید. من همزمان با راهپیمایی بزرگ شما در پیامی به سران دولتها اعلام نمودم که رفراندم این دو روز برای هیچ کس ابهامی باقی نگذاشت که ملت شاه را نمیخواهد و عدم رسمیت او را با اکثریت قاطع قریب به اتفاق اعلام کرد.»(جلد ۵ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۲۲۱ تا صفحه ۲۲۲)
بعد از انقلاب ۵۷ و با علم به موثر بودن این حربه، حکومت اسلامی به استفاده از مضامین مذهبی و به خصوص عاشورایی ادامه داد و حتی آن را به صورت رسمی به ابزار پروپاگاندا بدل کرد.
با آغاز جنگ ایران و عراق؛ محرم و عاشورا نقش پررنگی در ایجاد «شور حسینی» برای روانه کردن مردم به جبههها بر عهده گرفت. بالاخص که کربلا و نجف دو شهر مقدس شیعیان در کشور دشمن واقع بود و دست مداحان و روضه خوانان را برای سرودن و خواندن اشعار حماسی و پر سوز و گداز باز میگذاشت.
از شوق دیدار حسین، دل ها همه شیدا شده
از عاشقان کربلا، پوشیده این صحرا شده
باشید با هم متحد، یاران و همکار حسین
رو سوی ارض کربلا، آرید زوار حسین
ندای هل من ناصر حسینی، لبیک یا خمینی
پیش بسوی حرم حسینی، لبیک یا خمینی
و به این ترتیب از خلال جنگ و خون و با چسب تبلیغات، نهضت حسینی و خمینی پیوند خورد.
آیتالله خامنهای و حلقه مداحاناش
با پایان جنگ و همزمان مرگ آیتالله خمینی، فصل جدیدی از حکومت اسلامی در ایران، در نسبت آن با محرم آغاز شد. رهبر تازه شروع به جمع کردن حلقه جدیدی از حامیان مذهبی در اطراف خود کرد. وی که به اندازه سلف خود دارای اعتبار در حوزههای علمیه نبود، به سراغ مداحان و روضهخوانان رفت و بخشی از پایههای حکومت اسلامی و ولایت مطلقه فقیهاش را بر مبنای مدایح آنانی گذاشت که قرار بود روضهخوانان امام سوم شیعیان باشند برپا کرد.
در حالی که آیتالله خمینی تنها به یک روضه خوان به نام حاج آقا محمد کوثری اکتفا کرده بود؛ آیتالله خامنهای گروهی متنوع از مداحان و روضهخوانها را گرد خود جمع کرد. اهمیت مداحان برای او را میتوان از خلال یکی از سخنرانیهایش در دیدار با این قشر دریافت:« و من این را به شما برادران عزیز که جامعهی مدّاحی را تشکیل دادهاید و نقشآفرینی میکنید عرض بکنم که این مسئولیّت، مسئولیّت مهمّی است؛ اگر به مسئولیّت هدایت به همین شکلی که عرض شد، عمل نکنیم، مسئولیم پیش خدای متعال؛ یعنی وقتی یک وظیفهای متوجّه ما شد، آن وظیفه را باید عمل کنیم؛ اگر عمل نکنیم خدای متعال به خشم میآید… اگر شاعرید، اگر مدّاحید، اگر گویندهاید، اگر واعظید، هر چه معرفت شما بالاتر و بیشتر است.»
آیتالله خامنهای در نهایت مفهوم عاشورا را نه تنها مفهومی انقلابی و انگیزاننده، از آن نوعی که رهبر پیشین جمهوری اسلامی در نظر داشت، که تبدیل به امری سیاسی کرد و در سال ۹۲ در جریان دیداری با اعضای ستاد مرکزی «هیئت رزمندگان اسلام» گفت: « هیئتها نمیتوانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس علاقهمند به امام حسین است، یعنی علاقهمند به اسلام سیاسی است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معنای اعتقاد به امام حسین این است…»
زیتون ـ آرش فروغی: